-
من فقط همون شب بهش گفتم بوی الکل حس میکنم حتی نگفتم چیزی خوردی یا نه
از اون روز تاحالا هم به روش نیاوردم و گیر ندادم به هیچ وجه
نمیتونم خیلی پیش دوستاش میره اولا بهش گیر میدادم دعوامون میشد
میگفت اگه گیر ندی درست میشم الان خیلی وقته بهش گیر نمیدم اما خیلی بدتر شده
خیلی حالم بده دارم میمیرم خانواده هامون شهرستان هستن هر وقت خونه پدر من یا پدر خودش میریم فقط پیش دوستاشه :sad:
-
سلام
خيلي اميد داشتم كه با عضو شدن تو اين سايت كمك زيادي بگيرم
هنوز منتظر كمك شما اعضاي محترم و كارشناسان هستم
اگر موضوعي كه انتخاب كردم مناسب نيست بگيد چطور عوضش كنم؟
- - - Updated - - -
خواهش ميكنم خيلي نيازمند كمكتونم
- - - Updated - - -
از درون دارم نابود ميشم
زندگيم داره نابود ميشه
اما هيچ به روم نميارم
زندگيمو دوست ندارم
شوهرم از حالم خبر نداره
- - - Updated - - -
خواهش ميكنم خيلي نيازمند كمكتونم
-
سلام
در مورد خودت و همسرت بيشتر اطلاعات بده.مثل سن و تحصيلات و موقعيت خانوادگي و شغل و ...
نحوه ازدواجتون چطوري بود؟سنتي يا نه
قبل از ازدواج ميدونستي مشروب ميخوره يا نه
-
دیگه زندگیمو دوست ندارم
من 27 و ایشون 28 و دوساله ازدواج کردیم
خانواده هامون معقول و تقریبا مذهبی و به دور از این بحث مشروب
ازدواجمون سنتی نبوده و با اشنایی قبلی و عشقی که از طرف ایشون بوده صورت گرفته
و من هم بخاطر شناختی که از خودش و خانوادش داشتم که پسندیده بودند و به خاطری عشقی که میگفت موافق به ازدواج باهاش شدم
اونطوری که میگفت هیچ وقت تو زندگیش حتی توی عروسی ها لب به مشروب نزده
و اظهار تاسف میکرد برای کسانی که از مشروب و مواد استفاده میکنند
البته به گفته ی خودش چندتا از دوستاش اهل این چیزها بودند و هستند اما خودش هیچوقت ازشون تاثیر نمیگیره
هر چیزی که لازمه توروخدا بپرسید جواب میدم فقط کمکم کنید چون دیگه زندگیمو دوست ندارم
-
با سلام دوست گرامی
لطف کنید تحصیلات خودتون همسرتون ؟ شغل همسرتون و خودتون؟ سن شما و همسرتون ؟ نحوه اشناییتون؟ درامد شغلی کدامتان بیشتر است ؟ اوایل ازدواج و نامزدی رفتارشان چگونه بوده؟
ممنون
-
چنار و زندگی موفق به نظرم راهنمایی های خوبی کرده بودند. دو کار میشه کرد:
1- همونطور که گفتن به نظر من هم نباید فعلا به روش بیاری
2- عشق میتونه یک مرد رو تا حدود زیادی از علایق دیگه اش جدا کنه. یه چند مدتی عاشقانه دوستش داشته باش. این هم بهش کمک میکنه که بهتون نزدیکتر شه و هم اگه خواستی مثلا یکی دو ماه دیگه باهاش برخورد جدی داشته باشی اونوقت برخورد جدیدتون براش تازگی خواهد داشت نه اینکه از الان آروم آروم با کنترل کردنها و نق زدنها برای برخورد بد آماده بشه و هیچ اثری رویش نذاره
-
سلام
هردو كارشناسي
من بيكار و ايشون تو يه شركت
از آشناهامون بودن و قبل از ازدواج با اطلاع يكي از اعضاي خانوادهامون چند ماهي در ارتباط بوديم
تا زماني كه من رو وابسته ي خودش كرد
و اوايل ازواج هم خوب بود اما من به خاطر وابستگي زياد بسيار منفعل شده بودم و هستم و هميشه حرف حرف اونه
در رابطه با قضيه ي مشروب گفتم كه ابدا چيزي به روش نيوردم چون كاملا مطمئن نيستم
چيز به اين بزرگي تا مطمئن مطمئن نباشم نميخوام توي خونم حرفي راجع به اين مورد وحشتناك زده بشه
ميدونم عاشقم بود و الن هم ميدونم دوستم داره اما خيلي خودخواهانه عمل ميكنه
تا زماني كه رابطمون خوبه و دعوايي نيست و من به حرفاش عمل ميكنم مهربونه باهام خوبه
اما اگه سر كوچكترين مسئله اي باهاش مخالف باشم ميشه يك نفر ديگه
و من هم ازونجايي كه دلم ميخواد هميشه باهام خوب باشه كوتاه ميام حتي اگه حق با من باشه
از طرفي هم خيلي بهم دروغ ميگه انقدر دروغ شنيدم كه ديگه يك هفتست از حرفايي كه توي يك روز ميزنه به ده تاش شك ميكنم
:ambivalence:
بيشتر وقتهاي اضافه و غير كاريش رو هم با دوستاش سپري ميكنه
با هركسي دوست ميشه و كلي براش معرفت ميذاره حتي از من ميگذره به خاطر اونا
چون از خانواده هامون دوريم بيشتر آخر هفته ها رو ميريم شهرستان پيش اونها
و تمام مدتي كه اونجا هستيم بيرون از خونه و كنار دوستاشه چه منزل پدر من و چه منزل پدر ايشون
يعني به دلم مونده يك بار بگه آخر اين هفته دوتايي بريم تفريح
ااما اين چند روز وقتي مياد خونه سعي ميكنم اثري از گريه و حالت درونيم نباشه يعني در عين حالي كه بغض دارم ميخندم
باهاش حرف ميزنم باهم تلويزيون تماشا ميكنيم باهاش مهربونم روابط ... هم سرجاشه حتي گاهي خودم شروع ميكنم با اينكه ميلي ندارم
كلاسعي ميكنم از احساسات بدم چيزي متوجه نشه
اما.....
من ديگه بريدم آرزوي مرگ ميكنم
بيشتر از يك هفتست هر روز از خواب كه بيدار مي شم بيداريم همراه بابغضه
بيشتر از نيمي از اين چند روز رو هم وقتي بيدار ميشم گريه ميكنم
هر وقت تنها ميشم گريه ميكنم گاهي شده مدت يك روز سه بار گريه كردم
همش به بديهاش فكر ميكنم به دوست بازياش ديگه خسته شدم حالم ازين زندگي بهم ميخوره
-
سلام
کسی نیست چیزی بگه؟!
بعد از چند روز اومدم به امید اینکه کلی راهنمایی و راهکار ببینم و بخونم اما دریغ از یک کلمه! :102:
-
چرا كسي كمكم نميكنهههههههه؟؟؟؟؟؟؟
من واقعا درمانده شدم........................
- - - Updated - - -
چرا كسي كمكم نميكنهههههههه؟؟؟؟؟؟؟
من واقعا درمانده شدم........................
-
سلام عزیزم خوب هستین من کاربر جدید هستم وامیدوارم بتونم کمکی کرده باشم .
برای دروغ هایی که همسرتون بهتون میگه حساسیت نشون ندین .چون ممکنه این کارو نقطه ضعفتون قراربده .شما باید سعی کنید خودتون اصلا بهش دروغ نگین و بهش هم تاکید نکنید که چرا دروغ حرف میزنی .عزیزم شاید این دروغ هایی که به شما میگه از روی ترس باشه .ونحوه ی برخورد شما با این موضوع .باهاش صحبت کن که دوست داری مثل روزهای اول زندگیتون چه طور باهات رفتار کنه ودلیل رفتارشو ازش بپرس.ازخدا هم بخواین که راه حل مناسبی پیش پاتون بزاره .بای:43: