نمایش نسخه قابل چاپ
ولی موضوع اینه که من از این اقا خیلی خوشم میاد دقیقا همون مرد ایده ال منه و هیچ عیبیه دیگه ایم جز این نداره حالا ایا درسته که من بخاطر این حرفا ایندمو خراب کنم ؟ ایا ممکنه که بخاطر دوستیای قبلیشون باشه که اینقدر راحت راجع به این مسائل حرف میزنند و منظوری نداشته باشند؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
من 24 اونم 29 نحوه اشنایی اتفاقی بود.بعضی وقتا همو حضوری میبنیم و بیشتر از طریق اس ام اس رابطه داریم.من از اولشم حدومرزمو براش مشخص کرده بودمنقل قول:
نوشته اصلی توسط gelareh
ببخشید یه سوالی. وقتی که خانوادتون هم در جریانن، ایشون چرا نمیان خواستگاری ؟
من این سوالو نمیتونم ازش بپرسم چون خودمم خیلی مغرورم و چیزی کم ندارم نمیخوام فکر کنه که میخوام خودمو بش تحمیل کنم ولی اولش گفت یکم باهم رفت و امد کنیم تا بیشتر اشنا شیمنقل قول:
نوشته اصلی توسط mahdi24
باز یک دختر ساده یک پسر زرنگ تحریک احساسات دختر.
دختر جان هر لحظه ای که از این رابطه بگذره یک ضربه به آیندته،تا الآن ضربات کاری نبودن
ولی بلخره فرو می ریزه تا دیر نشده بیا بیرون.
اینکه بگی بیاد خاستگاری تحمیل کردن نیست بلکه موکد این مسئله ست که خواهان رابطه
قانونی و متعهدانه هستی و می خوای نیازهاتو از راه مشروع بر طرف کنی که ظاهرن همچین
دختری هستی.مسئله دیگه ای که بهش پی می بری اینه که می فهمی تو رو واقعن برای
ازدواح می خواد یا خوشگذرونی.که مسلمن اونی که می خواد خونه بخره می ره پای قولنامه و
تسویه جساب و انتقال سند اجاره نمی کنه بعد بخره.
بهش بگید این خط قرمز شماست و اگه شما واسش مهمید با حرف نزدن در این مورد بهتون اثبات کنه
منظورش از این آشنایی چیه؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط همیشه تنها
آشنایی برای ازدواج؟
اگر اینطوره این راهش نیست.
خیلی قاطع به ایشون بگو که با هرگونه رابطه ای با یک آقا خارج از چارچوب مشخص شده برای ازدواج مخالف هستی. و ادامه رابطه با ایشان را قطع کن.
مطمئن باش حتی بی بند و بار ترین پسرها هم یک همچین دختری را بیشتر می پسندند و حتی اگر هم قصدشان ازدواج نباشد مصمم تر می شوند برای ازدواج.
اما اگر شما بی هیچ هزینه ای برای ایشون، مفت و ارزان سر راهش قرار بگیری، ایشون هم بدش نمیاد حالا حالا ها در راه آشنایی و دوستی باهات پیش بره. و از مدل و رنگ لباس کم کم برسه به اینکه خوب حالا یقه لباست چقدر بازه. این لباس تو بدنت چه مدلیه و...در نهایت چشمتو باز میکنی می بینی از همین پشت تلفن باهاش تا کجاها پیش رفتی!!!
تقصیر ایشون هم نیست ها! ایشون از شما درخواست دوستی کرده شما لبیک گفتی. همچین آدمی بعد از یک مدت که دختر رو یک جورایی به خودش وابسته کرد کم کم کم کم به نتیجه دلخواهش می رسه.
دختر میشناسم پسره با مثلا نیت ازدواج و با اطلاع خانواده اومده جلو بعد بهش گفته یه چند وقت با هم باشیم همو بشناسیم دختر گفته باشه. بعد بهش گفته ما باید با هم س ک س داشته باشیم و من ببینم که توی این زمینه میتونیم همدیگرو تایید کنیم یا نه. در غیر اینصورت این ازدواج ریسکه و من چشم بسته نمیتونم ازدواج کنم!!!
خلاصه اینکه وقتی الف رو گفتی باید تا یا بری.
بهترین راه برای رهایی از این دام، حتی اگر بهش علاقه داری و حتی اگر میخواهی نظرش رو برای ازدواج جلب کنی، این است که بهش بگی از هرگونه رابطه خارج از چارچوب ازدواج تا به حال پرهیز کردی و بعد از این هم اول از همه به خاطر احترام به خودت و اعتقاداتت و در کنار اون به خاطر وقاداری به همسر آینده ات از هرگونه رابطه خارج از ازدواج با هر آقایی معذوری. حتی در حد یک گفتگوی ساده هم حاضر نیستی در این زمینه پیش بری. بهش بگو اگر که ایشون نیت اش ازدواجه، رسم و رسومات در این مورد کاملا شفاف و مشخصه.
اینطوری این آدم محک خوبی میخوره. اگر قصدش ازدواج نباشه راهش رو میکشه و میره. و شما هم اجازه ندادی آسیب ببینی. و اگر هم حتی یک درصد قصدش ازدواج بوده، مصمم تر میشه چون متوجه میشه که شما کارت درسته، و خلاصه تلاش میکنه که از راه ازدواج وارد بشه. اینطوری شما خیلی قاطع و با عزت به مطلوب ات رسیدی.
کوتاه بیای، کارت تمومه.
اگه من الان بش بگم که این رابطرو نمیخوام نمیگه چرا از اولش نگفتی؟من از یه چیز دیگه ام میترسم اینکه اگه ردش کنم با اینکه اصلا بش نمیخوره ولی درصدد انتقام بر بیادو یه بلایی سرم بیاره چی.
مثل اینکه من تو زندگیم همیشه باید سر یه موضوعی دلهره داشته باشم الانم که عاشق شده بودمو داشتم معنی یه زندگیه شیرینو میفهمیدم اینجوری شد:302:
نگو رابطه را نمیخوام! بگو من هم شرایط و حد و مرزهایی دارم که تو باید رعایتشون کنی
عزیزم این ترسها و نگرانیهای شما هیچ پایه و اساسی نداره. *عسی ان تکرهو شیئا و هو خیر لکم* چه بسا چیزی خوشایند شما نیست و آن چیز برای شما خیر است.
اصل و اساس موضوع و راهنمایی های لازم را دوستان به شما دادند. از این به بعدش را از خلاقیت و هوش و زکاوت خودت هم استفاده کن. مثلا در مورد اینکه یک وقت بهت بگه چرا از اول نگفتی. جواب خیلی ساده است. بهش میگی تصورت این بوده که صرفا قراره یک سری شناخت کلی از همدیگر بدست بیاری اما چون این رابطه به سمت و سوی درستی نتونست هدایت بشه و پتانسیل اینو داره که به مسیر نادرستی منحرف بشه و یا به جای شناخت صحیح به وابستگی کشیده بشه شما ترجیح میدهی که بیشتر از این ادامه ندهی. و این در واقع به نفع هر دوی شما هست.
دختر خوب! نازنین! شما به ایشون هیچ بدهکاری نداری! که هیچ! چیزی هم باید طلبکار باشی. ایشون از مصاحبت با یک خانوم محترم چند صباحی کلی هم کیفور شده. برای چی باید ناراحت باشی و بترسی؟
اگر این آدم اینقدر خطرناکه که به خاطر یک همچین موضوع ساده ای بیاد و انتقام بگیره، برای چی میخوای زنش بشی؟
به نظرم لازمه روی ترسهات کار کنی. روی اعتماد بنفس ات فوق العاده کار کن.شما هیچ بدهی به این آقا نداری. اونیکه بدهکاره اونیکه زیر قولش زده و اونیکه داره سو استفاده میکنه و یه جورایی میخواد شما رو تیغ بزنه اون آقاست.
خیلی محکم و قاطع بایست و حرفت رو بزن. و رابطه را قطع کن. بهش هم بگو حرفهات رو خیلی واضح زدی و ممنون میشی اگر ایشون شرایط شما رو درک کنه و به اعتقاداتت احترام بگذاره و دیگه با شما تماس نداشته باشه. بهش بگو اگر هدفش ازدواجه به همراه خانواده و از کانال صحیح وارد بشه.
احتمالش خییییلی زیاده که به خاطر وابستگی بخواد هی زنگ بزنه یا کشش بده یا بگه که آخه من که حرفی نزدم و چرا و ...
اونوقت شما بهش میگی ایشون خیلی هم محترم بودن ولی متاسفانه ماهیت اینگونه روابط همینه و شما حاضر نیستی که بیشتر از این ادامه بدی.
اگر راست بگه و قصدش ازدواج باشه، خوب شما که راه ازدواج رو براش باز گذاشتی! پس چرا باید بهش بر بخوره. چرا باید ناراحت بشه. مگر اینکه منظور دیگری داشته باشه.
آقای کامروای گرامی،ایشون خودش داره میگه چند بار به آقا پسر گفته و حد و مرز رو مشخص کرده. جواب نداده! با توصیه هایی که ما به ایشون کردیم، ایشون یک رابطه خارج از ازدواج را که آقا پسر با پشتکار موذیانه ای داره به سمت و سویی که خودش میخواد ببره را به این وسیله به سمت درستش هدایت میکنه. حتی بعد از خواستگاری هم باید نوع رابطه تا قبل از عقد، رابطه ای باشه منطقی و در جهت شناخت.
سلام...حقیقتش بخواین مدت ها بود که بدون اینکه کاربری بزنم وارد انجمن می شدم ولی با دیدن موضوعتون لازم دیدم دوباره بیام..چون به نظرم حرفام بتونه به عنوان یک پسر براتون کمکی باشه...
من هم واقعیتش با دوستم 2 ساله که هستم از ابتدا هم به قصد ازدواج و با اجازه از مادر ایشون رابطمون ادامه دادیم و متاسفانه به دلیل اینکه من سربازیم رو نرفتم ،پدرشون اجازه خواستگاری من از ایشون نمیده...
ولی قسمت جالب اینکه من هم مثل دوستتون بارها از این مدل سوال ها از دوستم میکردم...با اینکه حتی ما بهم دست هم نمی زنیم...
یعنی مخصوصا شب ها که طبیعتا از نظر جنسی بدن ادم گرم تر میشه من سوالات چرتی ازش میکردم،ولی توجه کنین که هیچ وقت از خط قرمزها رد نشدم چون طرفم می شناختم و میدونستم اگه این حرفا رو بزنم برخورد محکم و تندی از طرفش دریاقت می کنم...
ولی با این وجود مثلا ازش می پرسیدم: مثلا: " الان چی تنته؟ "، " لباست بازه یا نه الان؟! "....و از این دست سوالات....ولی ایشون هم مثل شما همین ترس مثل اینکه خیلی احساس کرده بود...
یک روز که بیرون بودیم ،بعد از اینکه کلی قربون صدقم رفت و از رفتارای خوبم تعریف کرد بهم خیلی آروم گفت: صادق جان من وقتی شما این حرفا رو زیاد بهم میزنی من حس میکنم که تو فقط از نظر جنسی بهم علاقه مندی و یکم سرد می شم توی خودم...وقتی من دیدم اینجوری بهم گفت..از شبش با اینکه دوست دارم از این حرفا ازش بپرسم خیلی کم ازش از این دست سوالا میکنم و خیلی کمتر شده....
شما هم به نظر من در یک موقعیت مناسب و با لحن محبت آمیز این به دوستتون بگین تا ایشون هم مثل من گوشی دستش بیاد...
فراموش نکنین در اینجور روابط به نظر من این خانومه که حد و حدود باید مشخص کنه و نباید اجازه بده که طرف مقابلش از مرزها عبور نکنه...
امیدوارم تجربه شخصیم به دردتون خورده باشه...
موفق باشید