عزیز من که شوهر اون دختر خانوم نبودم
حالا کم و زیاد
تو مشاور میشدی یا همه طلاق میگرفتن یا خودکشی میکردن چون روحیه که نمیدادی هیچ میزدی همون روحیه رو هم باطل میکردی!!!
گرفتی منظورمو که؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
این لینکو یه نگاهی بندازید .
امیدوارم مفید باشه .
http://www.prsir.org/cp.asp?page=uvi...e=read&aid=100
با هم دوست باشین بچه ها :d
از پیشنهاد شما هم ممنون ferial عزیز
سهیل عزیز از شما هم ممنون ، این کتابو قبلا خونده بودم ولی خلاصش تو این موقعیت من چیز خوبی هستش ... امروز یه برنامه ای مثل اون چیزی که noreplyshop گقتند واسه خودم نوشتم ... جالبه که آدم به ساعت که برنامشو مینویسه میبینه عملا چقدر ساعت اضافی در روز داره که معلوم نیست چجوری سپری میشه ... ولی یه مشکلی هم که همیشه سد راه برنامه هام میشه رفت و آمدهای زیاد خانوادگی هستش که تو خانواده ما هست ... باور میکنین خیلی خیلی بعیده که یک روز کاملا توی خونه باشیم یا مهمونی برامون نیاد ... و همشون هم غیر منتظرست و اینطوری میشه که به خیلی از کارام نمیرسم ... حالا با خودم فکر میکنم اگر یه روز ازدواج کنم و یه خانواده دیگه هم بهمون اضافه بشند دیگه عملا هیچ کاری رو نمیرسم انجام بدم :) ... میبینین توروخدا یکی از تنهایی می ناله یکی از زیادی رفت و آمد
- - - Updated - - -
نکاتی که خیلی باید بهش توجه کنم :
روش الف ب پ ت ث را مدام به کار بگیرید : پیش از شروع ، لیستی از کارهایتان تهیه کنید و سپس آن ها را از نظر ارزش و ضرورت، اولویت بندی کنید تا مطمئن شوید که همیشه در حال انجام مهمترین کار هستید .
خودتان را تحت فشار بگذارید : تصور کنید که یک ماه دیگر باید شهر را ترک کرد . طوری کار کنید گویی مجبور هستید قبل از ترک شهر تمام کارهای اصلی تان را تمام کنید . ( این روش به شدت برای افراد دقیقه نودی مثل من مناسبه )
قدرت های فردی خود را به حداکثر برسانید : اوقاتی از روز را که از نظر ذهنی و جسمی کارایی بیشتری دارید مشخص کنید و مهم ترین و ضروری ترین کارهایتان را در این اوقات انجام دهید. به اندازه کافی استراحت کنید تا بتوانید بیشترین بازدهی را داشته باشید
خودتان را از گرداب عصر تکنولوژی نجات دهید : از تکنولوژی برای بالا بردن سطح ارتباط تان بهره بگیرید ولی اجازه ندهید که شما را اسیر خود کند . یاد بگیرید که گاهی هم بگذارید وسایل ارتباطی برای مدتی خاموش باشند
کار را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید: کار های بزرگ وپیچیده را به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و سپس هر بار یک قسمت از کار را شروع کنید و به اتمام برسانید .
در خودتان احساس اضطرار ایجاد کنید : عادت کنید کارهای کلیدی را سریع تر انجام دهید . به عنوان فردی که کارها را سریع و دقیق انجام می دهد مشهور شوید
اعصابم به شدت خوووورده .... الان اومدم سر گوشیم دیدم کارفرمام زنگ زده و منم که هیچ کاری انجام ندادم ... میگم دیگه اصلا اهل عمل نیستم ... دیشب نشستم کلی برای خودم برنامه ریزی کردم ولی امروز صبح انقدر خوابیدم که حالم از خودم بهم خورد ... اصلا هرموقع واقعا تصمیم میگیرم یه کاری رو بکنم همه چی برعکس میشه ... من زندگی این شکلی رو نمیخوام ... همش جوش همش استرس ... این کارو اگه ول کنم خییییلی برام بد میشه ... چیکاااااار کنم من ؟ دارم از تو خودمو میخورم فقط :confused:
- - - Updated - - -
اصلا بهش زنگ میزنم و میگم من شنبه میتونم بیام ... همینه که هست ... باید زودتر بهم میگفت نه که الان زنگ بزنه بگه پاشو بیا .... ای خداااااااااااااا چیکار کنم ؟؟ دلمم نمیخواد دروغ بگم ... اگه از الان سر یه کار کوچیک دروغ بگم وای به حال فرداهاااا
- - - Updated - - -
بچه ها هرکی شرایط شبیه منو داشته بیاد کمکم کنه ... خواهشا ... استرس شدیدی دارم
یلدای عزیز
جدیدا متوجه شدم که من به طور جالب توجه ای با اکثر اونایی که میان اینجا مشکلاتشونو مینویسن همدردم!! یعنی وقتی تاپیکشونو میخونم احساس میکنم خودم نوشتمشون! تا حالا انقد دقت نکرده بودم چقد مشکلات دارم;) متاسفانه منم به شدت دقیقه نودیم! البته شاید دلیل رفتارم با تو فرق داشته باشه. مشکل من اینه که خیلی کمال گرام و از خودم خیلی انتظار دارم و حتما کاری که به من میسپرن رو باید به بهترین شکل ممکن انجام بدم.برای همین انقد به خودم سخت میگیرم که از استرس جرات نمیکنم به اون کار نزدیک بشم. راه حلی ندارم فقط یه بار یه جمله ای خوندم که روم تاثیر گذاشت رو برات میگم: اقدام، اضطراب ناشی از تعلل را از بین میبرد. همین الان پاشو حتی یه ذره کوچیک از کارتو انجام بده استرست کمتر میشه.تاپیکتو دنبال میکنم امیدوارم راه حل هایی باشه که به درد منم بخوره
ممنون ساراجان ... یجورایی این کمال گرایی رو من هم تو خودم حس میکنم ، البته منجر به این نمیشه که استرسم زیاد بشه، نتیجش رو بیشتر تو موشکافی خیلی زیاد تو اخلاقیاتم گذاشته ، جوری که همیشه با خودم فکر میکنم تا فلان عیب و فلان عیب و فلان عیبم برطرف نشه حق ازدواج کردن ندارم ... اصلا نمیتونم تصور کنم که عیبامو بخوام کنار یک نفر دیگه یا با کمک یک نفر دیگه تو دنیای واقعی برطرف کنم ... هیچ وقت تا حالا نتونستم مشکلات روحیمو پیش کسی بگم و ازش کمک بخوام چون احساس میکنم ضعف خودمو نشون دادم و همین میشه که هم مشکلاتم حل نمیشه هم حساسیتم رو خودم زیاد میشه ... البته یه جاهایی مثل این تالار خیییلی خوبه که آدم میتونه بدون اینکه جلو طرف مقابلش احساس ضعف کنه مسائلشو بیان کنه ... خلاصه از راهنماییت ممنون ... همین الان شروع میکنم کارمو و خداروشکر قرار کاریم افتاد به شنبه و من به هیچ وجه نمیخوام دوباره شنبه صبح همین احساسات امروز صبح رو داشته باشم ... در ضمن نکاتی که اون بالا نوشتم خیلی خوبه البته برای کسی که عمل کنه !
سلام دوستان راستی منم به شدت دقیقه نودی ام(شایدم وقت اضافه ای!)و خیلی تلاش کردم این مشکلو از بین ببرم ولی تا حالا که موفق نشدم،لیسانس کامپیوتر دارم و هوش و استعدادمم خوبه ولی متاسفانه هیچ پیشرفتی نکردم نه مشغول به کاری شدم(حتی سراغشم نرفتم) و نه برنامه هایی که در ذهن دارم(مربوط به رشته خودم) رو تونستم پیاده کنم فقط پای نت دنبال راه حل مشکلم وقتم میگذره اعتماد به نفسم هم کمه و نگران اینم که نکنه جوونیم بگذره و هیچوقت نتونم اونطور که باید از زندگیم بهره ببرم و حسرت این فرصتها رو بخورم اگه کسی مشکل مشابه داره و راه حلی پیدا کرده و جواب گرفته لطفا کمک کنه
noreplyshop تجربیات خودشو برامون گفت بنظرم خوب باشه .... یکی به من بگه الان من چرا اینجام ؟؟؟؟؟ مگه قرار نبود برم سر کارم ؟؟؟؟ .... به خودم قول میدم تا ساعت 6 اینجا نیام ... حداقل یک ساعت کار کنم
کسی نیست جواب منو بده آیا؟کمکم نمی کنید؟