شیدا جان به نظر شما چطوری جدا بشم که هم من کمترین آسیب رو ببینم هم اون تنبیه بشه ؟؟؟؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
شیدا جان به نظر شما چطوری جدا بشم که هم من کمترین آسیب رو ببینم هم اون تنبیه بشه ؟؟؟؟؟؟
سلام دوست عزیز
هنوز بقیه پست هات رو نخوندم اما مهمترین چیزی که به ذهنم اومد چون خودم مردم و این حسو داشتم میگم
اگه زمان زیادی از ازدواج بگذره و زن و شهر بچه دار نشن زندگی کم کم جهتشو از دست میده و مرد علاقه اش به زن کاهش قابل توجهی پیدا میکنه!
بزرگترین اشتباه شما بچه دار نشدن و یا ترغیب نکردن لازم همسرتون به بچه دار شدن بعد از این همه سال و اونم با اینکه الان دیگه تقریباً 40 سالتونه! حالا همسرتون نیاز عاطفیش به وجود بچه رو داره با بچه های یکی دیگه پر میکنه .
فکر نکنم واسه طلاق مشکلی پیش بیاد . بعیده که مقاومتی بکنه . روزنه جان برای بچه دار شدن هیچ راهی نداشتم . چون یه بار که به شوخی گفتم فکر کنم باردارم اولا سرخ شد . گیج شد . حالت غش داشت . بعدشم وسایلشو جمع کرد که از خونه بره . وقتی فهمید بچه ای در کار نیست یه کم بهتر شد . موضوع جذبش به سمت بچه های دیگه نمی تونه این باشه . مخصوصا که سال اول ازدواجمون بهم گفت بابام بهم پیشنهاد داده با این خانوم ازدواج کنم که از دوتا بچه اش سرپرستی کنم . اون موقه بچه ها کوچیک بودن . بهش گفتم چرا اینکارو نکردی ؟؟ گفت انتخاب من تویی نه اون . ولی الان دارم به این فکر می کنم که این توی این چند سال تو ذهن خودش دائما خودش رو قهرمان زندگی اونها تصور می کرده . اینقدر به این تصورات پر و بال داد تا آخر راهی به سمت زندگیشون باز کرد .
سلام
چطوری می شه که مدیران و کارشناسان سایت می یان راهنمایی می کنند ؟؟؟
به طور اتقافی می آن.
یا گاهی اگر براشون پیغام بذارین.
می تونی از این جا مشاوره تلفنی بگیری. شاید کمکی باشه.
مرکز مشاوره تلفنی دانشگاه تهران ( به غیر دانشجویان هم مشاوره می دهند)
مدیر همدردی هم با صدای مشاور قم تلفنی همکاری دارند. برید توی پروفایلشون چک کنید و شماره را ببینید.
ممنون شیدا جان . لطف کردی
زندگی شما بینهایت شبیه زندگی منه. انگار اصلا تمام اینارو خودم نوشتم. من که تصمیم قطعی به جدایی دارم. درست بشو نیست
lnaz عزیز پس درکم می کنی . من همیشه حس می کنم یه راهی هست که هنوز موفق نشدم کشفش کنم . شما چند سالتونه ؟؟؟ به بعد از جدایی خوب فکر کردین ؟؟ من همینطور که دارم مشاوره می گیرم و به راههای بهتر فکر می کنم ولی الان در شرایطی قرار گرفتم که پیگیر کارهای جدایی هم هستم . البته هنوز هیچ پرونده ای تشکیل ندادم .
من سی و دو سال و همسرم سی و نه سال. هرچی بیشتر برای حفظ زندگی تلاش کردم بدتر شد. فاصله گرفتم تا شاید خدا خودش کاری برای زندگیم بکنه. جدایی رو در حال حاضر فقط یه تغییر میبینم. نمیدونم این تغییر به صلاحمه یا نه. اما شرایط موجود هم جوریه که دیگه قابل تحمل نیست. اگه فقط یه راه باشه تا بتونم زندگیمو نجات بدم انجام میدم. اما تو همشون به بن بست میرسم چون شوهرم دیگه حاضر به پذیرفتن اشتباهش نیست و ازدواجم فقط با تلاشهای من نجات پیدا نمیکنه