شما نمی تونی پدر و مادرتو عوض کنی
فقط باید اوضاعو کنترل کنی مثلا پیش مادرت نگو که دندون درد داری که اونم دلش بسوزه ...خب مادر دیگه ... طاقت دیدن درد بچشو نداره ...قصدش خیره اما راهش درست نیست
نمایش نسخه قابل چاپ
شما نمی تونی پدر و مادرتو عوض کنی
فقط باید اوضاعو کنترل کنی مثلا پیش مادرت نگو که دندون درد داری که اونم دلش بسوزه ...خب مادر دیگه ... طاقت دیدن درد بچشو نداره ...قصدش خیره اما راهش درست نیست
خب تا کی؟
میشه دختر باشی و گاهی وقتا دلت نخواد با مادرت حرف بزنی؟ از هر دری سخنی .
گاهی وقتا آدم فقط با حرف زدن با مادرش آروم میشه خب:(
خب مواردی رو بگو که ناراحتش نکنه مثل دندون درد ..خب هر مادری باشه همین کار مادر شما رو انجام می ده...
ساحل 75
سلام خانم.
به عنوان شخصی که از بیرون موضوع زندگی شما رو خونده بیشتر از همه شما و همسرتون مقصر هستید.
دقیقا چرا آقا پژمان؟ برای اینکه دوس داریم آروم زندگی کنیم و بدون حاشیه؟ داداش من نیاد خونمون یا مامان من بخاطر هر موضوعی از من گله و شکایت نکنه زندگی نمیشه کرد؟
ساحل 75
در اینکه شما حق خودتون رو دارید و مایلید زندگیتون بدون حاشیه باشه شکی نیست. استنباط من از نوشته های شما این بود خانواده شما چندان با وصلت شما موافق نبودند و شاید حتی همسرتون رو برا شما کم میدیدن.
دلیل اینکه همسرتون نمیخواستن برادر شما شب منزل شما نیان چی بوده.مثلا خانه شما کوچیکه جایی واسه ایشون نبوده تنهایی بخوابن؟ یا شوهرتون بد دل هستن؟ چون بعضی آقایون رو دیدم حتی به نزدیکی همسرشون با برادرشون به دید بد نگاه میکنن. یا اینکه فکر میکنن برادرتون حرف و حدیث شما رو پیش خانوادتون میبرن؟ بالاخره یه دلیل موجه میخواد
مادر شما نگران هستن. من نمیخوام به همسرتون خرده بگیرم اما آدم دختر مردم رو اسیری نمیاره..وقتی حتی نمیتونه هزینه درمان همسرشون رو تامین کنند جرا ازدواج کردند؟
درمان دندانهای شما جزو هزینه زندگی نیست که امروز نشد ماه آینده یا شش ماه دیگه انجام بشه. عاقلانه است مادر شما میخوان هزینه درمان دندان شما رو بدن.این مسئله سلامتی شماست و اگر شوهر شما غرورشون از سلامتی شما براشون مهمتره این چه دوست داشتنی هست؟
دندانی که الان مثلا با 300 تومن درست میشه اگر خراب شد و کارش به عصب کشی یا حتی خورده شدن دندان کشید باید 3 میلیون تومن برا ایمپلنت بدین. همسرتون هم پولش رو ندارن. خوبه دندان تون رو بکشید و صورتتون از فرم بیفته؟ هر چی باشه دندان زینت روی آدمه.
من میگم مسائل احساسی و زناشویی رو با مسائل منطقی و حیاتی قاطی نکنید. تازه ازدواج کردید و برا هم تازگی دارید اگر از الان مسائل رو برا همسرتون تفکیک نکنید بعدا به مشکل برمیخورین.
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.
حرفهای شما درسته اما اینها فقط مثالی از اتفاقات بود
همسر من بد دل نیست و فقط میگه بچه باید شب پیش پدر و مادرش باشه همین
ازدواج ما کاملا سنتی بود نه اجباری در میان بود و نه مخالفتی از سوی خونواده
حرف من فقط اینه که چرا با اعصاب و روان من سر مسائل بی ارزش و کوچیک بازی میکنن همین
ساحل 75
پسر چهارده پانزده ساله بچه نیست. من فکر میکنم موضوع چیز دیگه ای باشه .
این مسائل مثل دندان درد شاید برا شما کوچیک باشه برا خانوادتون مهم هست چون پای سلامتی فرزندشون در میان هست. فکر کنم من و شما همسن هستیم اما من چون فرزند دارم میتونم تا حدودی نگرانی خانوادتون رو درک کنم.
و اینکه شما حرفهای دوستان رو نمی پذیرید و روی مواضع خودتون مصر هستید فکر نمیکنم با این حساب بتونین راهنمایی دوستان رو به کار بگیرید.
ضمنا اتفاقات کوچیک مسائل بزرگ رو بوجود میارن. من نظرم این هست عینک بدبینی رو بردارین و از یه دریچه دیگه رفتار پدرمادرتون رو ببینید.
البته قصدم تحمیل نظرم یا کنجکاوی تو زندگیتون نبود فقط نظرم رو گفتم. موفق باشید
چیزی که در پستهای شما برام جالبه، تلاشتون برای داشتن رابطه صمیمی با همسرتون و گرم نگه داشتن روابطتون علیرغم همه مشکلات هست.
این قابل تحسینه.
مخصوصا از یک خانم 23 ساله.
اینحا گاهی تاپیکهایی هست که خانم چون همسرش به اندازه زندگی مجردیش نمی تونه براش خرج کنه غر می زنه، به پدر و مادرش شکایت می کنه،
با همسرش بدرفتاری می کنه، غرور و آبروی طرف را توی فامیل له می کنه و ...
این که اینقدر هوای همسرت را داری و حتی نمی خوای مادرت در مورد مشکلات اقتصادیتون دخالت کنه، عالیه.
ولی چرا اینقدر از خانواده ات دلگیری؟
ظاهرا خوبی باهاشون، اما ته دلت انگار یه چیزی هست.
دعواهای زمان عقد باعث شده هنوز دلگیر باشی؟
سلام دوست گرامي بايد مي نوشتيد بي سياستي خودم نه مادرتون. من اصلا خانوادتون رو مقصر نمي دونم نحوه برخورد شما اشتباه بوده. شايد دليل اينكه مادرتون همچنين كاري كردن رفتارهاي شماست. اولا همسر جايگاه خودش و داره و والدين جايگاه خودش را شما اول بايد به والدين تون احترام بزاريد تا همسرتون هم احترام بزارن به خاطر يه روز اومدن برادرتون شمايي كه چادر سر مي كنيد مي ريد اينجا مشكل و خودتون ساختيد بچه نيستيد شما مي تونستيد عاقلانه جوابي بديد كه هم برادرتون ناراحت نشه هم مادرتون اون حرف و نزنه همه زندگيشون رو دوست دارن ولي مي تونستيد طوري برخورد كنيد كه حتي شوهرتون از اين جريان با خبر نشه شما راه و برا دعوا برا همسرتون داريد هموار مي كنيد اول ايرادهاي خودتون رو درست كنيد بعددنبال مقصر ماجرا بگرديد