-
ممنونم فرشته مهربان عزیز
راستش شرط نه آنچنان چون تقریبا ایشون میشناختم با حرف هایی که من زده بودم و به نظر من خیلی احترام میزارند ولی شرط کار و گذاشتن که کارت باید مشخص شه
از نظر دوری هم که هم خانواده من و هم خانواده ایشون میگفتم مخصوصا مادرها!!
بله اتفاقا این نکته خیلی خوبیه که گغتین چون مامانشون هم گفته بود که بعد ازدواج میری شهر اونا!!در صورتی که ما یه شهر میانی برای زندگی میریم و محل کار ایشون هم همونجاس...
به نظر شما الان کار درست چیه؟؟
-
ایشون رفتن پیش مشاور ...مشاور بهش گفته که دلایل خانوادت غیر منطقیه و صبر کردن دیگه بس و تنهایی اقدام کن و تا تنها اقدام نکنی خانوادت متوجه نمیشن که چقدر جدی هستی...
حالا ما واقعا موندیم که چیکار کنیم؟/؟؟:(
-
تنهایی اقدام کردن در این کشور بسیار سخت و گران تمام می شود. چون منبع اصلی حمایت از زوج های جوان خانواده ها هستند. اگر مشکلی در زندگی شما پیش بیاید و احتیاج به کمک آنها داشته باشید بسیار به شما سخت می گذرد. مثال عینی اش که همه دیده اند سریال اوشین است که عین واقعیت است. مگر اینکه این آقا آن قدر کاردان و مدیر باشد که هر احتمالی را پیش بینی کند و از قبل چاره اندیشی کند و شما هم در زندگی دست به عصا راه بروید. آن وقت هم فقط از نظر مالی امنیت نسبی خواهید داشت اما احتمالات غیر مالی پابرجا خواهد بود. در اصطلاح می گویند پیله ی زناشویی.
شما اگر بخواهی این ازدواج سر بگیرد بهای سنگینی باید بپردازی و انتظار هر چیزی را داشته باشی . از شرکت نکردن خانواده داماد در مراسم تا احتمال درگیری و دعوای خانواده داماد با خانواده شما و بدرفتاری و احترام نگذاشتن به خودتان. حالا کسی که همه این چیزها را تحمل می کند تا ازدواج کند انتظارش از همسرش متفاوت خواهد بود. هیچ آدمی بی عیب و نقص نیست اما در این ازدواج ها اگر شوهر نقصی داشته باشد همسرش بسیار بیشتر عذاب می کشد . چون احساس می کند بهای سنگینی داده اما همسرش نمی فهمد یا اینکه قدرنشناسی می کند. یا حس می کند انتخابش اشتباه بوده است و احساس تاسف شدید می کند. در کل خانم انتظار بیشتری از همسرش دارد و بیشتر از خانم هایی که ازدواج راحت تری داشته اند روی شوهرش حساس است پس مشکلات برای او شدت بیشتری خواهد داشت.
این آقا الان شما را می خواهد و جلوی خانواده اش ایستاده است. اما مثل همه آدم های دیگر خانواده اش را دوست دارد و پس از ازدواج و زمانی که گرد و خاک ها خوابید عقل و احساسش حکم می کند با آنها ارتباط داشته باشد. حالا ممکن است مشکلاتی ایجاد شود چون دیگر کاملا از خانواده همسرت جدا نیستی. اگر هم به او بگویی پیش خانواده ات نرو مطمئن باش ناراحت می شود و عکس العمل نشان می دهد. حتی ممکن پای خانواده اش به خانه شما هم باز شود که طبیعی هم هست. آن وقت می توانی رفتارهای ناراحت کننده را تا آخر عمرت تحمل کنی؟ کار یک سال یا دو سال هم نیست . شکل معمولش این است که تا آخر پای این مخالفت می ایستند و حتی ممکن است همسرت را تحریک کنند. همه اینها بر اساس تجربه های متعدد من است.
اگر شهر بزرگ و مدرنی نداشته باشید که همه متوجه مشکل شما می شوند و پیش فامیل سرافکنده می شوید.
حالا اگر ایشان می خواهد تنهایی اقدام کند و شما این ازدواج را قبول می کنید باید با چشم باز جلو بروید و تنها به عشق فکر نکنید. عوامل دیگری به جز عشق و دوست داشتن برای تداوم این زندگی ها لازم است. این را هم بدانید این احساس تند اشتیاق و علاقه بعد از مدتی زندگی با آن آقا فروکش خواهد کرد و به حالت عادی برمی گردید. ( در این مورد مطالعه کنید) پس فقط به حساب عشق و علاقه وارد زندگی شدن اشتباه است. وقتی این موارد را بررسی می کنید باید علاقه را کنار بگذارید و قضاوت درست و واقع بینانه داشته باشید.
اگر هم می خواهید حتما این ازدواج سر بگیرد و خانواده ها راضی باشند باید شرایطی فراهم کنید کاملا آرام که شما و مادر آقا پسر در این مورد صحبت کنید و به نتیجه ای برسید. شاید اگر با شخص شما صحبت کند و سنجیده رفتار کنی بتوانی نظرش را عوض کنی و تصورش را تغییر دهی. حالا باید خودتان و آن آقا فکرهایتان را روی هم بگذارید که چگونه می توانید ترتیب چنین ملاقاتی را آن هم با شرایط کاملا آرام و مساعد بدهید.
-
مرسی از نپو محترم
نپو راستش چه برای من و چه برای ایشون خیلللیییی سخت و دشوار هست تنهایی اقدام کردن!! و اصلن و اصلن نمیخایم به اونجا برسه...چون مصلما خانواده ایشون حق طبیعیشون هست تو مراسم پسرشون حضور داشته باشن و ایشون هم حتما دوس دارن که خانوادش حضور داشته باشن ولی خب وقتی راضی نمیشن چی کار باید کرد؟؟من الان واقعاا دنبال راهکارم...الان ما 4 ماه صبر کنیم و من اگر بدونم راهی هست برای راضی کردنشون حتما حتما صبر میکنم چون خانواده من هم ایشون تنها احتمالا نمی پذیرن...:(
و میدونم که ازدواج ما با این شرایز خیلی سخت خواهد بود!
اما راه حل چیه؟؟
- - - Updated - - -
مرسی از نپو محترم
نپو راستش چه برای من و چه برای ایشون خیلللیییی سخت و دشوار هست تنهایی اقدام کردن!! و اصلن و اصلن نمیخایم به اونجا برسه...چون مصلما خانواده ایشون حق طبیعیشون هست تو مراسم پسرشون حضور داشته باشن و ایشون هم حتما دوس دارن که خانوادش حضور داشته باشن ولی خب وقتی راضی نمیشن چی کار باید کرد؟؟من الان واقعاا دنبال راهکارم...الان ما 4 ماه صبر کنیم و من اگر بدونم راهی هست برای راضی کردنشون حتما حتما صبر میکنم چون خانواده من هم ایشون تنها احتمالا نمی پذیرن...:(
و میدونم که ازدواج ما با این شرایز خیلی سخت خواهد بود!
اما راه حل چیه؟؟
-
همین موقعیت فرصتی برای شما جهت شناخت بیشتر هست . شما به ایشون یک بازه زمانی بدهید و بخواهید موضوع را خودشان مدیریت کنندو شما دخالت نکنید . اگر
ایشان بخواهد علیرغم مخالفت های غیر منطقی ( در صورتی که واقعاض غیر منطقی و ظالمانه باشد ) مستقل عمل کند به گونه ای که تمام مسئولیتهای آنرا بپذیرد و این توان
را هم داشته باشد ، این را یک پوئن مثبت برای یک مرد بدانید . در این صورت شما نیز باید به کمک یک مشاور بطور حضوری تمام شرایط و تبعاتی که در ازدواج با ایشان که به
طور مستقل عمل می کند را بررسی و پیش بینی کنید و ببینید آیا می توانید بپذیرید و در صورتی که در توان خود می بینید و از طرفی بین خودت و این آقا بطور منطقی و با
نظرات کارشناسی یک مشاور ، سنخیتهای بالایی می بینی ، پاسخ مثبت دادن شما اشکالی ندارد .
حلاصه :
1 - یک بازه زمانی به وی بدهید که تکلیف را روشن کند و شما در مسیر تلاش او در رابطه با خانواده اش دخالت نکنید و نسبت به خانواده اش نیز قضاوتی نداشته باشید .
2- این آقا ظرفیت و تواناییهای خود ، با توجه به تبعات مستقل از خانواده اقدام کردنش را بسنجد و در صورت پذیرش عملی تبعات ، توان اقدام دارد ، اقدام کند
3- شما به کمک یک مشاور ظرفیت و توانایی خود را از جهت پذیرش تبعات مستقل عمل کردن خواستگارت بررسی کن ( اعم از مسائل مالی و ارتباطی بین شما و خانواده
همسر و خانواده های شما و ..... ) اگر توان پذیرشش را دارید . اقدام مستقل ایشان رانفی نکنید .
-
اگه خانواده دخترخانم ایشان رابه تنهایی نپذیرفتندتکلیف چه میشود؟
حتی گاهی اوقات خانواده هاپسررابااطرافیان نمیپذیرندومعتقدندحتمابایس تی پدرومادرپسرحضورداشته باشنددراینصورت چه میتوان کرد؟
-
با سلام ....
عشق ابدی ، من هم دقیقا شرایطی مشابه شما رو دارم با این تفاوت که من پسرم و دقیقا میتونید شرایط من رو با خواستگار خودتون مطابقت بدید . من هم با دختری در دانشگاهمون آشنا شدم و بعد از اینکه دیدیم از تمام جهات با هم تفاهم داریم تصمیم گرفتیم که به ازدواج فکر کنیم . بنده بعد از دو ماه خانوادم رو در جریان گذاشتم و مادرم رو به دیدن ایشون بردم . در نگاه من این دختر خانم هیچ مشکلی نداشت چون با شناختی که از وضع بد جامعه امروزی داشتم و اعتمادی که نمیتونستم به تمام دخترها کنم ولی با مشورت چند نفر از بزرگتهای فامیل و یک راهنمای مشاور تونستم مطمئن بشم که این خانم و خانوادشون هیچ مشکل اخلاقی ندارن و از نظر اعتقادی بسیار به هم نزدیکیم . اما مادر بنده بعد از دیدن این خانم و صحبت کردن باهشون به من گفتن که من صلاح نمیدونم دلیل رو که پرسیدم مادرم گفت که از نظر قد از شما کوتاهتره (حدود 150 سانت قد این خانم) و پوست ایشون هم سبزه است . دلایلی که در ابتدا برای من بسیار خنده دار ولی کم کم باعث شد که تبدیل به مهمترین چالش در امر ازدواج ما بشه .
این موضوع بارها از طرف خانوادم عنوان شد که ما دوست داریم دختر مناسب تری رو برات بگیریم . این طرز فکر خانوادم فارغ از هرگونه توجه به خصوصیات خوب اخلاقی و رفتاری این خانم بود و حتی حاضر نشدن که بیشتر با خانواده ایشون آشنا بشن و فقط به همین ایراد اکتفا کردن .
ما (من و دختر خانم )برای حل این مشکل چندین نوبت پیش مشاوره رفتیم و بعد از انجام صحبتهای زیاد مادر بنده هم پیش مشاوره اومدن و مشاوره ایشون رو متقاعد کردن که دلایل مناسبی رو برای رد کردن این دختر انتخاب نکردن و با فوت و فن خودشون مادر من رو برای خواستگاری راضی کردن .
البته من در این بین چند نفر از بزرگای فامیل رو در جریان گذاشتم تا پادر میونی کنن چون واقعا میترسم چند سال دیگه حسرت داشتن همسری با این خصوصیات رو بخورم . ضمن اینکه این دختر هم همه جوره پشت من بوده و حاضره بخاطر من چندسال منتظر بمونه.
توصیه من به شما مشاوره گرفتن و پیشنهاد مشاوره به پسر و خانوادش ( که باید از طرف خود پسر انجام بشه) و پا در میونی بزرگای فامیل هست چون در مورد بنده تا اینجا جواب داده
و البته توکل بخدا ...
ایشاله که شمام به هم میرسین
-
مرسی
فقط یه مشکل اینکه شما مشاور کجا رفتید؟!!
ما چون توی یک شهر نیستیم نمیتونیم با هم به مشاور بریم و هم چنین اینکه خانواده ایشون هم حاضر به مشاوره اومدن نیستن...
-
خانواده پسر اگر می خواستند دختری از شهر خودشون انتخاب کنند که نمی اومدند شهر شما برای دیدن خانواده تان
شما را دعوت نمی کردند شهرشون
از اول می دونستند که همشهری نیستید.
شاید دلیل دیگه ای دارند که مایل نیستند بیان کنند
یا این که امتیازهای خاصی در این ازدواج نمی بینند که از همشهری بودن چشم پوشی کنند.
آقای خواستگار الان در چه مرحله ای از اقدامات برای راضی کردن خانواده اش است؟
مسکوت است؟
می تونم بگم تقریبا محاله بتونید پدرخواستگار را ببرید مشاوره.
اما اگر بتونن از بزرگترها و ریش سفیدها کمک بگیرند بهتر است.
با عمو، پدربزرگ ... کسی صحبت کنند تا پدر را راضی کنه.
البته اگر دلیل مخالفتشون را بدونید بهتره. شاید حرفشون درست هست و به صلاحتون هست که ازدواج نکنید.
-
ما چون توی یه شهر بودیم با هم رفتیم مشاوره خانواده و ازدواج
اگه امکانش رو ندارید که با هم برید هرکدومتون به تنهایی برید یه مشاوره خوب تو شهرتون . مطمئن باشید مشاور راهکاری جلوی پای شما میذاره که خانواده پسر هم راضی بشن برن مشاوره البته پسر باید تلاششو بکنه تا حداقل مادرشو ببره مشاوره کافیه پاش به اونجا باز بشه مشاور خودش بلده چجوری مادرو با حرف و منطق رام کنه :305: