خود فریبیه که بخواهید تصور کنید هیچ حسی نیست و کادو را فقط واسه تشکر داده! شما لابلای موضوعات در قالب یک تعریف میتونی این مطلب را بگی! به نظرتون نگفتنش چه حسنی داره و گفتنش چه ضرری؟
نمایش نسخه قابل چاپ
خود فریبیه که بخواهید تصور کنید هیچ حسی نیست و کادو را فقط واسه تشکر داده! شما لابلای موضوعات در قالب یک تعریف میتونی این مطلب را بگی! به نظرتون نگفتنش چه حسنی داره و گفتنش چه ضرری؟
ضرر گفتنش اینه که 1- توی جامعه ما ادم هایی سوء استفاده گر وجود دارند که بعضا به خانم های مطلقه اسیبهای جدی می زنند. 2- مطرح کردن مسائل شخصی برای یک مرد که هنوز هیچ صحبتی برای ازدواج بیان نکرده ممکنه به این آقا این حس رو بده که می تونه بدون هیج نسبتی وارد زندگی خصوصی ایشون بشه. به هر حال شرط احتیاط اینه که تا به اندازه کافی از نیت ایشون و همچنین از خصوصیات اخلاقی ایشون مطمئن نشدید بیان مسائل شخصی (اعتماد کردن) کار درستی نیست.
کامروا
دقیقا منم به خاطر اون 2دلیل که دلجو-دلتنگ گفتن این نظر رو دارم.این ترس از سو استفاده تو این جامعه بد رو زیاد دیدیم.
بازم ممنون از نظرتون و راهنماییتون.از حسن علاقه و توجه ایشون مطمئنم حداقل به ظاهر ولی هدفشون رو نه...........
سلام.درسته! من هم متقاعد شدم که یکمی صبر کنی تا ببینی چه اقدام عملی میکنه بعد بگی بهتره!
ترس از اعتمادتون طبیعی هست... شما طلاق گرفتید و اون آقا هم ازدواج نکرده... الان به شرایط بهترش هم نمیشه اعتماد کرد...
اینجا دوستان راهنمایی میکنن تا شما تصمیم بگیرید...
شما یه جا گفتید تکلیفتون با خودتون مشخص نیست - من عین حرفتون رو برگردوندم نه که معنای واقعی منظورم این باشه -... حالا شما از همه چیز گفتید برامون، به جز اینکه رابطه اولتون از دوست داشتن بوده و کمی بی فکری یا اعتماد شده و حساب شده... من نمیخوام جوابی به این سوال بدید... در هر صورت راه حل هایی هست...
اگه کمی بی فکری داشتید تو انتخاب اول، پس اینبار میتونید فرق نگاه ها رو بفهمید... یه مرد با حرکات و رفتار و نگاهش حرف احساسی میزنه....
و اگه کاملا حساب شده بوده دفعه ی اول... پس این مشکل شما نیست به هیچ وجه که از گفتنش واهمه داشته باشید... شما همین شخصیتی که داشتید و آیا هستید الان رو دوست دارید... پس موضع گیری اگه بشه قطعا از بی فرهنگی و ادراک پایین افراد هست و این مسائل همهمه بین افراد همکلاسی فکر کنم تو رنج تحصیلی شما یه کم خودبینانه باشه و از ترس، نه از اصل...
اما لزومی نداره که از ارتباط گذشتتون بگید... ببینید اون فرد چه کار میکنه، به حتم اگه هدفش ازدواج باشه بارها و بارها میاد... اما اینم بگم که نباید بارها و بارها بیاد... ممکنه فکر کنه از خجالتتون هست که چیزی نمیگید نه از بی اعتمادیتون... اونوقت وابسته و وابسته تر میشه و ممکنه با فهمیدنش - اگه مشکلی با طلاقتون داشته باشه - شکست احساسی بدی بخوره... مطمئنم این رو نمیخواید...
راه دیگه ای که ممکنه باهاش راحت نباشید اینه که منطقی تر صحبت کنید و جدی تر... اگه قصد اون شخص ازدواج باشه که دوباره از این صحبت ها بینتون میشه... و اگه نباشه که راهش جداست با شما... پس اگه این رفتارش ادامه داشت به نظر من بهتره شرایط تون رو باهاش مطرح کنید که به هیچ وجه از ارزش های اخلاقی تون کم نمیکنه...
تا اینجا با این فرض بود که از اون مرد خوشتون اومده باشه... اگه اینطور نیست که تمام این حرفا رو نادیده بگیرید و به یه کلمه نه قناعت کنید...
خیلی ممنون دوستان از راهنماییتون.
مهسا من نمیدونم چرا بعضی از خانواده ها به جای اینکه برای فرزندشون دلسوزی کنند زندگیشونو بهم می زنن
اونا که 50 سال از ما بزرگترن
یا بعضی از پسرها چرا انقدر ضعیفن ؟؟؟؟؟؟؟؟