-
[QUOTE=zeynab21;281299]سلام فقط خدا اره درسته یه دلایلی برای رفتاراشون دارن که چنین میکنن ولی اون واقعا بددل هستش وکارایی که انجام دادن ایشون ودرموردشون گفتم اینا قبل از اینکه خطایی از من سربزنه من بعد از زایمانم خیلی افسرده بودم وشوهرم هیچ وقت منو درک نکرد وهمش تو خودم بودم وتو اتاق خودم پیش بچم یعنی اگه 3 یا4 روز تو اتاق باشم وفقط کارای خونه رو انجام بدم و همه چیز رو واسش فراهم کنم دیگه اصلا نمیاد طرفم تا اینکه واسه نیاز جنسی که برسه میاد که ارضاش کنه همین یعنی هیچوقت نپرسید که چته چرا ناراحتی؟چی کم داری منم دربرابر رفتارش سکوت میکنم تااینکه من وارد برنامه ی چت شدم وبایکی اشنا شدم که فقط رابطه تلفنی باش داشتم اصلا تا حالا ندیدمش فقط عکسشو دیدم و فقط باهم دردودل میکردیم که بعد چند ماه گفتمش دیگه رابطمون تمومه ولی قبول نکرد منم سیم کارتمو عوض کردم که یه شب باز خواستم برم چت کنم که سیم کارت جدیدم شارژ نداشت ورفتم اون سیم کارتو گذاشتم که اون زنگ میزد ومنم که از قبل شمارشو تو رد تماس گذاشته بودم وپیام میداد که من میخوام بات حرف بزنم کارت دارم ولی جوابشو نمیدادم تااینکه خوابم برد وشوهرم نصفه شب بیدار شد وتماس و پیاماشو دید که کلی کتکم زد منو با تیزبر سرمو خون مالی کرد وشکنجم میداد که بگو کیه میدونم اشناست گفتمش ن مزاحم تلفنیه که باش چندبار حرف زدم که بعد منو بدون بچم برد خونه مادرم بدونه اینکه کسی از ماجرا باخبر بشه گفت میرم طلاقت میدم وفعلا موضوع رو به کسی نگو یه هفته اونجا موندم وکلی بش اس میدادم که قانعش کنم که بعد بلاخره اومد دنبالم وحالا رفتارش روز به روز بدتر میشه وتیکه میپرونه ومنم فقط بفکر اینکه چطور خودمو بکشم وبرای اینکه این افکار از ذهنم بیان بیرون به خدا پناه بردم و قران :47:
..
.........................
-
ا ا ااااااااااااااااااااااااا ااااااا خانم یا آقای بی وفا .........................
کوتاه بیا یعنی چی این چه طرز کمک کردن به یه نفر هست
به خودتون مسلط باشید اصلا نه روشتون درست بود که الکی آب بپاشه رو نامه اش و نه ارسال آخرتون ......... اینجا هیچکس کسی رو به دروغ و دغل و ... تشویق نمیکنه که شما کردید
و اینکه سعی کنید یه مقدار با دقت بیشتر نظراتتون رو عنوان کنید
- - - Updated - - -
اما شما دوست عزیز .............
اتفاقی که نباید میافتاده افتاده کاری که نباید میشده شده و راهی رو که نباید انتخاب میکردی تو اون موقعیت انتخاب کردی راه برگشت نداری که بخوای کارت رو اصلاح کنی و بهترین راه رو انتخاب کنی واسه حل مسئله ای که آزارت میداد ............
کاری که باید بکنی اینه که اعتماد از دست رفته شوهرت رو به دست بیاری ........... و این حق رو به همسرت بدی که حق داشت عصبانی میشد حق داشت که محدودت کنه حق داشت و داره که الان سختگیری کنه به هر حال مرد و غیرتش .............
شاید اون موقع اگه با این سایت آشنا شده بودی هیچ وقت دنبال اون راه نمیرفتی ولی خوشحال باش که الان این جا رو داری میتونی راه های زیادی برای ترمیم رابطت و حل مشکل زندگیت پیدا کنی نگران نباش ..............
-
دوست عزیز ملکه شما در جایگاه زن هستید و هیچ گاه احساس درونی یک مرد را درک نخواهی کرد امیدوارم با درک و عقل معقول خودتون عاقلانه به این موضوع نگاه کنید و با نظرات کاربردیتون این بحث را به نتیجه برسانید
:72:
-
بی وفای عزیز من کار خانم رو تائید نکردم برادر اگه دقت کنی بهش گفتم که همسرت حق داشته که محدودت کنه حق داشته که عصبانی بشه گفتم مرد و غیرتش ..... اما شما خیلی تند رفتید جلو که طبق قوانین مشاوره سایت انگونه کمک کردن رو غیر قانونی میدونه کسی که اومده اینجا برادر اومده مشکلش رو حل کنه شاید حرفی رو که به هیچکس نتونه بگه بیاد اینجا بگه اومده دنبال درمان دردش بگرده ما نباید با عصبانیت و تعصب بیش از اندازه طرف رو فراری بدیم من کاملا حس شما رو به عنوان یک مرد درک میکنم و احترام قائل هستم برای حس غیرت مردونه همه مردها اما هر چیزی راهی داره شما باید طوری ایشون یا هر کس دیگه ای رو راهنمائی کنید که خالی از هرگونه تزویر و ریا باشه و همچنین خالی از هرگونه توهین و آزردگی باشه باید به عنوان یک مرد که مشکل ایشون رو متوجه شدید دنبال یه راه حل بگردید ببینید در چنین شرایطی چه کاری بکنه که شوهرش اعتماد از دست رفته اش رو به دست بیاره
من یک عضو هستم مثل خیلی های دیگه نه مشاورم و نه راه حل آنچنانی بلدم که به خوام به ایشون کمک کنم فقط سعی میکنم نظرم رو بگم .... خدا قوت
-
سلام زينب جان
همين طور سلام به همه دوستان گلم آشنا و غير آشنا.
سوالي داشتم عزيزم
كي اين اتفاق افتاد؟ چقدر از مدتي كه همسرت متوجه شد مي گذره... رفتارت باهاش چطوريه؟؟ يك كمي بيشتر توضيح بده...
همسرت چه شخصيتي داره...
عزيزم همه راهها بسته نشده.... همه چيز درست مي شه... فقط بايد به خودت مسلط باشي.
يك كمي سخته ولي درست شدنيه... منم يه روزي مثل شما بودم و اين روزها را گذروندم. هنوزم كه هنوزه بعد از 2 سال و خوردهاي آثارش و عوارضش و پيامدهاش مونده.
اما مي فهمم كه شوهرم بيشتر دوستم داره.
مطمئنم كه شوهرت دوستت داشته كه طلاقت نداده.
اين رفتارهاش هم دست خودش نيست. نياز به كمك داره. نمي ـونه با خودش كنار بياد.
پس بيا و لطفا واضحتر همه چيز را بگو.
-
سلام دوست خوب.
کاملا میفهمم چه حالی داری اما برای اینکه بتونی راه حل درستی پیدا کنی، اول از همه بی خیال گذشته شو و کاملا اتفاقات تلخ رو فراموش کن.
اگه همسرت قبول کنه و بیاد مشاوره حضوری خیلی خوبه اونم نه فقط یک جلسه! بیاد و به حرفهای مشاور خوب گوش بده و سعی کنه عمل کنه. نمیخوام ناامیدت کنم اما این حالت میشه حالت ایده آل که احتمال پیش اومدنش خیلی کمه.
راه بعدی اینه که بار حل این مشکل رو کاملا یه طرفه و تنهایی (منظورم به شیوه صحیحه نه سوختن و ساختن ) به دوش بکشی تا شوهرت با دیدن یه سری از تغییرات در تو، رفتارش رو تغییر بده. البته مطمئن باش هر شیوه ای هم پیش بگیری توش سوختن و ساختن هست اما تو فکر کن به تنیجه اش و اینکه بالاخره به هدفت میرسی.
اگه اینجوری فکر نکنی، تحمل شرایط خیلی سخت میشه.
چون این جور آدما یه شبه تغییر نمیکنن. باید سالها بگذره تا یه خورده عوض بشن. نمیخوام ناامیدت کنم اما میخوام واقعیت رو لمس کنی.
نه این سایت معجزه میکنه نه مشاوره حضوری اونم 1-2 جلسه. مگر اینکه شوهرت یک مرد کاملا فرهیخته باشه که با علم به اینکه قسمتی از تقصیرات گردن اونه، بیاد مشاوره و سعی کنه تغییر کنه ... که همینم 1 سالی طول میکشه.
پس همه چی برمیگرده به خودت.
-
ملکه جان من شوهرم قبل از اینکه موضوع رو بفهمه یا بهم شک کنه بددل بوده همیشه بخاطر کوچکترین مسئله منو تنبیه میکنه احتراممو نداره بم اهمیت نمیده اصلا واسش زن فقط انجام دادن کارای خونه هست و نیازهای جنسیشو برطرف کنه همین من میدونم کاری که کردم اشتباهه ولی باور کنید اون یه ارتباط تلفنی بود فقط همین مرسی از اینکه میخواهیید منو راهنمایی کنید:72:
- - - Updated - - -
سلام امید
این موضوع که رخ داد پارسال بود و منم چند ماهی رابطه تلفنی داشتم و نزدیک چهار ماهی میشه که شوهرم باخبر شد.
رفتارم با شوهرم عادی عادی که نه خیلی بش میرسم همه کاراشو به موقع انجام میدم ولی وای به حالم اگه کوتاهی کنم روزگارمو سیاه میکنه حرفای بد میزنه البته اینو بگم که شوهرم از قبل رفتاراش چنین بوده ولی بعد از این مسئله بدتر شد
- - - Updated - - -
سلام گل ارای عزیز
من موضوع رو کاملا فراموش کردم کارای گزشته هاشو هم فراموش کردم یعنی به دل نگرفتم ولی سخته زندگی کردن با چنین ادمی اینو هم بهتون بگم که شوهرم پارسال داییشو که همون دایی من میشه رو چندتا تیر زد وشوهرم 8ماه فراری بود تا موضوع رو بین بزرگاشون با پول حل کردن حالا فهمیدین من چه شوهر خطرناکی دارم بخاطر همین بیشترین ترسم که نمیگمش طلاقم بده چون میدونم منو بعد راحت نمیزاره اینو چندبار گفته ..
وشوهرم عمرا قبول کنه که بره مشاور اگه بش بگم میگه این تویی مشکل داری نه من
- - - Updated - - -
سلام گل ارای عزیز
من موضوع رو کاملا فراموش کردم کارای گزشته هاشو هم فراموش کردم یعنی به دل نگرفتم ولی سخته زندگی کردن با چنین ادمی اینو هم بهتون بگم که شوهرم پارسال داییشو که همون دایی من میشه رو چندتا تیر زد وشوهرم 8ماه فراری بود تا موضوع رو بین بزرگاشون با پول حل کردن حالا فهمیدین من چه شوهر خطرناکی دارم بخاطر همین بیشترین ترسم که نمیگمش طلاقم بده چون میدونم منو بعد راحت نمیزاره اینو چندبار گفته ..
وشوهرم عمرا قبول کنه که بره مشاور اگه بش بگم میگه این تویی مشکل داری نه من
-
حدسم کاملا درست بود.
چقدر زندگی ما دو تا شبیه همه !!! البته با یه ذره تفاوت. من و شوهرم دخترخاله پسرخاله ایم. منم پدرم فوت شده و میفهممت.
اولا که با تجربه شخصی خودم از رندگی میخوام بگم آدمایی امثال من و شما اولا و دوما و سوما باید بدونن هررررکی هم پشتشون رو خالی کنه، خدا خالی نمیکنه.
من هم در گذشته چنان از زندگی سیر میشدم که میرسیدم ته خط. اما امیدم رو از دست نمیدادم. میگفتم آخر آخر آخر این همه درد، مرگه !!!
آخ جون !!! مرگ. یعنی یه زندگی دوباره که خدا وعده داده ! پس نباید ناامید بود.
شوهر من به تندی شوهر تو نبود اما منم هیچ خطایی نکردم. شاید اگه مثل شما با کسی در ارتباط بودم بدتر از شوهر شما سرم میاورد.
البته من خونوادم مثل خونواده تو نه تنها نرفتن عذرخواهی، که تازه شوهرمو مورد نوازش هم قرار دادن!!! و حسابی ادبش کردن.
شاید همین باعث شد که شوهر من یه ذره رفتارش تغییر کنه و البته پیش مشاور هم رفت. حدود 11 جلسه.
ولی نه برخورد خونوادم نه مشاوره هیچکدوم تأثیری رو که من گذاشتم رو رفتارش نذاشت.
پس همه چییییییییی برمیگرده به خودت.
راه خیلی سختی رو باید بری. راهی که به جرأت میگم هم سن و سال های من هم نرفتن! اما من رفتم و دارم میرم. اول تکلیفت رو با خودت یک سره کن.
ببین میخوای طلاق بگیری یا نه؟
اگه طلاق نمیخوای، دلیلش این نباشه که بعدش انتقام میگیره و .... خدا برای ما بسه ! هموم مواظبمونه.
شوهرت اگه دل شیر داشت بعد از زخمی کردن داییت میموند و فراری نمیشد. پس ازش نترس! اصلا نترس. سلامتی ما دست خداست.
اگه طلاق نمیخوای دلیلش پسرت باشه، زندگیت باشه، امیدی باشه که به آینده داری، به درست شدن رفتار شوهرت داری....
من میگم اخلاقش تا حدی تغییر میکنه. اما یه توان بالا و صبوری زیاد میخواد. میتونی؟؟؟
اول قاطع تصمیم بگیر میخوای چکار کنی، بعد بیا تا راهنماییت کنیم.
-
گل ارا جان من همه مراحل رو برای بهتر شدنش رفتم حالا هم اگه واقعا همونطور که میگین که بازم راه حلایی هست که درست بشه پس منم بخاطر پسرم صبر میکنم و هرچی شما پیشنهاد میدین که انجام بدم انجام میدم توکل بخدا.
گل ارا جان مرسی از راهنماییتون:72::72:
-
کمکم کنید خواهشا شوهرم با اخلاق تند با من وبچش رفتار میکنه منو کتک میزنه وامروز منو کلی کتک زد وقصد داره هرروز منو بزنه منو ازهمه چیز محروم کرده هرچند که ازقبل منو محروم کرده