:)منتظر نظرات خوبتون هستم
نمایش نسخه قابل چاپ
:)منتظر نظرات خوبتون هستم
[QUOTE=bird.1;264266]
تا جايي كه من شنيدم همسرش از خودش بزرگتر بوده وهمكار بودن.خانوادش قبولش نداشتن چون مذهبين واون خيلي آزاد بوده.(البته تا اندازه اي ميدونم درسته اما دليل اصليشو نميدونم)
به اجبار خانواده انتخاب رشته می کنه و بعد که زحماتش به نتیجه می رسه شغلش را رها می کنه. شغل تخصصی و پردرآمد دندانپزشکی را ول می کنه و می ره دنبال کامپیوتر که تخصصی توش نداره اما علاقه داره!!
از همسرش هم بخاطر خانواده اش جدا می شه !!
و از همه مهمتر این که شما دلیل اصلی جدایی را نمی دونید. صحبت کردن در مورد بقیه این موضوع به طور صددرصد بستگی داره به دلیل جدایی.
برد عزیز،
من احساس می کنم شما با خودت و خواسته هات صادق نیستی. این را توی تاپیکها و پستهای مختلفت حس کردم.
سعی می کنی یک چیزهایی را انکار کنی.
به هر حال،
این جمله ات هم از اون حرفهاست.
یعنی چی؟ اگر در مورد خواستگارت تحقیق یا سوال کنی فکر می کنه می خواهیش؟ من درست نفهمیدم.
ضمن این که شما 31 سال داری و باید جدی تر موارد ازدواجت را بررسی کنی. اگر ندونی چرا طلاق گرفته، کیه، چیکار می کنه و برنامه اش چیه پس چطور می خوای تصمیم بگیری؟
چرا اگر در موردش بپرسی شوهر خواهرت فکر می کنه موافقی؟
چرا اگر موافق باشی، بده؟
یعنی چی؟ اگر در مورد خواستگارت تحقیق یا سوال کنی فکر می کنه می خواهیش؟ من درست نفهمیدم.
ضمن این که شما 31 سال داری و باید جدی تر موارد ازدواجت را بررسی کنی. اگر ندونی چرا طلاق گرفته، کیه، چیکار می کنه و برنامه اش چیه پس چطور می خوای تصمیم بگیری؟
چرا اگر در موردش بپرسی شوهر خواهرت فکر می کنه موافقی؟
چرا اگر موافق باشی، بده؟[/quote]
سلام شيدا عزيز.
ممنون از نظرات خوبت.شوهر خواهرم به خواهرم گفته وخواهرم گفته كه من دوست ندارم الان ازدواج كنم.
خواهرم ميگه تونبايد به اين شرايط راضي بشي.ميگه اگه من الان بادوتا بچه همسرم طوريش بشه حاظر نيستم با كسي كه بچه داره ازدواج كنم.نميدونم درك ميكنيد يانه اما من خواستم موضوع براي خودم حل بشه.ميخوام دلايل جواب منفي يا مثبتو بدونم.
تازه تو اين مورد خاص تا مطمئن نشم نميتونم بگم بيان.ميخوام مساله رو تجزيه وتحليل كنم.
حتي ميخوام بدونم اگه خوبه چطور به شوهر خواهرم بگم بيان؟خواهرم رو اين مساله حساسه ميگه با بچه اصلا خوب نيست.به خاطر همين بايد بتونم دليل محكمي بيارم براش.
درسته که خواهر شما صلاح شما را میخواد و داره از روی دلسوزی نظر میده ولی یکسری مسائل هستکه کسی درش حق دخالت نداره و این یکی از اونهاست!
در ثانی تا نیاد خواستگاری و شما توضیحات بیشتری از ایشون و حرفایی که بینتون رد و بدل شده را ننویسید اصلا کسی نمیتونه به شکل آری یا خیر برای شما نسخه بپیچه!
چندی قبل خانم رویای صداقت با همچنین مشکلی دست به گریبان بودن و خیلی بحثها شد که فکر میکنم خوندنشون برای شما نتایج خوبی داشته باشه و افق فکریتون را بتونه خوب روشن کنه! با این تفاوت که اونها اوجا عاشق هم شده بودن و در همین علامت سوال ها گرفتار.
ولی با صرف نظر از احساساتشون مشکلشون کاملا مثل مشکل شماست. لینکاشو میذارم چندین بار با دقت بخونیدشون وبعد نتیجه ای که گرفتید را بگید تا بهتر بتونیم راهنمایی کنیم
ابتدای داستان
http://www.hamdardi.net/thread-26233.html
ادامه ماجرا
http://www.hamdardi.net/thread-26245.html
سلام كامروا محترم.
ممنون كه با پاسخهاي خوبتون آرومم ميكنيد
من از تاپيك ايشون در مورد خودم به اين نتيجه رسيدم كه ازدواج با ايشون وحتي فكر كردن بهش اشتباست ونبايد خودمو پيش خواهرم كوچيك كنم.آخه خواهرم اخلاق خاص خودشو داره.ميدونم شروع ميكنه به سرزنش كردن وحرفاي قبلو ميزنه.يه جورايي با حرفاش حس حقارت كردم.
برد عزیز، این جمله آقای کامروا را با دقت بیشتری بخون.
چرا به جای فکر کردن به خواستگارت و معیارهات، همه اش می گی خواهرم اینو می گه، شوهر خواهرم فلان فکر را می کنه و ؟؟؟؟؟؟؟
برای شما خواستگاری آمده که با توجه به معیارها و شرایط خودت باید بررسی اش کنی. مشورت با دیگران و استفاده از نظراتشون هم عالیه. اما این که شما هیچی در مورد خواستگار ندونی و نپرسی و بعد هم رد کنی چون فکر می کنی جلوی خواهرت کوچیک می شی، از اون حرفهای بردی است!!
این را هم دوباره آوردم که ببینی بجای فکر کردن به خواستگارت به چی فکر می کنی.
اصلا توی این تاپیک هیچی از خواستگارت نگفتی. یعنی اصلا نمی دونستی. حتی مهم ترین قسمتش که دلیل جداییشون بود را نمی دونی.
اما تا دلت بخواد از خواهر و شوهرخواهرت و این که حرفشون و نظرشون و این که تو ذهنشون چی می گذره و چقدر برات مهمه، گفتی.
کاش فرشته مهربون بیاد به تاپیکت و اشکال کارت را بهت بگه.
یه اشکال اساسی هست اما من نمی دونم.
ممنون كامروا محترم وشيدا عزيز
منم خيلي دوست دارم همه چيزو در مورد ايشون بدونم اما...تو اين13سال كه خواهرم ازدواج كرده شوهر خواهرم جز ...خانوم به من نگفته ومنم جز سلامو احوالپرسي حرف ديگه نزدم.توي اون تاپيك عده اي ميگفتن كسي كه دختر خونه باشه خوب نيست باكسي كه يك بچه داره ازدواج كنه.علتهايي داشتن.مثلابچه نميزاره با هم باشين.بچه آخرش ميگه زن بابا.به جاي اينكه به شما برسه فقط به بچش ميرسه.من بچه هارو دوست دارم وميدونم هر كار براش بكنم خدا جوابمو ميده.اما نميخوام به جايي برسم كه به جاي شكر كفر بگم.از همه اينا گذشته من نميدونم چطور به خواهرم بگم كه اون راضي بشه باشوهرش صحبت كنه.البته حق باشماست وشايد اصلا تو همون صحبتاي اول فهميديم به درد هم نميخوريم.مسئله اصلي الان فقط قانع كردن خواهرمه.
چطور به خواهرم بگم كه درك كنه وحرفام تاثير داشته باشه؟!
خب خانم بيرد :
شما بايد تعارف و بگذاري كنار و تنها يا همراه يكي از خانوادت از شوهر خواهرت تمام خصوصيات خواستگارو بپرسي ، علايق ، ثبات شخصيت، راحت بودن طلاق و عادي دانستن آن يا از روي ناچاري بودن، برنامش براي فرزندش، ثبات شغليش و... در كل اگر به شخصيت با ثبات و داراي چارچوب رسيدي كه دنبال داشتن خانواده با ثبات و.. است بقيه و تداوم زندگي به هنر خودت و خودش بستگي داره ولي ثبات زندگي و اعتقاد به اين ثبات و دلايل عمده طلاقشو بايد متوجه بشي سن بالا بودن زن قبليش دليل موجي نيست كه بعداً عارض شده باشد. ثبات فكري و تعهدي و عدم تغيير سليقه بدون همراهي شريك زندگي معيارهار لازمي هستن كه بايد ارزيابي كني؟تا ما هم عروسيتو تبريك و مبارك بگيم..