-
سلامyasminaعزيز ميدونم فراموش كردن كسى كه دوستش دارى خيلى سخته ولى بهترين راه رو انتخاب كردى با نظر آقاى فرهنگ كاملاًموافقم از كجا معلوم براش منتظر ميموندى و اون نظرش عوض نميشد، تو اين مدت امكان داشت موقعيتهاى خوب را از دست بدى به هر حال حالا كه تصميمتو گرفتى براى فراموش كردنش خودتو مشغول كن به كلاسهايى كه علاقه دارى برو و حسابى سر خودتو گرم كن انشأاله اون آقا هم به مرور زمان فراموش ميكنه و تو زمان مناسب با شرايط كامل ازدواج يه كيس خوب براى ازدواج پيدا ميكنه فقط وقتى يادش افتادى مشغول يه كارى بشو مثلاً بيا تو اين تالار درد دل كن يا تاپيكهاى بقيه رو بخون تا مشغول باشى و كمتر فكر كنى.موفق باشى
-
سلام
خب این طبیعیه.اگه ادم یه قناری رو هم یکسال نگه داره بعد از دستش بده ناراحت میشه.حالا انسان که دیگه قابل قیاس نیست.(ببخشید قصد قیاس نداشتم)
من باز رو حرف خودم هستم.چون خودم یه جورایی این مشکل رو دارم.با این موضوع کنار اومدم.ولی ته ته ته دلم متاسفانه یه اپسیلون امیدی دارم که ..... .واقعیتش خودمم نمیدونم منتظرم چی بشه.
شما هم نگران نباشید.این یک فرایند زمان بره.بسته به نوع و عمق رابطه و مهارت شما زمانش تعیین میشه.چقدرش رو خدا میدونه و لی چیزی رو که قطعا قطعا قطعا میدونم اینه که شدنیه.
همون مسایل رو به کرات تکرار کنید .به مرور خودتون متوجه پیشرفتتون خواهید شد.سعی نکنید هر روز خودتون رو به چالش بکشید که کارتون درست بوده یا نه.حالا که تصمیم گرفتید به پشت سرتون نگاه نکنید.
فقط خدا
-
به نظر من اگر ایشون عشقشون به شما واقعی بود بهتر بود که به پای هم می موندین. درسته که شرایط ازدواج مهمه اما از اون مهم تر عشقه. روزی می رسه که آدم همه چیز تو زندگی به دست میاره اما همش حسرت اون عشق خالص دوران جوانیش رو می خوره و دیگه به راحتی نمی تونه اون عشق رو به دست بیاره چون عشق چیزی نیست که خیلی ساده یا مکرر در زندگی آدم رخ بده. درسته که منطقی نبود بدون تعهد به پای ایشون وایسی اما من اگر دختر بودم و یک پسری دوستم داشت و من هم اون رو دوست داشتم لا اقل عقد می کردم بعد مهلت می دادم شرایط زندگیش رو رو به راه کنه. زمان هم مثل برق و باد می گذره. این درسته که همیشه ممکنه خواستگار خوبتر با شرایط بهتر بیاد. ولی شاید هم نیاد. کی می دونه؟ شما نمی تونی پیش بینی کنی مثلاً 4 سال دیگه با فرد دلخواهت ازدواج کردی یا نه! یه لقمه نون رو هم دختر تو خونه ی پدرش می خوره هم پسر تو خونه ی پدرش. اگر این دو نفر هم رو بخوان به نظر من مانعی نداره عقد کنند و با انگیزه ی بیشتر سعی کنند شرایط رو مهیا کنند و بعداً عروسی کنند. دلیلش هم اینه که هیچ تضمینی نیست عشقی که نسبت به یک فرد برای ما ایجاد می شه در آینده هم بتونیم همون عشق رو تجربه کنیم. زندگی رو نه باید سخت گرفت و نه زیادی بی خیال بود. اشکال ما ایرانی ها اینه که خیلی وقتها با توجیه منطق عشق رو فدای شرایط مادی می کنیم .مادیات رو با تلاش و برنامه می شه بدست آورد ولی برای بدست آوردن عشق هیچ تضمینی نیست. موفق باشی.
-
سلام دوستان
من این روزا خیلی از لحاظ روحی خستم, پست آقای تهمتن هم باعث شد بیشتر از قبل دودل بشم, اصلا نمیدونم دارم چیکار میکنم, نظرات فقط خدا خیلی برام مفید بود سعی کردم هر روز به این فکر نکنم که کارم درست بوده یا نه اما مثل دیوونه ها هر روزم شده فکر کردن به خوبیاش بعد دوباره به این فکر میکنم که ما نمیتونستیم ادامه بدیم و اینکه تو این یه سال چقدر اذیت شدم, آخه میدونین من فقط در مورد این گفتم که شرایط ازدواج نداشت اما اختلافای دیگه هم زیاد داشتیم و تو اون رابطه من انگار تو قفس بودم , نمیدونم واقعا چم شده امروز پست درگیری بین منطق واحساس آسمانی رو خوندم خیلی از احساساتی که الان دارم دقیقا مشابه بود واقعا گیج گیج شدم, نمیدونم چیکار باید بکنم یه حس آزاردهنده ای دارم انگار تمام احساساتم با هم قاطی شدن, از این روزا به معنای واقعی دیوونه میشم , به خصوص وقتیکه هنوز اس ام اس میده و میگه دوسم داره, احساس گناه میکنم, هیچوقت خودمو نمیبخشم حتی اگه اون منو ببخشه, من دارم داغون میشم خیلی اشتباه کردم اما اصلا نمیخواستم اینطوری بشه
-
داستانتون خیلی شبیه داستان منه! (عشق بی پول) فقط فرقش اینه که من پسرم و دوم اینکه ما هنوز جدا نشدیمم!
راه حلی که فعلا به نظر من درسته اینه که رابطتون رو تو همون حالت نگه دارین یا به اصطلاح تعطیل کنین! تا اون موقع هم اگه پیشنهاد های بهتری داشتین استفاده کنید ولی به اونم فرصت بدین که بعد از اینکه تونست شرایط ازدواج رو داشت دوباره بتونه خواستگار شما باشه!
-
دوست عزیزهمه ادماوقتی چیزی یاکسی روازدست میدندشروع میکنندبه خیال بافی منظورم اینه که فقط خوبیهاش رومیبینندبدیهارونمیبینندی اکم رنگ میبیننداین یک امرطبیعیه ولی درباره اینکه شمامیخوایدفراموشش کنیدفقط بایستی بدونیدکه نبایدبه خودتون بقبولونیدکه نمیخوام بهش فکرکنم چون کارشدنی نیست مخصوصاوقتی میخوایم ازچیزی فرارکنیم یابهش فکرنکنیم بیشتربه سراغمون میادوبیشتربهش فکرمیکنیم بهتره بخودتون اجازه بدیدبه قضیه بادیدبازفکرکنیدیک ورق کاغذبرداریدنکات مثبت ومنفی روبنویسیدمنظورم خصوصیات مثبت ومنفی اون اقاست بعدش ببینیدایاخصوصیات مثبت این اقابیشترهستش یاخصوصیات منفی بعدبشینیدمنطقی دربارش فکرکنیدوبه یک نتیجه درست وحسابی برسیدوبدون اینکه به نتیجه برسیدیاتکلیفتون باخودتون مشخص بشه نمیتونیدتصمیم بگیریدفعلااحساسات تعطیل
امادرباره فرمایشات اقای تهمتن بایدخدمتتون عرض کنم که درسته خیلی راحت میشه عقدکردومنتظرهم موندولی خیلی ازاقایون جلونمیاندومیگن فعلاشرایطشوندارم وسعی میکنم شرایط رومهیاکنم بعدجلوبیام نمیخوام سختی بکشی وازاین حرفاخودم تجربه کردم میگم ولی نمیدونندکه دخترخانم چی میکشه پس درباره این قضیه نمیشه بطورقطع حرفی زد
شدنیه برای کسی که جلوبیادبهانه نیاره
-
سلام
یکم حالم بهتر شده و با آرامش بیشتری به مشکلم فکر میکنم, به خصوصیات اخلاقیش که فکر کردم و همینطور خصوصیات اخلاقی خودم دیدم این خصوصیات طورین که نمیتونستیم با هم زندگی کنیم و اختلاف فرهنگی که داشتیم شاید هردومونو اذیت میکرد و همینطور خیلی چیزای دیگه که توی اون رابطه به شدت اذیتم میکرد و نمیتونستم تحمل کنم , به هر حال دیگه دودل نیستم حتی خودم رو هم به اندازه قبل مقصر نمیدونم چون الان که بهتر میتونم فکر کنم میفهمم کم بدی در حقم نکرد و اینکه چقدر خودخواه بود و من تازه میفهمم
در مورد عقد که یه بار پا پیش گذاشت اما با مخالفت که روبرو شد دیگه جلو نیومد و از من انتظار داشت خودم خانوادمو راضی کنم یه بارم که میگفت خانواده منو راضی کنیم و اونا در جریان رابطه ما باشن اما فعلا تا فراهم شدن شرایط خواستگاری رسمی و نامزدی در کار نباشه که من اینطوری دوس نداشتم