-
مریم جان واقعا ازت ممنونم
خودمم فکر کردم اگه الان پیش همسرم بودم مادرشوهرم نمی تونست اینقدر بین ما اختلاف ایجاد کنه
ولی خونوادم اجازه نمیدن و میگن بذار اون پیشقدم شه. مخصوصا برادرم که برای آشتیمون خیلی از خودش مایه گذاشت و به همسرم زنگ زد و پیام داد
اونا میگن اگه بخوادت میاد دنبالت اگر هم نه همینجا باش و زندگیتو بکن. هر چند احساس میکنم پدرم قلبا از این جدایی ناراحت و غمگین خواهد شد
فعلا که کارم شده دعا و نذر و نیاز. تا خدا چی بخواد
راستش هرچی استخاره کردم میگه صبر صبر صبر
-
گیلدا جان سلام
مادر شدنت رو بهت تبریک میگم و آفرین که راه مشاوره رو در پیش گرفتی.
دوستان پست های خوبی برات گذاشتن به نظر من به دنبال سبز کردن روابط باش نه حل ریشه ای مشکلات!!
وقتی روابط حسنه و خوب باشد بهتر میتوان مشکلات رو حل و فصل کرد.
گام اول صبر هست صبر برای آرامش و تصمیم گیری منطقی!
من فکر میکنم مشکلتون قابل حل هست.
رفتار نادرست شما و مادرشوهر و حتی شوهرتون گره به زندگیتون انداخته.کافیه دو طرف سر نخ رو یه کم شل کنند تا گره با صبر و حوصله باز بشه!
پیش قدم باز کردن گره میتونه شما باشید....بهش فکر کن:72:
-
مثالهایی که زدید اصلا برای عکس العمل این چنینی دلیل کافی نبود.
مادرشوهر شما اخلاق خوبی ندارد. شما هم از این قضیه مطلع هستید. حساسیت هاشون را هم می دونید.
چرا رعایت نکردید که کار به اینجا برسه؟
پدربزرگ شما را مسخره کردند. کار بسیار زشتی انجام دادند. از یک خانم مسن مذهبی بعید هست که دیگری را مسخره کنه!
ولی وقتی در این حد می فهمه، شما چرا می ذارید زندگیتون بشه بازیچه ایشون؟
موضوع خیلی ساده ای را به مرحله بدی کشاندید.
هر جور که پدرتون صلاح می دونه، سعی کنید تمامش کنید که نشه یک نقطه سیاه و یک تجربه بد در زندگی زناشوییتون.
اصلا کار درستی نکردی که اولین عید زندگی مشترکت را گذاشتی رفتی خونه پدرت!!!
هر جا همسرت بود باید باهاش می رفتی و نمی ذاشتی مساله اینطوری بشه.
الان هم با پدرت صحبت کن و بگو یک راه حل پیدا کنه برای برگشتنت.
شاید یکی از اقوام واسطه بشه یا ...