دارم می میرم فرشته مهربان

با سلام
همسرت فوق العاده شما را دوست دارد.
این واکنشش به دوست داشتن شما و این سوء تفاهم هست.
باید آرام باشی تا کانال ارتباطی شما باز شود.
در این مدت ناامید نباش
نترس
اعتماد به نفس داشته باش
با مهربونی و هم حسی با او صحبت کن
به خاطر قضاوت و سوء تفاهمش او را محکوم نکن.
به او بگو حق دارد هر فکری بکند. اما واقعیت را باید از زبان شما بشنود

این مشکل زمان می خواهد، اما طی این زمان شما درست عمل کن.
نیاز هست که مثل روزهای خوش زندگی با محبت با او ارتباط برقرار کنی.
التماس نکن. اما توجه داشته باشد
sms بده
و بگو چقدر ناراحتی که این سوء تفاهم بزرگ به وسیله شما پیش آمده و حاضرید در برطرف کردن آن کاملا انرژی بگذاری
توجه داشته باش فوق العاده شما را دوست دارد ......
آرام و صبور بمان و خم نشو

نازنین جان با توجه به واکنشی که خیلی قبل شوهرت داشت سر اینکه بحث کرده بودین چرا دست یکی رو گرفته و با توجه به اینکه می گی یخ کرده بوده فکر می کنم اینکه ازت خواسته بری خونه ی مامان بابات در اصل برای این بوده که از اینکه یه وقت کاری بکنه که خودش پشیمون شه جلوگیری کنه. احتمالا نگران بوده نتونه خودشو کنترل کنه.
ایندفعه ای یا با ماشین خودتون برو یا حتی به شوهرت بگو ماشینو واسه تو بذاره اونروز یا با آژانس برو بیا یا اینکه به دوستت بگو تا یه جایی برسونتت یا حتی تا خونه برسونتت.
کارشناسا که راهنماییت می کنن.
موفق باشی.

نازنین من اومده بودم که از تو واسه مشکل خودم کمک بگیرم ، دیدم خودت هم به مشکل خوردی ، ناراحت شدم ، دوستان توی دعاها اسمتو آوردن ، منم واست دعا می کنم ، ایشالا حل بشه :323:

نازنین جان


زمینه صحبت با همسرت که پیش آمد سعی کن از الگوی زیر استفاده کنی :

هم حسی ، پذیرش ، تقاضای یاری




ادبیاتی مثل آنچه در زیر می آورم بکار بگیر و با پیامک براش ارسال کن :


گرچه تو اشتباه برداشت کردی و من دیوانه وار دوستت دارم. اما اشتباه من بزرگتر بوده که بلد نبودم چگونه با اون مزاحم برخورد کنم و تو دهنش بزنم و عصبانیتم را روی سرش خالی کنم ،کاش به خودت زنگ میزدم .

( این حرف کنجکاوی ایجاد میکنه که ماجرا چی بوده )

دوست دارم روش درست برخورد کردن را از تو یاد بگیرم.

خدایا چرا من بلد نبودم حالیش کنم که حق نداره با یک زن متأهل حرف بزنه و فقط میخواستم زودتر در برم . از خودم عصبانی ام . میخوام سر به تنم نباشه .

از خودم لجم می گیره.

اشتباه خیلی بدی کردم ، که خود را در موقعیتی قرار دادم که تصورات غذاب آوری برات پیش بیاد و نمیدونم چی تصور کردی ، ولی دست از پا خطا نکردم ، مطمئن باش اما بی احتیاطی کردم .

بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم.

از خودم متنفر شدم.

گاهی فکر می کنم خیلی بچه و ضعیف هستم.

تو خیلی خوب و قوی هستی.

انتظار دارم بهم کمک کنی

خواهش می کنم توی این شرایط منو تنها نگذار

می دونم از من عصبانی هستی. اما من از خودم بیشتر عصبانی هستم.

بی تو می میرم.

خودت هم می دونی که چقدر دوست دارم

صبر می کنم تا کمکم کنی

فقط تویی که قدرت آروم کردن خودم و خودت رو داری

من تو رو قوی تر از خودم می بینم.

تو تکیه گاه مطمئن من هستی . بدون تو چه کنم . دارم می میرم.

اگر یک زنی پاش پیچ بخوره این مردشه که اونو میگیره زمین نخوره

کمکم کن رو پاهایم بایستم.

احساسات جریحه دار شده ات را می فهمم. الهی من بمیرم برای اون دل غمگینت .

خدا منو بکشه تو را ناراحت نبینم

اجازه نده احساساتت اشتباه کنه.

واقعیت رو از من بشنو

کاش رودربایستی نمیکردم و به دوستم می گفتم خودش منو برسونه . کاش به ذهنم می رسید آژانس بگیرم . باید بهم یاد بدی این مواقع چکار کنم که اینجوری در خطر و ترس قرار نگیرم و

ندانم کاری پیش نیاد

هر تصمیمی بگیری با تو ام و می پذیرم .

فقط بدان که من متعهد به تو بوده و هستم و خدا اون روز رو نیاره که غیر از این باشه ، اما مهارت ندارم و بلد نبودم یه آدم نفهم را ادب کنم .

تو باید یادم بدهی .

بی تو بی کسم ، همه کسم تویی ،

دلم پره ،نیاز دارم حرف بزنم ، ماجرا را بگم تا هم بدانی و اشتباه برداشت نکنی ، هم منو آورم کنی

بیشتر از هر زمان دیگه بهت نیاز دارم و قدرتو رو می فهمم ، و تنها تو میتونی بهم کمک کنی .


و .......

فرشته مهربان! این یه خورده شور کردن زیادی ماجرا نیست؟
نازنین اشتباه کرده اما نه خطایی اونقدر بزرگ که استحقاق چنین خشم و چنین لحنی رو داشته باشه.
به نظر من رویکرد مدیر بهتره:

"التماس نکن" اما کنار دلش باش! ....

نقل قول:

---

باید آرام باشی تا کانال ارتباطی شما باز شود.
در این مدت ناامید نباش

نترس

اعتماد به نفس داشته باش

با مهربونی و هم حسی با او صحبت کن

به خاطر قضاوت و سوء تفاهمش او را محکوم نکن.
به او بگو حق دارد هر فکری بکند. اما واقعیت را باید از زبان شما بشنود

این مشکل زمان می خواهد، اما طی این زمان شما درست عمل کن.
نیاز هست که مثل روزهای خوش زندگی با محبت با او ارتباط برقرار کنی.
التماس نکن. اما توجه داشته باشد
sms بده
و بگو چقدر ناراحتی که این سوء تفاهم بزرگ به وسیله شما پیش آمده و حاضرید در برطرف کردن آن کاملا انرژی بگذاری
توجه داشته باش فوق العاده شما را دوست دارد ......
آرام و صبور بمان و خم نشو

---

ویرایش مدیرهمدردی:
به هیچ وجه پست فرشته مهربان در تقابل با پست بنده نیست. بلکه روش کاربردی و عملی و مکمل آنست.
اتفاقا حس عشق و دوست داشتن و اعتماد را انتقال می ده
دل فرد را قرص می کنه.

توجه کنید ادبیاتی که فرشته مهربان نوشته اند، به هیچ وجه نه التماس هست، نه غرور، نه به معنی اینست که حق با شوهرش هست.
بلکه ضمن اصلاح اشتباه همسرش، به هیچ وجه منکر خطای خودش نمی شود. و از همه مهمتر همه اینها در قالب یک حس بسیار قشنگ انتقال می کند.
یادتون باشد که همسر ایشون الان صد در صد درگیر احساس خود هست و منطق نقش کمی دارد.
اینجا جای غرور نیست

آویژه عزیز آنچه دغدغه شماست لحاظ شده . با توجه به روحیه ای که از همسر نازنین شناخته ام و با توجه به کلیت روحیه یک مرد تنظیم شده و بدان با مدیر همدردی هم همینها

هماهنگ شده با نظر به راهنمایی ایشان و نیاز به ادامه مداخله مشاوره ای و لذا این ادبیات مورد تأیید مدیر قرار گرفته . این همان کنار دلش باش و هم حسی هست . اینجا جای

منطق نیست ، جای خرج احساسات هست . و تقویت قدرت در مرد و اعلام پناه جویی تا هردو در یک جبهه قرار بگیرند و مرد همسرش را نیازمند کمک او ببیند و خود را تکیه گاه بیابد و

احساس و مردانگی خراشیده اش اگر چه از تصورات و ذهن خوانی التیام بیابد و خلع سلاح شده و آماده شنیدن ماجرا از زبان همسرش شود . همسرش اکنون باروتی از احساسات

منفی در اثر علاقه شدید به نازنین هست و نیاز به هم حسی و دریافت احساسات التایم بخش و قدرت دهنده برای احیاء حس مرد بودنش هست . و اینها همین کمک را می کند .

البته هر زنی تو هچین موقعیتی اون پیام ها رو به همسرش میده
.....
اما به نظر من حس بدبختی و التماس و انتقال میده
با اون چیزهایی که تو پست اول بود یکم متناقضه
یعنی بین دو نوع رفتار تفاوت از مو نازکتره
خیلی سخت شد آدم از کجا بدونه باید این رفتارو کنه



ویرایش مدیرهمدردی:
به هیچ وجه چنین حسی را انتقال نمیده.
اتفاقا حس عشق و دوست داشتن و اعتماد را انتقال می ده
دل فرد را قرص می کنه.

توجه کنید ادبیاتی که فرشته مهربان نوشته اند، به هیچ وجه نه التماس هست، نه غرور، نه به معنی اینست که حق با شوهرش هست.
بلکه ضمن اصلاح اشتباه همسرش، به هیچ وجه منکر خطای خودش نمی شود. و از همه مهمتر همه اینها در قالب یک حس بسیار قشنگ انتقال می کند.
یادتون باشد که همسر ایشون الان صد در صد درگیر احساس خود هست و منطق نقش کمی دارد.
اینجا جای غرور نیست

از همه کاربران محترم دعوت می کنم راه کارها را نقد نکنیم و صرفا در جهت کمک به حل مشکل نازنین اقدام کنیم ( درست یا غلط الان جاش نیست ....) مطمئنا نازنین تجربه خوبی در تالار کسب کرده و خودش با توجه به شرایطش و راهکارهای ارائه شده سعی می کند رفته رفته این مشکل را حل کند



نازنین یه تاپیک دیگه داشته که شوهرت در خصوص یک حرف شما واکنش تندی نشون داده بود ، اون باید برات می شد ، نقطه حساس شوهرت... حالا نمی خواهیم گذشته را شخم بزنیم ولی این مطلب را تکرار کردم تا این مشکل را به دقت موشکافی کنی ، راه حلش را پیدا کنی و پس از اینکه حلش کردی ، بتونی در موقعیت های دیگه نکات آموخته شده از این مشکل و راه حل را بکار ببری

هر مردی غیرت داره ، و غیرت مردانه در مردها با موقعیت های متفاوتی تحریک می شود ، شما الان به درک خوبی از موقعیت های حساس زا برای شوهرت دست پیدا کرده ای

در این مورد اخیر به قولی پا گذاشتی روی دم شیر

وقتی آدم پاش رو میذاره روی دم شیر ، شیره می خواد حمله کنه ، بخوردش .. اونجاست که ادم به زمین و زمان چنگ میزنه ، تا شیره نخوردش !!!

موقعیت شما هم الان همین جوری هست ، پس تمام تلاشت رو بکن ، تا بتونی فعلا کمی از عصبانیت و تندی شوهرت رو بگیری ... اون هم با مهربانی و هم حسی و حق دادن به اینکه شوهرت حق داره ناراحت باشه ...

با ادبیاتی که خودت میدونی بر روی شوهرت تاثیر می گذارد

احتمالا می بایست غرورت رو هم بشکنی ...
ببین تو غرور شوهرت رو شکوندی ، روی بد مساله ای دست گذاشته ای ، به همین خاطر برای اینکه فرصت مناسب حاصل بشه ، باید بستر سازی کنی !!

دقت کن ، بستر سازی ، یعنی

1) قبول کنی ، اشتباه کرده ای ... که می دونم خودت کاملا واقفی به اشتباهت

2)اعلام نیازت رو به کمک اعلام کنی ... شما اومدی توی تالار درخواست کمک کردی ، پس از همه مهم تر از شوهرت هم درخواست کمک کن ... درخواست کمک ... مثل کسی که داره میمیره و درخواست کمک داره

3) حس مهربانی و دلسوزی شوهرت را برانگیز ... متوقع نباش ، پشیمانی ات را نشان بده

اصلا هم فعلا مهم نیست که از ادبیاتی استفاده کنی که حالت استیصال را دارد...
مهم این هست که الان شوهرت
بیاد سرخونه و زندگی ،
قبول کنه به حرفات گوش بده ...
اجازه بده تو صحبت کنی ،
تو خطای فاحش مرتکب نشده ای ، اما اشتباه کرده ای ، اما در نظر شوهرت اینگونه نیست ... پس تلاشت رو بکن تا اول شوهرت حاضر به گفتگو بشه ، بعد که بسترسازی شد ، اون وقت با شیوه درست با حفظ عزت نفس و اعتماد به نفس ،حرفت رو میزنی

خیلی از راهنمایی هاتون ممنونم
مدیرهمدردی عزیز و فرشته مهربون و بقیه دوستان واقعا ممنونم که کمکم می کنید.
اصلا گوشیش رو جواب نمی ده من چند بار زنگ زدم بر نداشتش.بعداز صد بار برداشت گفت چرا دست از سرم برنمی داری.گفت گریه نکن اشک تمساح نریز.بدبختم کردی .ما زندگیمون چی کم داشت؟کجا برات کم گذاشتم؟با داد و بیداد می گفت. بعدم قطع کرد دیگه من نگرفتمش .براش اس ام اس می زنم یعنی میخونه؟
نکنه نخونه؟
چطوری انقدر زود قضاوت می کنه من اگر جاش بودم ی درصدم با خوندن این ایمیل بهش بی اعتماد نمیشدم و در موردش می پرسیدم.چرا من انقدر کودنم
امروز خوردم زمین بدجور.دستم خون اومده خیلی رفتش تو تیزی کنار پله کف دستم خیلی درد میکنه .نمی دونم چطوری اینجوری خوردم زمین.راه راست رو داشتم می رفتم رو زمین صاف.ولی شدت ضربه انقدر زیاد بود که انگار از ارتفاع 10 متری افتاده باشم رو زمین .واقعا هرچی سنگه ماله پای لنگه هرچی بدبختی صاف می افته تو بغل من

چشم مدیر همدردی عزیز و فرشته جونم اس ام اس براش می زنم دعا کنید جواب بده حداقل خیلی دوستتون دارم

اصلاً منتظر نباش سریع جواب بده . فقط براش بفرست . اس ام اسهات مفصل نباشه . همانجوری که قطعه قطعه نوشتم بنویس وبفرست .

نازنین از همسرت انتظار نداشته باش و خودت را جای او بگذار و متن ایمیل را یادت بیاد . از همه جا بیخبر . عاشق همسر ، خواب آلوده و مثل همیشه میخواد از آرامش وجود همسرت بهره

ببری و او را می طلبی و او ظرف بهانه کنه و ... بری سراغ لب تاب و بعد بعد با ایمیلی با اون متن مواجه بشی : دیشب تو ماشین خوابیدم تا صبح نرفتم خونه .بوی عطرت تو

ماشین پیچیده بود دیوانم کردی.دیوانه شدم دیدمت .می فهمی؟دیوانههههه

توبودی با تمام اعتمادی که به همسرت داشتی چه حالی می شدی . حرف از ماشین ،عطرت در ماشین پیچیده ، تا صبح نخوابیدم .... دیدمت دیوانه شدم ..... دیوانه ام کردی ...... !!!!!!!!!!!!

بی انصاف نباش نازنین ، یادته تو بخاطر اینکه همسرت دستش رو حائل کرد تا دختر فامیلشون نیافته زمین ، چه برخوردی باهاش کردی ؟؟؟ چقدر غرورش رو جریحه

دار کردی ؟؟؟ چه حرفهایی بهش زدی ؟؟ چه قضاوتی کردی ؟؟؟ و چی پیش آوردی ؟؟؟

یادته همسرت چقدر التماس کرد ، چقدر نازت را خرید ؟ اما تو همه اش طاقچه بالا گذاشتی . بی محلی کردی .... حرفی زدی که بدتر هم شد ..... یادته اگر همین تالار و اعضاء بهت کمک

نمی کردند با بی محلی های نابجایت زندگیت به مخاطره جدی میخورد ..... یادته با اینکه بهت گفتیم بد فکر نکن ... می گفتی نمیتونی ناراحتی را از خودت دور کنی با اینکه با حرفهای

ما سعی می کردی ظاهر را حفظ کنی ؟؟؟

اینها را یادت بیار و ببین در یک موقعیتی که تازه خیلی بهتر از اینی بوده که تو الآن پیش آوردی ، با او چطور برخورد کردی ؟؟؟ ...... زود قضاوت نکرده بودی ؟؟؟؟ نتازاندی ؟؟؟ و .....


انصاف داشته باش و رفتار خودت هم یادت بیاد ، یادت بیاد اینجا فقط احساس وسط میدان هست . مگر منطق تو کار کرد ؟ تازه تو اومدی جایی مثل اینجا و حرف زدی و تخلیه شدی و یاد

گرفتی چطور احساست را تعدیل کنی و چطور عذر خواهی همسرت را بپذیری ودیگه کشش ندهی . اما او چه ؟؟ او مرد هست ، غرور داره و نمیتونه با کسی در میان بگذاره . روی او خیلی

فشار هست .

نازنین اون حرفهای استادت در اون ایمیل یه شوک هست برای یک مرد بخصوص از نوع با غیرت و عاشق همسر ....... پس درک کن ، درک کن ، درک کن ، و بفهم که او

خیلی تحت فشار هست و نیاز شدید به هم حسی هست . به آرام سازی و به ترمیم غرور جریحه دار شده اش . تا آرام آرام بیاد به مرحله طلب شنیدن حرفهات .

عجله نکن و فقط یک طرفه محبت کن و صبور و باش و به پیامک های احساسی ادامه بده .

بگو بگی بمیر میمیرم تا اینجوری نبینمت . من تحمل ناراحتیت رو ندارم . و دارم دیوانه میشم .

چند روزی مرخصی بگیر و بشین توی خونه و هیچ جا هم نرو و بهش اس بده که نمیتونم سر کار برم .

پیام بده سرکار نمیری و توی خونه هستی . دلم نمیخواد هیچ کس رو ببینم جز تو . اگر خبری ازم نشد شاید حالم بد شده باشه شاید اتفاقی برام افتاده باشه . دارم از پا در میام

پیامهای عاطفی گفته شده را که دادی ، یک روز را دیگه پیامی نده و متمرکز شو براینکه همسرت نگرانت میشه . اگر پیام داد و خواست خبر بگیره ، جواب نده ..... اگر تماس گرفت

جواب بده و نشون بده که حال و روز روحی خوبی نداری و شدیداً به کمکش احتیاج داری و نتونستی تعادلت رو حفظ کنی و زمین خوردی و زخمی شدی .