نمایش نسخه قابل چاپ
مثل این می مونه که روی لبه ای با عرض 10سانت بدون هیچ خایلی که اطرافش مناظر زیباست بخوای راه برینقل قول:
نوشته اصلی توسط ahuman
اگر بخوای از مناظر لذا ببری باعث یه قدم اشتباه و ... اگر بخوای حواست به راه رفتن باشه از مناظر لذت نمی بری.
هدفت مناظر بوده ولی لذت بردن مساوی با مرگ و مواظب بودن مسیر مساوی از دست دادن مناظر پس این روابط
دوسر باخته.
دوس
به نظر بنده با تجربه ای که خودم داشتم حتما و در اولین فرصت توصیه می کنم قطع رابطه کنین . توی همین انجمن بگردین کلی از سرگذشت ها و سال های طولانی از دست رفته ای رو می بینین که دیگه بر نمی گردن . این یکی از معدود کارهایی هست که آخرش در اکثر موارد معلومه چی میشه پس چرا عاقل کند کاری که ...نقل قول:
نوشته اصلی توسط سامره
مرسی از وقتی که گذاشتین.
حقیقتش چه من و چه ایشون به این مسائل فکر نکردیم و واقعا نمی دونم که چقدر باید به این ها اهمیت داد.
تشبیه جناب فرهنگ 27 هم واقعا قابل تامله
درسته شما هیچ کدوم فکر نکردین ولی ذات انسان ها بر جذب جنس مخالف به همه و مقصود هم حفظ نسل بشره . شاید خودمون متوجه نباشیم ولی نا خواسته به این سمت حرکت می کنیم
سلام سامره جان
قبلش این رو بگم که همدردی کلا با این نوع روابط بدون هدف مخالفه و معمولا در این زمینه مشاوره نمیده
یک نکته رو بهت بگم فقط اونم اینکه مردهایی که وارد رابطه ای میشن و مرتب هم تکرار میکنن هدف من ازدواج نیست و ....از این حرفها به شدت خطرناک هستن و ابدا قابل اعتماد نیستن.این افراد ممکنه در اوج رابطه اش با شما به فکر کیس دیگه ای باشه و چه باس پیدا کردن کیس مورد علاقه اش کلا شما رو ببوسه و بذاره کنار.
از طرفی من موندم چطور ایشون داره به این رابطه وابسته میشه ولی بازهم میگه که هدفش ازدواج نیست.
اینجا بین این حرفها کمی تناقصه.
و دیگه اینکه شاید به قول خودت الان در ظاهر این رابطه شما رو ساپورت روحی کنه ولی بدون که قطعش هم به شدت به شما (به خصوص به خودت) ضربه شدیدی وارد میکنه و ممکنه اگر این رابطه 50 درصد خلا عاطفیت رو پر کنه باعث بشه 100 درصد تورو به عقب بکشونه و تورو دچار نوعی دلشکستگی و دلزدگی کنه
مردی که انقدر وابستگی عاطفی داشته باشه که بخواد بین رابطه اش با شما وقفه بیفته تا این وابستگی کم بشه و از اون طرف هم هیچ تلاشی برای ازدواج و هدف دادن به رابطه اش نکنه.....به نظرت خودت ماجرا کمی مرموز نیست !؟
سلام
سامره جان انگيزه شما از ارتباط با اين آقا چيه؟ دوست داري آخر اين ارتباط به چي ختم بشه؟
راستش مرموز که چرا حسابی. من خودم هم دچار تناقض شدم. ولی فکر نمی کنم انصاف باشه بهشون صفت خطرناک رو بدیم چون خودشون یک پایه مهم بودن که من بیام اینجا و مسله رو مطرح کنم و حتی سایت دیگه ای رو هم معرفی کردن. الان هم در جریان بحث هستن. ولی خب به اینترنت دسترسی ندارن فعلا.حقیقتش چه من و چه ایشون یه بیسی داریم که هر دو تا مدت های زیادی این روابط رو نفی می کردیم. ولی خیلی مسائل تو زندگی آدم دخیل هستن که باعث میشن دیدگاهش به دنیای اطراف عوض بشه.نمی دونم شاید دیگاه هم دردی اشتباه باشه که همیشه در مقابل همه مسائل با یه راه حل جواب می ده و شاید هم دیدگاه ما. یا شاید هم هر دو داریم سعی می کنیم خیلی چیزا رو انکار کنیم!به هر حال من یا ما الان اینجاییم که از کمک دوستان استفاده کنیم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
حقیقتش فعلا خیلی به آخرش فکر نمی کنم. اولش به خودشون هم می گفتم که ارتباط وقتی شکل می گیره باید به سمت شناخت بره حالا یا این شناخت به ازدواج ختم میشه یا نمیشه. ولی الان نه دیگه. علت اصلی چالش ما هم همینه!نقل قول:
نوشته اصلی توسط صبا_2009
هم سن هستیم و من هم همین فکر رو می کردم قبلا هیچ وقت حتی حدسشم نمی زدم وارد این چیزا بشم و پیش همه نفی می کردم ولی شد و البته اون بنده خدا هم کلی اذیت شد شاید همش تقصیر من بود ولی الان ک فکر می کنم می بینم این احساسات خارج از مجرای اصلی و شرعی اش جز مصیبت و درد آخرش چیزی نمی مونه برا آدم . هدف هر وصالی اگه ازدواج نباشه پس چیه جز کشش دو آدم که در سن ازدواج هستن
هنوز اول رابطه هست و شما خیلی زود و به موقع متوجه غیرعادی بودن رابطه و هدف شدین و هنوز احساسات مستولی نشده شانس اینکه وارد این مسائل نشین و به دنبال راه طبیعی و عرفی اش باشین خیلی به موقع در اختیارتونه ولی به قطع نزدیک به یقین بعدها که پله های رابطه رو یکی یکی پایین می رین و احساس صمیمیت و علاقه می کنین به زیرزمین مسائل جنسی نزدیک می شین و این ذات انسانه و فرار از اون از عهده حضرت یوسف پیامبر و امثال شیخ رجبعلی خیاط برمیاد .مثل یه سرسره که وقتی میره کم کم سرعتش زیاد میشه و دیگه دست خودم نیست
دو نفر كه شرايط و آمادگي ازدواج رو دارن چرا بايد يه رابطه بي هدف و احتمالا بي سرانجام رو شروع كنن؟
به اين فكر كن كه اگه چند وقته ديگه به شما يا اين آقا يه كيس مناسب ازدواج پيشنهاد بشه، اونوقت مي خواين چيكار كنين؟
يه روز همديگرو مي بينين و ميگين خداحافظ و همه چي تموم و از فرداش با نفر بعد شروع ميكنيد؟ وابستگي ها و خاطراتتون رو چيكار ميكنيد؟
شما مسئول ساپورت روحي اين آقا هستين؟ جسارت نشه ولي احساس وسيله بودن بهتون دست نميده وقتي ايشون هيچ تعندي نسبت به شما ندارن و مرتب هم آلارم ميدن كه متعهد نخواهند بود؟