سلام
ممنونم دوست عزیز .
همینطوره به غرورم بدجور برخورده،چون اصلا سخت گیری که خیلی ها میکنن من نکردم اما ...
واسه برادرم هم خیلی کارها کردیم و چندین بار به کمپ های ترک اعتیاد فرستاده ایمش اما یه مدت پاک میمونه باز به سمتش میره !
نمایش نسخه قابل چاپ
حالا شاید هم به خاطر برادرتون نبود خودتونو از این بابت سرزنش نکنید. به قضیه این جور نگاه کنید که شاید خیری تو این کار بوده که این وصلت نگیره. اعتماد بنفستونو بالا ببرین. بعضی مواقع هم جواب منفی از سمت دختر میشه و هضمش برای پسر سخته . اینجا هم یه همچین تاپیکی بود.
سلام
هنوزم احساس ناراحتی میکنم،قبلا که میخواستم درس بخونم خواستگارهای زیادی داشتم،الان تقریبا هر دو سه ماهی کسی در خونه مون رو میزنه اما یا اونا میرن و نمی پسندن یا من !!!
خیلی دلم میخواد زندگی ام از یکنواختی در بیاد و سروسامون بگیره...اما نمیدونم چرا نمیشه.. :(
این مورد اخر از خیلی لحاظ با معیارهای من جور بود نمیدونم چی شد،خیلی دلم میخواد دلیلش رو بفهمم اما روم نمیشه زنگ بزنم از اشنامون بپرسم یا اینکه مادرم زنگ بزنه :(
- - - Updated - - -
به نظرتون چکار کنم؟زیاد از خدا بخوام و سر نمازهام دعا کنم؟
دوستان کسی نظری نداره؟؟آخه اینها که همه چیز درباره شرایط و خود من میدونستن و تا دو هفته اول هم پسندیده بودن و گفتن اوکی هست چرا یه دفعه نظرشون برگشت !!!
دو روزه اصلا تمرکز ندارم،حوصله هیچ کاری هم ندارم !:(
دوست عزیزم درکت میکنم ومیدونم سخته ادم نمیتونه قبول کنه ولی عزیزم اینودرنظربگیر مادخترهاکه شرایط وموقعیت بهتروبالاتری ازاقاپسرداریم وقتی به خواستگاری میاندوماشرط نمیذاریم پیش خودشون فکرمیکنندکه دختره چه ایرادی داره یاحتماتاحالاخواستگارنداشت ه وازاین بهانه های الکی میگیرندومیرندویاپاپیش نمیذارندمثلامادرپسرزنگ میزنه واجازه میخوادولی به خواستگاری نمیادهی امروزوفردامیکنه حالاخوبه این موردبه خواستگاری شمااومده ببین من چه حالی پیداکردم من خواستگاری داشتم مادرش زنگ زداجازه خواستگاری گرفت ازاونجایی که ماتازه اسباب کشی کرده بودیم وبعضی ازوسایل روسفارش داده بودیم بیارن بابازنگ زدوازاوناخواست زودترازموعدبیارن واوناهم انصافازودتحویل دادندچون ازیه ماه پیش بهمون گفته بودندکه میاندولی مادرشون تماس نگرفته بودندبعداززنگ مادرشون میوه ایناخریدیم ومنتظرموندیم چندروزمنتظرموندیم ولی خبری نشدحتی زنگ نزدندمعذرت خواهی کنندیادلیل کارشون روتوضیح بدندجالب اینجاست که بعدچندماه مادرپسربه من زنگ زدوگفت دخترم عجله نکن مامیایم من هیچی نگفتم پیش خودم گفتم خانم محترم دخترخودت بودقبول میکردی که زنگ زدی به من میگی عجله نکنیا بعداون هم نیومدند
خدایی اگه دخترخودشون باشه قبول میکننددرحالیکه خودشون وقتی خانواده پسرهستندهمچین کاری میکنندمن که نمیگذرم ...داغ دلم تازه شد
سلام یاقوت جان
اولاخواستم بگم نگران نباش ،تقریبا این موضوع واسه بیشتر دخترا اتفاق میفته پس توتنها نیستی دخترخوب:):)
دوما شاید مشکل از طرف اونا بوده واونا پسرشونو در حدواندازه توندونستن واسه این بوده جلو نیمدن ،من تو اطرافم دیدم که دارم میگم.درضمن چرا ما دخترا همش باید فکر کنیم مشکل از طر ماست؟؟یک درصد هم احتمال بدیم از طرف خانواده خواستگار مشکل یا کم وکاستی ای هست .
راستش واسه خودم هم این موضوع پیش اومداولش یکم ناراحت بودم اما اینجور تونستم خودمو اروم کنم
خانمی اصلا خودتوناراحت نکن.کاملا درکت میکنم.منم همچین شرایطی داشتم.خواستگارم بعد 2ماه تعریف و تمجید یهو گفت نمیخوام.تازه اونم اس ام اسی!!!!.نه مشکلو از خودت بدون و نه اینکه اجازه بده غرورت زخم برداره.لیاقتت بیشتر از ایناس:)
ببین عزیزم من یه توصیه به شما دارم که خیلی جلوی این ناراحتی ها را می گیرد. من سه تا پیشنهاد خواستگاری داشتم اما قبل از اینکه اجازه بدهم بیایند تلفنی صحبت هایی کردیم یا از رابط چیزهایی پرسیدم. نتیجه اینکه من قبول نکردم هیچ کدام از این خانواده ها به خواستگاری من بیایند. بعضی ها می گفتند حالا صحبت کن حالا مرد را ببین اما من گفتم که تحقیقات اولیه من نشان می دهد ما با آنها تناسب نداریم. پس دلیلی ندارد من با پسر آنها صحبت کنم. حالا رابط هر کی بود مهم نیست و با کسی رودربایستی ندارم. چون خوب می دانم این مشکل در ازدواج های سنتی وجود دارد که دختر و پسری بدون توجه به تناسب اولیه به هم معرفی می شوند و همین تفاوت ها باعث ماجرایی مثل ماجرای شما و ناراحتی دخترخانم می شود. پس به خاطر رودربایستی از رابط یا هر کس دیگر اجازه خواستگاری نده و قبل از قرار خواستگاری صحبت هایی کلی با رابط و بعد مادر پسر داشته باشید. باید موارد مهمی را به اتفاق خانواده از قبل مشخص کنید و در این صحبت اولیه تلفنی با رابط یا مادر پسر راجع به آن صحبت کنید. بعد اگر راضی شدید قرار خواستگاری بگذارید. هرگز بدون این صحبت های اولیه و به خاطر اعتماد به رابط یا دوست و آشنا کسی را به خانه راه ندهید.
سلام
از همگی ممنونم دوستان عزیز.
بله همینطوره دوست خوبم امروز بالاخره دلو زدم به دریا با اون اشنامون صحبت کردم ،گفتن مثل اینکه چون من گفته بودم قصد ادامه تحصیل دارم،اون آقا مثل اینکه نمیتونن کنار بیان با این مسئله!!
هر چی خیره پیش میاد من اگر پسر بودم میتونستم کنار بیام با شرایطش ولی حالا که دخترم درست نیست که بخوام اصرار کنم ،تازه من هیچ شرط دیگری مخصوصا از لحاظ مادی واسه شون نذاشتم به نظرم خیلی خودشون رو دست بالا گرفتن نمیدونم !
سلام یاغوت جان! دختر خوب تازه باید خوشحال هم باشی!!!
تو این تالار ببین چند نفر به خاطر اینکه یکی از طرفین طرف مقابل خوب به دلش نشسته و بعد از عقد پشیمون شده!!! نمونه اش آقای توجیه!
یک سرچی تو این تالار در مورد پشیمونی بعد از عقد بکن!!!
ببین عزیزم کسی که قراره پشیمون بشه بهتره همین قبل از عقد پشیمون بشه و گرنه بعد از عقد واقعا لطماتش خیلی خیلی بیشتره!!!
ازدواج اصلا جای دلسوزی نیست. تو هم اگر حتی کسی را چند جلسه آوردی و دیدی به دلت نمیشینه(حتی بدون دلیل منطقی) حتما ردش کن!
من که تو این تالار این قدر در مورد به دل نشستن یکی از طرفین و ازدواجش به دلیل رودر واسی خوندم که بعد از عقد پشیمون شده (به این امید که چون از نظر منطقی مورد مناسب بوده؛فکر می کرده بعد از عقد محبت ایجاد میشه).به این خاطر من حتما و حتما در خواستگارام این مورد را چک می کنم که طرف مقابلم واقعا منو بخواد و صرفا به دلیل اصرار خانواده اش و رودرواسی قضیه پیش نره.
عزیزم همه چیو بسپار دست خدا! بالاخره تو فقط می خوای فقط با یکی ازدواج کنی!حالا این خواستگار نشد حتما قسمتت یکی دیگه است.
تازه ممکنه خواستگار بعدیت خیلی بهتر از این آقا باشه و بگی چه خوب شد که اون مورد منتفی شد!
باور کن این خیلی مهمه که طرف مقابل واقعا بخوادت! و اگر یک مرد تو رو واقعا بخواد دیگه نظرش عوض نمیشه!!!