با این چیزایی که میگی این ازدواج یک وصلت کاملا اشتباهه! حتما ی مشاور برید ولی فکر نکنم اصلا به درد هم خورید. این عشق و عاشقی زود از سرت میافته بعد میای اینجا تایپیک میزنی به اینجام رسیده و میخوام ازش جدا شم و .....
نمایش نسخه قابل چاپ
با این چیزایی که میگی این ازدواج یک وصلت کاملا اشتباهه! حتما ی مشاور برید ولی فکر نکنم اصلا به درد هم خورید. این عشق و عاشقی زود از سرت میافته بعد میای اینجا تایپیک میزنی به اینجام رسیده و میخوام ازش جدا شم و .....
طبق حرفهایی که نوشتی بعید می دونم شما از این آقا در این مرحله از زندگیتون جدا بشید.
پس بهتره رفتارتون را اصلاح کنید و مهارتهای ارتباطیتون را بالا ببرید.
شما اگر می خواهی با این مرد زندگی کنی باید یاد بگیری که از ته دل بهش احترام بذاری و قبولش داشته باشی.
سراسر تاپیک شما توهین و تحقیر این مرد است:
من به ثمر رسوندمش.
کارش را مدیون بابامه.
مامانش بی سواد و نفهمه.
خواهرش مطلقه است و هر روز با یکی عکس می ذاره تو فیس بوک.
بابای من قصدش کمک به ماست، اما مامان اون که چیزی نمی فهمه که بخواد دخالت کنه!
خونواده من با خونواده اون زمین تا آسمون متفاوتند.
این آدم و خانواده اش ذاتشون مشکل داره.
.
.
.
شمایی که یک سوم عمرت را با ایشون سپری کردی چطور اینها را قبلا متوجه نشدی و باهاش عقد کردی؟
مشکل اصلی شوهر شما اینه که خیلی از طرف شما و خانواده سرشناستون تحقیر شده.
آدم خسیس هر روز بیرون نهار نمی خوره. حتما چیزی از شما دیده که اینقدر لجبازی و یکدندگی می کنه.
خودش هر روز بیرون نهار می خوره و حتی یک بیسکویت برای شما نمی خره.
تا جایی که من می دونم، مردها به تحقیر شدن خیلی بد عکس العمل نشون می دن.
مخصوصا در مورد مسایل مالی و اقتصادی.
:):):):)
مظلوم عزیز، من برگشتم به تاپیکهای قبلی شما، چیز خاصی ندیدم، جز تاکیدتون روی خساستش و تمایلش به خانوادش.
همه تاپیکهات را هم نصفه ول کردی. دو سه تا پست زدی، رفتی سراغ بعدی؟!
خساست مشکلی نیست که بعد از سالها دوستی و ماهها عقد بخاطرش جدا بشید.
مشکلت با روابطش با خانواده اش هم مسببش خودت هستی.
بدترین خانواده ها، باز خانواده فرد هستند و براش دوست داشتنی و عزیز.
شما چند سال داردی؟
چند سال دوست بودید؟
شرایط کاری و در آمدی هر کدومتون چطوریه؟
mazlom عزیز
معذرت خواهی توی این شرایط یعنی اینکه باید این رفتارشو تا آخر عمر تحمل کنی.یعنی رفتارشو تائید کردی. یعنی هر بار چیزی خواست باید قهر کنه و شما دنبالش بدویی و معذرت بخوای! حتما باید روی برخوردای خودتم یه تجدید نظری بکنی که کارو به اینجا رسونده و اجازه دادی انقد در مقابلت بی مسئولیت باشه.به نظرم موقعیتت حساسه باید با یه مشاور صحبت کنی. نمیشه انقدر راحت گفت جدا شو! نظرای ما بیشتر احساسیه
شیداجان من از اول با خونوادش برخورد نداشتم و نمیدونستم تا این حدن. ولی میدونستم که خونوادش با خونواده ما تناسب ندارن. خودش اون موقع خیلی خوب بود و همه هم میگفتن پسره با خونوادش فرق داره. ظاهرن باطنش عین اونا بود و با ظاهر سازی هم منو گول زد هم دیگران رو. شاید قبول این ویژگیها برا منم سخت باشه ولی واقعیت محضه که همه آشناهاشونم میگن. باورکنید منو خونوادم هیچوقت تحقیرش نکردیم ولی گاهی فقط برا راهنمایی و بازکردن ذهنش تذکراتی بهش درمورد خونوادش میدم و قبلنا برا بالا کشیدن خودش، سرزنشش میکردم.
قبلن زیرمتوسط خرج میکرد برام ولی الان فقط بخودش فکر میکنه و نیازاش و علاقمندیاش.
پدرت راجب ازدواج شما و همسرت چی میگه ؟
تا حالا گفتن چیکار بهتره انجام بدی ؟
پدرم ته دلش راضی به جدایی نیست. به من میگه من مشکلو حل میکنم و تو صبر داشته باش و به من اعتماد کن و خیلی مسائل مث عروسی و مسکن رو بمن واگذارکن و چیزی بهش نگو. ولی این سری با این کارش وقهرو بچه بازیش گفته اینبار دیگه جدی باید تکلیف روشن شه... میدونم باز بابام تلاش میکنه با صحبت مشکل حل شه و بازم نمیشه
چطور می گی تحقیرش نکردم؟
گفته می خوام با مادرم در این مورد مشورت کنم، چون تو هم به پدرت گفتی.
شما هم جوابش دادی که مادر تو چیزی نمی فهمه. من به پدرم گفتم که کمکمون کنه!!!!!!
این یعنی چی؟
اگر کسی به مادر من این حرف را بزنه، موبایلم را خاموش نمی کنم. شماره ام را عوض می کنم که دیگه هیچوقت پیدام نکنه.
نگفتی چند سالتونه؟
چند سال دوست بودید؟
شرایط تحصیلی و کاری و درآمدیتون؟
البته خیلی هم مهم نیست. چون شما عقد کردید و مدتها هم دوست بودید و جداشدنتون الان بعیده. بهتره رفتارت را اصلاح کنی و دلش را به دست بیاری.
شیداجان
من 26 ایشون 29. من استاد حق التدریس دانشگاهم و ایشون کارمند یه اداره دولتی. 8 سال دوست بودیم.
من قصدم جدایی نیست، اصلاحه روابط و رفتارشه. ولی اون جدیدن تحت تاثیر حرفای مادرش با بهانه های مختلف میگه نمیشه با این وضع زندگی کرد و باید برا ادامه خودمو تغییر بدمو مطیع خواسته هاش و خودخواهیاش شم به اسم مدیرزندگی بودن.
من نگفتم مادرت نمیفمه. گفتم مادرت بی طرف نیست، چون از اول با ازدواجمون مخالف بود و حتی اگه مطمئن باشه مشکل از توئه باز منو متهم میکنه و تو رو نصیحت نمیکنه. که با گفتن این حرفا خودشم تایید کرد و فقط گفت خونواده توهم ته دلشون طرف توئن!!!!!!
علت قهرش نگرفتن وامش بود بخاطر ندادن مدارکم. اون براش پول از خونوادشم مهمتره. حتی اگه به خونوادش توهین میکردم اینطور باهام قهر نمیکرد که بخاطر وامش.
ببین عزیزم پیشنهاد من این هست که تاپیکت را ادامه بده و به سمت مورد نظر خودت مدیریتش کن تا بتونی از راهنمایی های دوستان و مخصوصا کارشناسان به یه نتیجه درست برسی.
شما در تمام جملاتت خودت و خانواده ات را مبرا از هر خطا و اشتباهی می دونی و همسرت و خانواده اش را آدمهای سطح پایین و ؟ که شما لطف کردید و به غلامی قبولش کردید.
همین پست آخرت را ببین
باز هم نمی گی اصلاح رابطمون و رفتارمون. فقط رفتارش!
توی اولین تاپیکت نوشتی: سالها حس می کرد ازش بالاترم .....
سالها توی ضمیر ناخودآگاهش آرزوی فرصتی را داشته که خودش را به تو اثبات کنه. مردها در کنار زنی که ازشون بالاتر باشه لذت نمی برن. سالها دنبال فرصت و زمانی بوده که خودش را به تو اثبات کنه. حالا حس می کنه کمی این موقعیت فراهم شده.
علت قهرش یادآوری مجدد برتری های تو، قدرتمند تر بودنت، نتوانستن های اون و ضعف های اقتصادیش است.
هشت سال مدام تلاش کرده و حتی زمانی که برای خواستگاری اقدام کرده باز هم شرایط خوبی نداشته. بهش گفتی بیا خواستگاری تا پدرم یه شغلی برات پیدا کنه.
همسرت میخواد خودش را اثبات کنه. بهش میدون بده.
عزیز من شما که جدا بشونیستی، پس زندگی را برای خودت و اون تلخ نکن.
یاد بگیر با سیاست و درایت زندگیت را مدیریت کنی. در مورد عقدنامه اگر فکر می کنی که نباید می دادی ( من درست متوجه نشدم چرا نخواستی وام بگیره)،
بهانه می آوردی. توی اکثر خانواده ها رسم هست که عقدنامه را پدرعروس نگه می داره.
می گفتی دست پدرم هست و پدرم به عقدنامه خیلی حساسه. فکر نمی کنم دست من بده. چون تو را خیلی قبول داره، شاید بهت بده. خودت ازش بپرس.
پدرت اگر صلاح می دید می داد و اگر نه، با زبان مردانه بین خودشون حلش می کردند. مخصوصا که می گی پدر عاقل و بادرایتی داری.
الان هم نذار روش به پدر و مادرت باز بشه.
ازپدرت بخواه که یه جوری که موضوع باز نشه مساله را حل کنه.
یکبار دیگه به هر دوتون فرصت بده. این بار با تدبیرتر و با سیاست تر برخورد کن.
چکارکنم، خطشو عوض کرده. میدونم تا چنروز دیگه دادخاست طلاق میاد درخونه