من خرج نکنم اونوقت چطور زندگی کنیم؟به گدایی میفتیم.حتی یک مدت خرجی هم ندادم اما فایده ای نداشت.بداخلاقتر و بیخیالتر از قبل شد
- - - Updated - - -
آره قبلن خوندم
نمایش نسخه قابل چاپ
من خرج نکنم اونوقت چطور زندگی کنیم؟به گدایی میفتیم.حتی یک مدت خرجی هم ندادم اما فایده ای نداشت.بداخلاقتر و بیخیالتر از قبل شد
- - - Updated - - -
آره قبلن خوندم
چرا این رفتارها رو انجام میده؟ مشکلش چیه؟ چه موضوعی رو به شما دلیل اصلی رفتارهاش عنوان کرده؟
- - - Updated - - -
اسم تاپیک قبلیتون چی بوده؟
دوست ندارم چیزایی رو که خودت واقفی رو یادآوری کنم و نمک به زخمت بپاشم. این مشکلات که در دوره نامزدی شما هم بود، چیز تازه ای نیست ،درسته؟ اونوقت من یادم هست که برات نوشتم قبل از گرفتن مراسم عروسی بیشتر فکر کن و جدی بگیر یه سری چیزهارو، جدی نگرفتی یا فکر کردی درست میشه یا ...... حالا باید تاوانش رو بپردازی هرچند سخت، مثل من که هشدارهای زمان تحقیقات رو زیاد جدی نگرفتم و حالا تاوانش رو میدم.
بگذریم مهم نیست،گذشته ها گذشته. الان رو از دست نده،به اینده هم فکر نکن هیچکی اینده رو ندیده. بازم تکرار میکنم دست از تلاش یک طرفه بردار ، نه یهویی! آروم آروم و با لطافت.
با روزنه عزیز موافقم، برای زندگیت بجنگ و بر هم زننده این زندگی تو نباش، من الان شاید هر احساسی رو تجربه بکنم اما عذاب وجدان رو به هیچ عنوان ندارم.
جدایی یک مرحله س ولی مرحله آخر
اون کلا میگه خودش هیچ مشکلی نداره.
شوهره من مدت زیادی دانشجو بوده و تو خونه دانشجویی با دوستاش بوده و همه چی هم دمه دستش
از دختر و سیگار و حتی مواد همیشه تو خونش بوده.البته معتاد نیست و میگه سیگار هم نمیکشه اما همین الان هم که دیدمش تمام هیکلش بوی سیگار میداد.میگه تو خیلی حساسی و توقع داری.آـخه منکه 7 ماهه دارم با نداری و اخلاقه داغونت میسازم و لب باز نمیکنم دیگه کدوم توقع و حساسیت بهونته
- - - Updated - - -
من به اندازه خودم تلاش کردم.الان هم واقعا ته قلبم راضی نیستم به جدایی.چیزی که بیشتر از همه آزارم میده اینه که شوهرم فوق العاده فوق العاده لجبازه.استغفرا... خودشو از خدا هم بالاتر و داناتر میدونه . حرف هیچکس هم قبول نداره.
دیگه ازش بدم میاد.چطور تحملش کنم؟
به نظرت همسرت واقعاً و از ته دلش دوست داره ؟ یعنی تا حالا تونستی درجه دوست داشتنشو تشخیص بدی؟
چون اگه واقعاً دوست داشته باشه و بخوادت می تونی برای تغییر رفتارش اقدام کنی گرچه زمان و انرژی زیادی میخواد
سعی کن تا جایی که میتونی به طلاق فکر نکنی چون همون فکر کردن بهش هم کم کم تو رو به سمتش میبره و ممکنه بعد از طلاق مثل خیلی از دخترها پشیمون بشی که شاید تلاشت برای ادامه زندگی کافی نبوده
گاهی ترک رفتارهای بد واقعاً زمانبره
نمیشه هیچ رقمه تغییرش داد.میگه من مشکلی ندارم تو باید بری خودتو اصلاح کنی.
حقیقتا زندگیمون دچار یه تناقضه.درست وقتی فکر میکنم همه چیز روبه راه و خوبه و مشکلی نداریم همه چی بهم میریزه.یه اتفاقی میفته که دروغاش رو میشه یا یه کاری میکنه که منو داغون میکنه.
تا حالا آرامش من تو زندگی بیشتر از 4 یا 5 ساعت دوام نیاورده
جالب اینه که دیروز بعد از اینهمه مدت گوشیمو برداشته و چک میکنه و میگه من بهت مشکوکم.حالا شوخی یا جدیشو نمیدونم.هیچوقت این کارو نمیکرده
سلام
من مدت زمان زیادی نیست که عضو این سایت هستم
حقبقتا اعصابش رو ندارم زیاد بیام اینجا ، آدم دلش میخواد کمکی بکنه اما دستش کوتاست و بهش فشار میاد
اینطور که از این پست ها فهمیدم شما 15 ماه هست ازدواج کردی ، میشه بگی 15 ماه پبش به چی فکر می کردی ؟ الان چی نیست که 15 ماه پیش بود یا برعکس ؟
قبل از اینکه مشکلت رو بدونم 2 توصیه دارم واست :1- اصلا به بچه فکر نکن (بچه شما هیچ گناهی نداره که پاش رو به این دنیا باز کنید ) و 2-مطمئن باش بعد از طلاق شوهر خیلی خیلی سخت واست پیدا میشه ! اصلا تصور نکن که بتونی راحت ازدواج کنی یا واسه تو شوهر هست ، اصلا چنین خبرایی نیست تو این جامعه
ضمن اینکه اگرم شوهرت عدم تمکین رو ثابت کنه نفقه و این چیزا دیگه بهت تعلق نمی گیره
سلام، آقای احسان با عرض ادب، نقدی به نوشته تون دارم :
آیا خانم شارلوت در تاپیکشون عنوان کردن که در صورت جدا شدن نگران این هستن که شوهر گیرشون بیاد یا نه؟ که شما چنین محکم رأی صادر کردین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!
لطفاً رعایت حال مراجعینی رو بکنیم که با صد جور زخم میان به این سایت ما هم زخم نزنیم.
ببخشید بابت رک گوییم. موفق باشید.
سلام
ممنون که تذکر دادین . ولی قصد من زخم زدن نبود . اگر هر آدمی حقایق رو ندونه نمی تونه تصمیم گیری کنه . لطفا شما از جنبه زن و مرد بودن به این موضوع نگاه نکنید که موضع بگیرین ناخودآگاه . اصلا این مهم نیست که من مردم و شما زن . این مهم هست که درست یا غلط اینطور حقیقتی تو مملکت ما جاری شده . دختر 24 ساله قطعا آرزوهای زیادی داره و مثل هر دختر پسر دیگه ای دوست داره ازدواج موفقی داشته باشه و این طبیعی هستش که بعد طلاق بخواد ازدواج کنه . تاکید بیشترم رو اینه که چندین کیس مختلف دیدم که تو خلوت خودشون چنین تصوراتی دارن . این خانوم حتی اگه از حرف من ناراحت بشن عیبی نداره اما من با گفتن این حقیقت بهشون کمک میکنم حتی اگه خودشون متوجهش نشن . بازم میگم که اصلا از دید و زن و مرد به این موضوع نگاه نکنید. من از اون دست آدما هستم که بین زن و مرد تفکیکی قائل نمیشم پس حتما منظورم چیز دیگه ای بوده . توضیح دادم که سوء تفاهم نشه . ممنون که شما هم تذکر دادی . سعی می کنم ملوتر بنویسم .
ممنونم ازتون
من در صورت طلاق هیچوقت دیگه حاضر نیستم ازدزدواج کنم.چون کلا آدمی هستم که اونقدر گذشت دارم که اجازه سوئ استفاده به طرفم رو میدم.
خب هرکس اولای ازدواجش فکر میکنه خوشبخت میشه.من 15 ماه پیش عقد کردم . 6 ماهه ازدواج کردم.شوهرم یه مشکلاتی داشت که بعد عقد متوجه شدم اما همه گفتن درست میشه.مثلا رفیق باز بود و دوستاش همه معتاد و داغون بودن.خداروشکر بهتر شده اما گاهی اوقات به بدترین شکل منو میپیچونه بخاطر همون دوستاش.وقتی فکر میکنم چقدر خوب و آقا شده و فهمیده اشتباه کرده میبینم یا با دوستاش رفته و به من دروغ گفته یا بوی سیگار میده.یا لج و لجبازی بیخودی میکنه