از همه شما ممنونم دوستای گلم.سعی میکنم به توصیه هاتون عمل کنم.امیدوارم بتونم با آرامش بیشتری که در خودم ایجاد میکنم کم کم علاقه ام رو به شوهرم و زندگیم برگردونم.برام دعا کنید دوستان مهربون.مرسی.
نمایش نسخه قابل چاپ
از همه شما ممنونم دوستای گلم.سعی میکنم به توصیه هاتون عمل کنم.امیدوارم بتونم با آرامش بیشتری که در خودم ایجاد میکنم کم کم علاقه ام رو به شوهرم و زندگیم برگردونم.برام دعا کنید دوستان مهربون.مرسی.
سلام خوبی.برای زندگیت باید بجنگی نگهش داری نه اینکه فرار کنی.خانواده شوهر من هم قرار بود برام همه کار کنن عید فطر رفتم تالار انتخاب کردم لباس عروس دیدم ارایشگاه رو انتخاب کردم اما همون شب برگشتیم که پول بگیریم برای تالار با من و همسرم مفصل سر هیچ وپوچ دعوا کردن و از خونشون انداختن بیرونوتا الان هم همش دروغ گفتن که ما نخواستیم برامون عروسی بگیرن در حالی که عمه من بودوخیلی دروغ گفتن خیلی.اما شوهرمو التماس میکردم بره خونشون به خانوادش سر بزنه به یک اجباری فرستادم اما عمم بازهم فحشو////دادهیچ کاری برام نکردن من الان سر خونه زندگیم هستم فقط به فکر خودت زندگیت باش بجنگ شاید بعضی از رفتارهای خودت اشتباست فمکر میکنی شوهرت اشتباه میکنهو
خودت بگو بره به خانوادش سر بزنه شاید لجبازی باشه خودت برای خانوادش پاپیش بزار کاری کن اونا خجالت بکشن.حتی همسرت.کنارنکش ببخشید اینو میگم اما خدایی نکرده جد هم بشی وبرای بار دوم بخوای ازدواج کنی بهتر گیرت نمیاد اما مطمئن باش بدتر وجود داره.همه ادمها هم خوبی دارن هم بدی
- - - Updated - - -
سلام خوبی.برای زندگیت باید بجنگی نگهش داری نه اینکه فرار کنی.خانواده شوهر من هم قرار بود برام همه کار کنن عید فطر رفتم تالار انتخاب کردم لباس عروس دیدم ارایشگاه رو انتخاب کردم اما همون شب برگشتیم که پول بگیریم برای تالار با من و همسرم مفصل سر هیچ وپوچ دعوا کردن و از خونشون انداختن بیرونوتا الان هم همش دروغ گفتن که ما نخواستیم برامون عروسی بگیرن در حالی که عمه من بودوخیلی دروغ گفتن خیلی.اما شوهرمو التماس میکردم بره خونشون به خانوادش سر بزنه به یک اجباری فرستادم اما عمم بازهم فحشو////دادهیچ کاری برام نکردن من الان سر خونه زندگیم هستم فقط به فکر خودت زندگیت باش بجنگ شاید بعضی از رفتارهای خودت اشتباست فمکر میکنی شوهرت اشتباه میکنهو
خودت بگو بره به خانوادش سر بزنه شاید لجبازی باشه خودت برای خانوادش پاپیش بزار کاری کن اونا خجالت بکشن.حتی همسرت.کنارنکش ببخشید اینو میگم اما خدایی نکرده جد هم بشی وبرای بار دوم بخوای ازدواج کنی بهتر گیرت نمیاد اما مطمئن باش بدتر وجود داره.همه ادمها هم خوبی دارن هم بدی
ممنون ساینا جون.حتی اگه جدا هم بشم،حاضر نیستم حتی یک لحضه به ازدواج مجدد فکر کنم.از اولی چه خیری دیدم که از بعدی ببینم؟؟؟
من تا جایی که تونستم احترامها رو حفظ کردم و سعی کردم رابطه خوبی داشته باشیم.
اما این یه جا زندگی کردن برام مشکلاتی ایجاد کرده.گذشته از تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم روی رفتار شوهرم که واقعا عذاب آوره،خانواده من معذبن که بیان خونه ما.به خاطر اختلافاتی که گفتم.همه اینا هر روز فکرمو مشغول میکنه.احساس میکنم دارم علاقمو به شوهرم از دست میدم.حتی توی رابطم با شوهرم تاثیر گذاشته.هر جا برم یا کسی بیاد آمارشو دارن.اگه من بخوام هر کسی از فامیلاشونو دعوت کنم باید اونا رو هم بگم.نه اینکه دوست نداشته باشم بیان خونمون.من شاغلم و مهمونیای سنگین سخته برام.تا حالا کمتر از 10 نفر مهمون نداشتم.جدا دعوت کنم بهتره.اما بهشون بر میخوره.
کاش میشد یه راهی پیدا کرد که شوهرمو راضی کنم که از اینجا بریم و به خانواده شوهرم هم بر نخوره.خدایا.......یعنی میشه؟؟؟؟شاید اگه از اول جدا بودیم الان این همه مشکل نداشتم.
عزیزم انقد رابطتو صمیمی بکن که وقتی مهمون داری بیان کمکت بکنن مخصوصا خواهرشوهرت انقد صمیمی خوب بشو که حتی بتونی باهاشون در مورد شوهرت دردو دل بکنی بع از صمیمی شدن چون اونا بیشترین کمک و میتونن بهت بکنن دو تا خانواده هارو دعوت بکن اخلا قمادر شوهر و خواهرشوهرت باهات چه جوریه ؟ پا پس نکش سریع همه کارهارو انجام بده همه تلاشت و بکن اگه نشد برو زود تسلیم نشو
من می گم زیاد صمیمی نشو که بخوای دردودل کنی چون به نظرم دردودل با خانواده شوهر درست نیست و اثرات جالبی نداره
فقط خیلی خوب و با احترام باهاشون رفتار کن و خودت هم انعطاف پذیر تر باش یه کم خودتو با شرایط وفق بده
چی می شه ؟بذار بدونن به قول شما آمار داشته باشن کی می ره کی میاد /..
سر این مسائل اینقدر حرص نخور به خودت فشار نیار
سعی کن تو مهمونی بگی بخندی خوش بگذرونی ... در هر حال زحمت رو که می کشی اما اگه بخوای ناراحت باشی یا قیافه بگیری همه زحماتت به باد می ره و تاثیر خوب نداره
اما اگه با روی خوش برخورد کنی خیلی بختره و یه روز قدرتو می دونن و رابطتتون بهتر می شه