نوشته اصلی توسط
EliGokiNo
سلام دوست عزیزم
میتونم بدونم محیط خونه تون چطوره یعنی روابط پدر و مادرت؟روابط شما خواهرا با اونا؟
خوبه به نظرم.....من خیلی راحت هر مشکلی داشته باشم میگم ولی مهم اینجاست که مشکلات این فرمی حل نمیشه!البته حی میکنم چون سن بابام یه مقدار بالا رفته خوصله نداره دیکه.60 سالشه.جدیدا هم خیلی باهاشون بحثم میشه بعضی وقتا فکر میکنم ما زیادی تو خونه پدرمون موندیم:199:
تا چه حد تو خونه حرف میزنین؟
از این نظر هم خوبه یا خیلی زیاد.پدر من هر مشکلی که بیرون سر کار داره مستقیما میاد خونه میگه مثلا سر سفره گاهی وقتا سر غذا اینقدر بحث میکنیم که معلوم نیس چی خوردیم من و خواهرام هم مشکلی نداریم باهم
یا تا چه حد پدر و مادرت شنونده شما هستن؟
شنونده که هستن ولی به جرات میگم که فقط نگاه میکنن حواسشون جای دیگه هست همیشه حرف خوشون رو درست میدونن مادرم اکثرا به ما حق میده ولی باز کاری از پیش نمیره .همه ی اینا رو کلی گفتم اگه بخواین مثال میزنم
پس خونواده شما اوقات فراغتشو چه جوری میگذرونه؟به چی علاقه دارن؟
کلا اوقات فراغت خاصی ندارن.بابام وقتای بیکاری میخوابه بعضی وقتا با همسایمون میرفتن پیاده روی که دیگه نمیره...
منم بیکاریم پای نتم.کد مینویسم....مطالعه میکنم باشگاه میرم
خواهرم هم کلاس های هنری میرفت ولی در کل برنامه های آخر هفته و دسته جمعی نداریم ....
مثلا
من تو دانشگاه با گروه کوهنوردی هر ماه یه بار میرفتم جایی.برنامه ها اکثرا سبک و حتما یه روزه و زیر نظر دانشگاه بود.بعد فارغ التحصیلی دختر خالم گفت ما با فلان گروه میریم دوست داشتین یه بار بیاین ,بعد عضو شین منم گفتم باشه با خواهرم قرار شد بریم که صب جمعه پدرم گفت مارو میرسونه اومد یه چند تا پسر با ظاهر قرتی تو گروه دید بعد پرسید مسئول خانم ها کیه که گفتن امروز مریضه نیومده اجازه نداد ما بریم و ما رو برگردوند خونه:( حسابی آبرومون رفت و اومدیم خونه کلی مامانم باهاش دعوا کرد
یه خانواده همجین مدلی داریم ما:316:
الان از اون موقع 2 سال گذشته و من کوه نرفتم:dispirited:
میشه یه کم توضیح بدی؟؟