شما جاي من بودين چي كار ميكردين

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط reihane_b

سپیده جان نگفتی پیش دکترپوست رفتی؟
البته دوستان میگن این اعتقاد توئه(که چهرت بد شده) ولی من نمیدونم واقعا نیاز به دکترپوست داری یا مشکل از اعتمادبه نفست هست!!

راستی مشکل اولیت مشکل حادی نبود(اصلا نمیدونم واقعا مشکل بوده یانه!!) که بخاطرش خواستگارا رو رد کنی.خب خودشون می بینن می پسندن دیگه!

ولی من فکر نمیکنم خانواده آدم بی تفاوت باشن، شاید اونا میخوان اینقدر رو این موضوع تاکید نکنن تا حساسیت شما بیشتر نشه؟! مخصوصا خواهر یا مادر مگه نمیتونن بی تفاوت باشن...


عزیزم میدونم خیلی ناراحتی الان، ولی به این فکر کن اگه خدای نکرده اخراج بشی یا بازم نمره های خیلی کمی بگیری، غصه ات بیشتر نمی گیره؟ باور کن بعدش یه مشکل جدید به مشکلاتت اضافه میشه...

سعی کن هرچقدر که میتونی بخونی.
به موقعش هم به ظاهرت فکر کن وبهش برس...


در مورد تنهاییت هم که گفتی این درد مشترک خیلی از بچه های اینجاس!

ولی امیدوارم به زودی بیای خبر ازدواجت رو بدی:)

---

ريحانه جان من اينروزا اينقدر كه افسرده هستم كه انگيزه هيچكاري رو ندارم يا ميخوابم يا گريه ميكنم
فكر نميكنم دكتر پوست بتوونه حتي علتش رو تشخيص بده
در مورد خونوادم هم هميشه همينطور بوده و مادرم كلا آدم بيخيالي هستش
با اينكه ميدونم مامانم چقدر تنهاس و بعد از مرگ پدرم خيلي غصه داره
ولي دلم ميخواد يه كمي به من توجه كنه با اينكه چندبار به مامانم صورتم و نشون دادم و قبول داره كه
صورتم نابود شده ولي واسش مهم نيست حتي يه بار نگفت بريم دكتر
به هرحال اينا ديگه مهم نيست واسم تصميم گرفتم اگه تا بعد از امتحانات چيزي تغيير نكنه همه چيرو تموم كن
خواهرم هم بد جنس و حسوده اصلا چشم نداره منو ببينه
مدام به صورت من نگاه ميكنه و يه جورايي ذوق و تو نگاش ميبينم حتي يه چند روز قبل از اين اتفاق
مدام به صورت من گير ميداد ميگفت كاش بيني تو مال من بود چرا تو گونه داري من ندارم
كاش من قيافه تو رو داشتم
از روزي كه صورت من اينجوري شده خوشحال تره و مدام ميخنده و با اين رفتارا بدتر منو عذاب ميده
به هر حال دوستم ممنونم از اميدي كه به من ميدي
ميدونم كه دل پاكي داري واسم دعا كن كارم به خودكشي نكشه

سپیده جان عزیزم منم درک میکنم وقت ازدواجته ...

ولی دیر که نشده... بذار خواستگارای جدید بیاد بهشون فکر کن ویه ازدواج موفق کن... بالاخره تا همیشه که پیش خواهرت نیستی...

عزیز ما هم سنیم، منم هنوز ازدواج نکردم. تو که الان منم ناامید کردی دختر!! یعنی خیلی دیر شده واسم؟!!:rolleyes:

باور کن مادرت حتی اگه پیشت نگه که به فکرته ولی تو دلش داره به تو فکر میکنه.مطمئن باش براش مهمی.ولی راه ابراز محبت وهمدردی رو نمیدونه...

ولی شما هنوز پیش دکتر نرفتی داری پیش بینی میکنی.... بذار برو پیش یه دکتر خوب، ببین چی میگه .یه مدت پیگیر باش تا کم کم زیبایی گذشتت رو بدست بیاری.

خواهش میکنم به خودکشی واین حرفا فکرنکن.
هممون مشکل داریم.خیلی زیاد... ولی راهش آسیب رسوندن به خودمون نیست.میدونم خسته ای، میدونم دلت گرفته ولی این روزا میگذره.به خودت فرصت بده روزای خوب وخوش دنیا رو هم ببینی:)

فعلا هم به درسات برس هم خودت...

سعی کن همین روزا بری دکتر.

منتظر خبرت هستیم:)

منم میدونم که سپیده خانم دل پاکی داره و توکلش به خدا رو از دست نمیده.

الهی زودتر مشکلاتت حل بشه:323:

سپیده جان سلام به نظر من به خاطر اینکه احساس افسردگی داری و گریه می کنی صورت و پوستت زیبایی همیشگیشو از دست داده.. من هم والا 1 روز گریه میکنم بعدش تا 3 روز نمیخوام از خونه بیرون برم. فرم لب، چشم و پوستم به هم میریزه.. به نظر من حتما ورزش کن و مثبت فکر کن.. هر کسی فکر می کنه مشکلش خیلی بزرگ و حل نشدنی هست اما وقتی پای درد دل دیگران بشینی میگی خدارو شکر انگار فقط من نیستم... به نظر من مشکل تو فقط نحوه نگاهت به زندگی و مشکلات هست.. عزیز دلم اگر همه دنیا هم با آدم بد باشن خودمون که دیگه نباید با خودمون بد باشیم... وقتی خودت به فکر شادی و آرامش خودت نباشی از دیگران کوچکترین انتظاری نباید داشته باشی حتی خانواده.... خوت رو دوست داشته باش همینطوری که هستی.. روزی صد بار به خودت بگو دوست دارم و همه چی مرتب هست و بهتر هم میشه... خودتو به این باور برسون که لایق بهترینها هستی و در زمان و مکان مناسب به هرچی که بخوای میرسی... دوست داشتن خودت معجزه میکنه... باور کن.. وقتی با خودت مهربون و بخشنده و عاشقانه رفتار کنی همه سلولهای بدنت اون احساس رو پیدا میکنن و زیبا میشن حتی زیباتر از قبل.. اگر ناخودآگاهت باور کنه که همیشه مشکل درای واقعا همش به مشکل میخوری... اما وقتی هر چی پیش میاد از اختلاف با دیگران یا هرچی به چشم یه مساله که حل میشه (نه مشکل) بهش نگاه کنی و به جای غصه با انرژی به فکر حلش باشی میبینی که چقدر زندگی زیبا و هیجان انگیز هست... اصل کار خودتی همه مشکلات دیگه حاشیه هستن.. ورزش، ورزش، ورزش حتی در حد پیاده روی صبح و کتاب های با انرژی مثبت معجزه میکنه... در ضمن عزیزم گفتی 23 سال داری 4 سال از من کوچکتری 1% احساس نکن دیر شده.. اوووووووووووو... حالا کلی راه داری تا دیر شدن باورت میشه تا همین دیروز من هم افسرده بودم چون از عشقم جدا شدم به طرز وحشتناکی و اعتماد به نفسم رو از دست داده بودم کلا و هیچ کاری نمیکردم اما یه کتاب من و عوض کرد.. اصلا از دیروز زندگیم رو بهتر از قبل سر گرفتم، ورزش و امروز شروع کردم و اصلا عاشق خودم شدم و از امروز که بیدار شدم به خودم تو آینه گفتم مریم همه دنیا هم باهات بد باشن من تو رو دوست دارم و میخوام شادی و جایگزین افسردگی کنم برات و اینا در حد حرف نبود باورش کردم... حرفهای دیگران رو بریز دور... از همین الان تصمیم بگیر به خودت و به همه ثابت کنی که زندگیت زیباتر از اون چیزی هست که فکرشو میکنن و بهترم میشه.. حسادت دیگران باعث نشه تسلیم شی، برعکس انگیزه شه که انرژی منفی رو دور بریزی... تکه سنگ برای تندیس شدن باید ضربات تیشه رو تحمل کنه... زندگی تو شایستگی تندیسی زیبا شدن را داره.. امیدوارم به زودی خبرهای خوبی ازت بشنوم

به نام خدا
سلام
در مورد ایجاد عدم تقارن در صورتتون که نوشتید احتمالا بیماری بلس براتون پیش اومده با مراجعه به متخصص مغز قابل پیگیری میباشد و معمولا با داروی کورتون معالجه میگردد البته تسریع در این کار ضروریست.
در پناه حق.