نمایش نسخه قابل چاپ
نمردیم و معنی مذهبی و غیرتی هم فهمیدیم!
اگه مذهبی و غیرتی این باشه که باید فاتحه اش رو خوند.
بعدم شما فکر میکنی مرد همیشه حرف آخر رو میزنه.
زن ها سیاست مدار هستن و جوری رفتار میکنن که حرف خودشون رو همسرشون به عنوان حرف آخر بزنه!
و اینکه گفتی دوست دخترایی که میدونستم به هم نمیرسیم باز به چشم همسر نگاه میکردم!!شما هر وقت میدونستی بهش نمیرسی همونجا باید رابطه رو قطع میکردی.
موفق باشی
ببینید من بعضی از جملات شما رو در گیومه گذاشتم. به نظرم با توجه به این جمله ها شما دارای خطای شناختی هستید. انقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi.00
- - - Updated - - -
آین لینک رو هم که مربوط به ناسازگاریهای شناختی و تعارض های ماست بخون. مطمئنم خیلی کمکت می کنه: http://www.hamdardi.net/thread-19997.html
نمی دونم چرا دارید این حرف رو به من می زنید . درسته آدم مذهبی نیستم ولی هیچ وقت به خودم اجازه ی توهین به انسان های مذهبی رو نمی دهم .نقل قول:
بهتره آدم مذهبی رو با آدم افراطی یا با عرض معذرت آدمی که به محیط اطرافش شکاکه و به همه به چشم دزد نگاه میکنه اشتباه نگیریم.در ضمن آدم مذهبی همیشه با غیرت نیست مطمئن باشین.
من در مورد آدم های مذهبی یا موضوع غیرت چه حرف نامربوطی زدم .نقل قول:
نمردیم و معنی مذهبی و غیرتی هم فهمیدیم!
اگه مذهبی و غیرتی این باشه که باید فاتحه اش رو خوند.
بعدم شما فکر میکنی مرد همیشه حرف آخر رو میزنه.
زن ها سیاست مدار هستن و جوری رفتار میکنن که حرف خودشون رو همسرشون به عنوان حرف آخر بزنه!
و اینکه گفتی دوست دخترایی که میدونستم به هم نمیرسیم باز به چشم همسر نگاه میکردم!!شما هر وقت میدونستی بهش نمیرسی همونجا باید رابطه رو قطع میکردی.
موفق باشی
می دونم اشتباه کردم . ولی خب به خاطر همین موضوع هم با بعضی از دخترهایی که دوست بودم به هم زدم . با اینکه خیلی برام سخت بود .
من با بیشتر آدم های مذهبی مشکلی ندارم . چون بیشترشون آدم های صلح جویی هستند و نمی خواهند به بقیه زور بگند .ولی یک اقلیتی ازشون هم می خواهند همه رو به زور بفرسنتد بهشت و به جز تخریب بقیه و جنگ باشون کار دیگه ای بلد نیستند .نقل قول:
ببینید من بعضی از جملات شما رو در گیومه گذاشتم. به نظرم با توجه به این جمله ها شما دارای خطای شناختی هستید. ا
قبلا هم توی این تالار گفتم که دوست داشتم تا اندازه ای مذهبی بودم . اما نتوانستم مذهبی باشم و غیر مذهبی هستم . زندگی یک فرد غیر مذهبی در جامعه ای مذهبی سخت است و حداقل برای من که سخت بود . برای همین هم دوست دارم که اگر در این جامعه خواستم زندگی کنم سعی در غیر مذهبی کردن فرزندانم نداشته باشم .
متوجه نمی شوم که شما چرا فکر می کنید این حرف ها به معنی این است که من تضاد شناختی دارم .
نقل قول:
با سلام و ارادت.:p
آقای احمدی سعی کنید این تاپیک رو مدیریت کنید تا به حاشیه نرود و وارد فاز احساسی نشود.
با شناختی که از شما دارم احتمال میدم گاهگداری از پیام پستها یا به هم بریزید و جبهه بگیرید، یا عقب نشینی کنید و برای هماهنگی با نظر جمع خودتون رو به ظاهر "تغییر" بدید. اما از شما دعوت میکنم موضع خودتون رو تا منطقی توجیه نشدید تغییر ندهید. بی طرفانه نظرات دوستان رو از صافی نقد و بررسی ذهنی بگذرانید و بعد مستقل از دیدگاه خودتون (بدون تعصب) تصمیم بگیرید آن(ها) را بپذیرید یا رد کنید.
هدف بعدی از ارسال این پست عرض ادب و سلام به دوست قدیمی بود (هر چند دیگه بی دین نیستم اما صرفنظر از اعتقاد شما بعنوان برادرم به شما ارادت دارم). به امید خدا حداکثر تا دو روز دیگه که سرم خلوت میشه مزاحم میشم و پستی مرتبط با مشکلتون تقدیم خواهم کرد. چون سابقه عجول بودن و غیر فعال کردن اکانتتون رو دارید خبر دادم، بلکه زود ناامید نشید و بدون نتیجه گرفتن نرید.
در پناه حق.
سروک جان خیلی خوشحال شدم که دوباره توی تایپیکم می بینمت . ممنونم که منو به عنوان دوستت می پذیری . باشه سعی می کنم وارد فاز احساسی نشم . تا حدودی از اینکه بتونم یک پاسخی پیدا کنم که هم عملی باشه هم اخلاقی باشه و هم برام قابل تحمل باشه ناامید شدم
راستش خیلی دوست دارم بدونم پیرو چه دینی شدی . اگه شیعه شدی در صورت تمایلت مشکلی نداره که بگی . اگرم دین دیگه ای داری که هیچ . بگی فکر می کنند تبلیغه و نمی خواد بگی . باشه تا دو روز دیگه قول می دم اکانتم رو غیر فعال نکنم . آخه من وقتی اینجا یک تاپیک دارم به این فکر می کنم که توی تاپیکم چه خبره و تمرکزم برای کارهام کم می شه . یک موقع هایی هم به خاطر حرف هایی که توی یک تایپیک زده می شه اکانتم رو غیر فعال می کنم . هر دفعه هم به خودم قول می دهم که دیگر هیچ وقت اینجا بازنگردم اما دوباره اینجا می یام
سلام به آقای احمدی
خوب هستید ؟
آقای احمدی شما نیاز دارید ابتدا سازمان فکری خودتان را بشناسدی و سامان دهید و تعارضها و خطاهای شناختیش را حل کنید .
مثلاً از خود بپرسید :
مذهبی بودن از نظر من چیست ؟
تعریفی از مذهبی بودنی که نمیخواهیش را ارائه بده . چون همانطور که خودت به خوبی اشاره داشتی شما از طرفی می گویی مذهبی نیستی از طرفی شعائر مذهبی را دوست داری .
می گویی مذهبی نیستم و از طرفی می گویی چه خیری از مذهبی نبودن دیده ام ؟
می گویی مذهبی نیستم اما مایلی همسرت از نماد ویژه و اعلای یکی از دستوارت دین یعنی چادر استفاده کند
نکته مهم :
آقای احمدی ، تفاوت دین با مذهب را می دانید ؟
============
پاورقی :
جناب احمدی ،از آنجا که هر از چند گاهی مشتری ما می شوی و می بینم همچنان با تعارضاتتان دست و پنجه نرم می کنید . تصمیم گرفتم به شما کمک کنم . اما لازمه اش همکاری شما هست بخصوص در کنترل تاپیکتان از به حاشیه رفتن . بنا براین دقیقا در چهاچوبی که از شما سئوال می پرسم پاسخ بدهید ( خلاصه و مفید ) تا حرفهای حاشیه ای پیش نیاد . دیگر اینکه سعی نکن به همه پستهای اعضاء پاسخ دهید . همین خود کنترل تاپیک از به حاشیه رفتن هست .
این نظم و کنترل از نظر مشاوره ای اهمیت دارد . والا شما آشفته و هیجانی می شوید و حتی ممکن است برآشفته از نظرات بعضی دوستان شوید و عملاً می شود اختلال در روند مشاوره .
از دوستان هم تقاضا می کنم اگر حرفی غیر همگرا با روند مشاوره ای که در تاپیک در جریان خواهد بود دارند صبر را پیشه کنند و ارسال نکنند ، این مهمترین کمک شما به آقای احمدی هست
با تشکر
اهل اعمال مذهبی مثله نماز و روزه نیستم . آهنگی که مرد یا زن بخونه رو مشکلی ندارم که گوش کنم اما شو و نمایش هایش تلوزیونی چه اجرا کننده اش زن باشه چه مرد نگاه نمی کنم .نقل قول:
تعریفی از مذهبی بودنی که نمیخواهیش را ارائه بده . چون همانطور که خودت به خوبی اشاره داشتی شما از طرفی می گویی مذهبی نیستی از طرفی شعائر مذهبی را دوست داری .
آدمی نیستم که ریش بذارم اما از آدم های قرتی که خیلی به خودشون می رسند هم خوشم نمی یاد . دروغ خیلی کم میگم و کسی رو هم سعی می کنم که اذیت نکنم . اهل روابط نامشروع نیستم . اهل قمار بازی و مشروب و سیگار و ........ هم نیستم
من تنها تفاوتم با بیشتر آدم های مذهبی فقط انجام ندادن اعمال مذهبی هست .
فرشته ی مهربان همیشه غیر مذهبی بودنم در زندگی ام برام دردسر داشته و یک نقطه ی ضعف برام بوده . هر چند که از وضعم تا حدودی راضی هستم اما اگه مذهبی بودم الآن وضعیت زندگی ام خیلی بهتر بود .نقل قول:
می گویی مذهبی نیستم و از طرفی می گویی چه خیری از مذهبی نبودن دیده ام ؟
می گویی مذهبی نیستم اما مایلی همسرت از نماد ویژه و اعلای یکی از دستوارت دین یعنی چادر استفاده کند
نکته مهم :
آقای احمدی ، تفاوت دین با مذهب را می دانید ؟
توی شهری که من زندگی می کنم بیشتر زن ها چادری هستند . بعدشم یک طوری انگار توی مغذم رفته حجاب زن چادره . حتی مادرم هم یک جایی نخواد چادر سرش کنه من بش می گم مامان چادر سر کن . تحملش رو ندارم که کسی مادرم رو حتی بدون چادر ببینه .
من به خاطر حساسیتی که اینجا نسبت به واژه های دیندار و بی دین وجود داشت از واژه ی مذهبی و غیر مذهبی استفاده کردم .
راستش دقیق نمی دونم . خیلی جاها این واژه ها به جای هم به کار می ره .فکر می کنم مذهب بخشی از دین باشه .
در اصطلاح به کسی که دین براش در زندگی مهمه و به دستورات دینی اهمیت می ده مذهبی می گویند
به کسی که دیندار هست ولی دین در زندگی اش اهمیت زیادی نداره و به دستورات دینی بی توجه هست انسان غیر مذهبی می گویند
و به کسی که بی دین هست انسان بی مذهب هم گفته می شه
خوشحالم که به خوبی به سئوالاتم پاسخ دادی و با آرامش و این عین همون همکاری ای هست که انتظار داشتم
سئوال در رابطه با تفاوت دین بامذهب در چیست ، فقط با این هدف بود که بگم خیلی وقتها ناآگاهی های ما از مسائل عمقی ومحتوای مورد نیاز در کنار
اطلاعات فراوان ما از مسائل سطحی و غیر لازم عامل تعارض در ما هست . و الا اینجا نمی خواهیم به این بحثها ( مثلاً تفاوت دین و مذهب ) بپردازیم .
در این مرحله تقاضایم این است که تاپیکهای زیر را بخوانی :
http://www.hamdardi.net/thread-19997.html
http://www.hamdardi.net/thread-20001.html
http://www.hamdardi.net/thread-16409.html
فعلاً اینها را بخوان ، اما دقیق و عمیق . و خود را به کمک آنها و اکاوی کن و نتایج این واکاوی را در پست بعد بنویس ( سعیم این است که تکلیف های که نیاز
هست انجام دهی کم باشد و در عوض انتظار دارم عمیق و دقیق به آنها بپردازی
شما تواناییهای خوبی دارید و از زمینه نگرشی مثبتی برخوردارید و همچنین روند تربتی مثبتی را گذرانده ای و اینها پتانسیل های قابل توجهی هست که
اگر تعارضهایتان حل شود و از سرگردانی نجات پیدا کنید می تواند دست آوردهای خوبی به شما بدهد .
تا بعد
صمیمانه ممنونم احمدی عزیز.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahmadi.00
از اواخر زمستان مسلمان شدم دوست بزرگوارم.
حدود هشت سال پیش فیلمهایی که برای بیماران قلبی و افراد با روحیه ضعیف مناسب نیستند رو دیدم که متاسفانه موجب شد زود تصمیم بگیرم و از دین فاصله بگیرم. در این مدت برای رسیدن به جواب به هر دری زدم. از اهل تسنن و تشیع، تا مسیحیت، یهودیت، و فلسفه بی خدایی.
اگه از اول:
- غرورم زیاد نبود
- اعمال بی رحمانه ویدوها رو بجای اسلام به انسانها ربط میدادم
- زود قضاوت نمیکردم و ابهامها رو با منابع مختلف بررسی و درک میکردم
هرگز بی دین نمیشدم. هر چیزی حکمتی داره. ناشکری نمیکنم چون همین مسئله باعث شد نه فقط با اسلام، بلکه با دیدگاههای دیگه هم کم و بیش آشنا بشم که به خودی خود تجربه ای خالی از یادگیری نبود. ادعایی ندارم چون هنوز نسبت به مسائل زیادی جاهلم. اما منِ امروز رو به منِ گذشته که چشم بسته پیرو بود ترجیح میدم.
احمدی جان مطمئنم بخاطر رهایی از قید و بند اخلافیات بی دین نشیدید، اگر چنین بود از میل به جستجو برای رسیدن به پاسخ در وجود شما خبری نبود و بی پروا گناه میکردید. :)
خدا رو شکر که فرشته مهربان با حوصله به شما کمک میکنند. من هم همراه شما از مطالب این تاپیک استفاده میکنم.
پ.ن: چون مشاور شما رو راهنمایی میکنند به صلاح میدونم که من نظری در جهت راهنمایی ارسال نکنم چون ممکنه تاثیر مشاوره رو کم یا حتی تخریب کنه. :blush: این پست هم صرفاً برای پاسخ به سوالتون بود با چاشنی تقدیر از تلاشتون برای رسیدن به جواب. احمدی عزیز موفق باشی!
نقل قول:
ناسازگاری های شناختی و تعارض های ما
ما انسانها از نظر مختلف ممکن است دچار ناسازگاری شناختی شویم:
یکم: ناسازگاری متغیرهای شناختی درونی با عوامل بیرونی
این حالت وقتی هست که ما سازهای ذهنی امان با محیط پیرامون در تعارض قرار بگیرند.
این حالت برام خیلی پیش می یاد . این موضوع ناراحتم می کنه که با برداشتی که از جامعه داشتم انسان هایی که درک و فهم بیشتری دارند کمتر به اخلاق اهمیت می دهند . التبه اون نوعی از اخلاق که من قبولش دارم . با خیلی هاشون که بحث می کنم اخلاق خاص خودشون رو دارند که دروغ گویی ریاکاری یا بی بند و باری به نظرشون لزوما بد نیست !
دوم: ناسازگاری متغیرهای مختلف شناختی درون ما.
الف) یک حالت وقتی هست که بخشهای مختلف شناختی ما با هم یکپارچه و همگرا نباشند.
توی این بخش به نظرم خیلی مشکلی ندارم . می دونم می خوام چطوری زندگی کنم . چه رفتارهایی در کجا خونه و چه رفتارهایی بده .
ب) یک حالت وقتی هست که بخش شناختی ما با هم یکپارچه هستند اما با احساس ما یا رفتار ما در تعارض قرار می گیرند.
خب این حالت برام زیاد پیش اومده . البته وقتی بخش شناختی ام با رفتارم در تعارض قرار بگیره سعی می کنم هرچقدر هم که برام سخت باشه رفتارم رو تغییر بدم
اما وقتی که بخش شناختی ام با احساسم درگیر بشه کار برام خیلی سخت می شه !
من توی زندگیم خیلی سختی کشیدم . الآن تنها چیزی که می خوام آرامشه . از بحث و دعواهایی الکی متنفرم و خیلی محتاط شدم .
اگه اون طوری که بخش شناختی ام بم می گه بخوام زندگی کنم برام خیلی سخته و من دیگه طاقت ندارم .
نمی خوام از شهر و کشورم مهاجرت کنم . یعنی حال و حوصله ی دردسر هاش رو ندارم . حوصله ی پیداکردن یک آدمی که از نظر عقیدتی مثله خودم باشه رو ندارم واگه هم پیدا بشه و از نظر اخلاقی مثله من نباشه اینکه عقایدش مثله منه برام هیچ ارزشی نداره
نقل قول:نقل قول:
مقدمه:
شناخت دقیق ناسازگارهای شناختی، به ما کمک می کند تا راهکارها و راه حلهای پیروزی بر آن را نیز دریابیم.
یکم: به طور منفعل خود را در معرض بمباران های اطلاعاتی وسایل ارتباطی و رسانه ها قرار ندهیم.
الف ) گزینشگر باشیم، انتخابگر باشیم.
وقت خود را به آسانی در اختیار هر نوشته یا هر سخن و مطلبی نگذاریم. و تصور نکنیم انباشته کردن اطلاعات ارزیابی نشده می تواند زندگی ما را متحول کند و ما را نجات دهد.
یک موقع هایی وقت زیادی رو برای موضوعات علمی یا فلسفی مورد علاقه ام می گذاشتم . ولی الان کلا بی خیاله فلسفه شدم و موضوعات علمی رو هم خیلی کم دنبال می کنم . یعنی اصلا وقت این کارا رو ندارم
ب) انتقادگری و تحلیل گری
به این منظور باید در مورد آن موضوع هم اطلاع قبلی داشته باشید، هم با افرادی که در آن زمینه تخصص دارند صحبت کنید و هم وقت کافی بگذارید و آن را با سایر سازه های شناختی خود چک کنید.
ج ) منبع موثق هر علمی را بیابیم. به عالمان و دانشمندان یک فن مراجعه کنیم.تقریبا در جامعه ما هر کسی در هر حوزه ای در حد یک متخصص ابراز نظر می کند.
د) سئوالات هر حوزه در حوزه خودش بیان شود.
مراجعه حضوری به متخصصین، مراکز دانشگاهی، کتابهای تخصصی و سایتهای تخصصی می تواند سازهای شناختی ما را عمیق و اثر بخش کرده و حداقل از ناسازگاری های درون رشته ای ما را نجات دهد.
هـ ) موارد مبهم را نه خودمان پاسخ دهیم نه به افراد غیرصلاحیت دار عرضه کنیم.
مثلا سئوال یا ابهامات حقوقی را از روانشناس نپرسیم، و مسائل فنی را در محیط های مجازی عمومی مطرح نکنیم و ...
دوم: سازه های شناختی خود را به کمک متخصصین آن امور ، بشناسیم و اولویت بندی کنیم.
الف) اصول فنا ناپذیر شناختی خود را که جزء مسلمات هست را به عنوان خطوط قرمز مشخص کنیم.
یعنی ما نمی توانیم ساختمانی بسازیم بدون اینکه فونداسیون مستحکمی به عنوان تکیه گاه داشته باشد. یعنی باید یک اصول محکمی را بپذیریم و تابع آنها باشیم. این اصول می تواند مسائل عقلی، علمی و مذهبی باشد.
ب) سازه های شناختی ما که به عنوان خطوط قرمز ما هستند باید فونداسیونی ایجاد کنند که سایر آگاهی ها در قالب آنها قرار گیرند.
این خطوط قرمز شناختی به ما کمک می کند که نقادانه مطالب و محتویات را نگاه کنیم و در گزینش آگاهی های صحیح از ناصحیح درمانده نشویم.
نمی دونم توی این بخش مشکلی ندارم . اصلا من خطوط قرمز توی زندگیم داشتم ؟ نمی دونم !
سوم: با کسب خود آگاهی بیشتر به کمک یک مشاور ، نوع تعارض های شناختی خود را بهتر بشناسیم.
اگر بدانیم سازه های شناختی ما صحیح هستند. اما ما رفتاری مغایر با آن می کنیم ممکن است مهارتهای رفتاری لازم را جهت عملیاتی کردن شناخت خود را نداریم.
داشتن غیرت نسبت به خانواده
این خصوصیت خیلی خوبیه که تو شما وجود داره منظورم اهمیت به حجاب و حفظ ناموستون از نگاه دیگرانه
نشون میده هنوز روح فطرت انسانی تو وجودتون زنده است
و من فکر میکنم انجام ندادن امور عبادی هم از روی اهمال و تنبلیه
و درصد بالاییش هم به خاطر نداشتن روحیه سپاس گذاریه ....
من مطمئنم شما با روحیه خوبی که دارین و رگه هایی قوی از مذهب که تو وجودتون هست و رشد کرده آدم موفقی خواهید شد
و بهتره اسلام و بندگی رو درست بشناسید تا بدونید در راستای کمال فطرت و رشد دنیوی و اخروی انسانه
موفق باشی برادر عزیز
==================
ویرایش >>> فرشته مهربان
در این پست روایتی که از پیامبر اسلام صلوات الله علیه نقل شده بود حذف گردید بخاطر تناقض در محتوای آن که نشان دهنده معتبر نبودن آن رویت هست .
عزیزان دقت کنند با توجه به وجود احادیث جعلی فراون ، نیاز هست که روایتها از نظر سندیت سنجش شود و حتماً از معتبر بودن آن مطمئن شوید و حتی سند را نیز حتی الامکان ذکر فرمایید .
با تشکر
انتظار دارم و نیاز هست مدتی روی مطالب اون تاپیکها متمرکز شوی و خود را بیشتر و بیشتر بررسی کنی ، بخصوص روی مطالب مربوط به حل ناسازگاریهای
شناختی روی ناسازگاریهای شناختی بطور جدی باید کار کنی و به یکپارچگی در درون و برون برسی و به عبارتی دل یکدله کنی
نکته مهم دیگر کمالگرایی هست که وقتی با ناسازگاریهای شناختی و احساس محوری ما همراه شود معجونی سمی و بسیار آسیب زا و در واقع
کشنده روح و روان و تخریبگر سلامت می آفریند و باید بگم شما بخاطر زمینه تربتی مناسب و قوت معنویت و تمایلات دینی در وجودتان از آسیب پذیری
شدید و حاد در امان مانده ای و بیشتر آسیب ذهنی و روحیه ( از نظر شادابی و احساس رضایت از زندگی ) دیده ای و از نظر روان حفظ شدی ،والا
این سه که با هم باشند مخاطرات روحی گاه شدید را باعث می شوند .
در این مرحله تاپیکهای زیر را به دقت بخوان :
http://www.hamdardi.net/thread-15050.html
http://www.hamdardi.net/thread-15051.html
و :
http://www.hamdardi.net/thread-9047.html
http://www.hamdardi.net/thread-9046.html