واقعن براتون متاسفم!
برای همموم متاسفم! چرا زن نباید حق طلاق داشته باشه؟ چرا می تونه بگه "بله" ولی نمی تونه بگه "نه"؟ چرا این موضوع برای ما اینفدر عجیبه؟ مگر زن انسان نیست؟
لعنت به این جامعه ی مردسالار مزخرف!:mad:
نمایش نسخه قابل چاپ
واقعن براتون متاسفم!
برای همموم متاسفم! چرا زن نباید حق طلاق داشته باشه؟ چرا می تونه بگه "بله" ولی نمی تونه بگه "نه"؟ چرا این موضوع برای ما اینفدر عجیبه؟ مگر زن انسان نیست؟
لعنت به این جامعه ی مردسالار مزخرف!:mad:
اگه خیلی ادعای مردی داری به زنت حق طلاق بده! از چی می ترسی؟ که یه روز تنهات بزاره و بره؟ فرض کن که اون حق طلاق داره. ببین تو که مرد هستی نگران میشی که اون ترکت کنه، چطور توقع داری که اون و مادرش نگران نباشن؟
چطور به خودت اجازه دادی با مادرش بد رفتار کنی! اونم از الان!
:mad:
شما مردا چی با خودتون فکر کردین؟
.
اون از تو محبت و امنیت می خواسته آقاجون! مهریه نمی خواسته. خب شاید راه خوبی رو انتخاب نکرده. ولی به هر حال چیز ناحقی که ازت نخواسته!
با توجه به تاپیک های قبلی شما و این که همسرتون ثبات رفتاری ندارند و اصلا مشخص نیست هدفشون چی هست، بهتره که کار غیر عقلانی نکنید و بیشتر از این خودتون را گرفتار نکنید.
نامزدی و عقد شما از روز اول با کشمکش و تردید همراه بوده. سعی کنید عاقلانه عمل کنید.
حق طلاق را در ازای بخشیدن بخشی از مهریه بپذیرید. اگر مساله اعتماد است باید دو طرفه باشد. چرا فقط شما باید اعتماد کنید؟
البته همین حق طلاق هم راههای دررو دارد. مثلا اگر در مدت عده شما رجوع کنید، می تونید طلاق را باطل کنید ( مشروط به این که بدونید خانومتون طلاق گرفتند. چون ممکنه طلاق بگیرند و از شما مخفی کنند تا اون مدت بگذره و نتونید برگردید).
به هر حال مسایل حقوقی اش پیچیده است. اما این که این خانواده دارند با شما بازی می کنند کاملا واضح است.
مساله ای که روشن نیست وضعیت و نظر همسرتونه. اگر واقعا قصد زندگی با شما را دارد و دوستتون داره، بهتره زودتر عروسی کنید و از اون فضا دورش کنید. شاید تحت تاثیر خانواده هر روز یک حرفی می زنه.
خانم "شی" فانون یک مجموعه به هم پیوسته است. نمی شه که شما بخشی از اون را قبول داشته باشید و بخشی را نه. اگر مهریه را قبول دارید، بودن حق طلاق با مرد را هم باید قبول داشته باشید. مگر این که در ازای دادن یک سری امتیاز، امتیازهای دیگه ای بگیرید.
خانم she قبل از اینکه تحت تاثیر جو برای دیگران متاسف باشید بد نیست که به بقیه تاپیکای آقای محمد سر بزنید. اینجا مساله مرد یا زن بودن طرف مقابل نیست. مساله اینه که خانوم ایشون یه دختر 20 ساله است که به نظر من حتی به بلوغ کافی برای ازدواج هم نرسیده چه برسه به داشتن حق طلاق (با عرض پوزش آقا محمد). چون همین چند وقت پیش از ایشون خواسته بود که سه سال طلاق بگیرنو بعد برگردن!!! طبیعیه که دادن حق طلاق به خانومشون به هیچ وجه عقلانی نیست و کسی اینو بهشون توصیه نمیکنه.
محمد ، شما اگه رفتار بدی داشتید با مادر خانومتون باید عذر خواهی کنید
خیلی محترمانه با هدیه مناسب برید آشتی کنید
هرچقدر هم غیر منطقی حرف زدن ، شما گارد نگیرید و آرام باشید
خیلی منطقی بگید ، من از این ناراحت شدم چرا تو عقد حرف مهریه کشیده شده ، رفتار اشتباهی کردم در قبال رفتار اشتباه همسرم
بگید : باید آرام تر رفتار می کردم و رفتارم اشتباه بوده ولی اشتباه دو طرفه بوده
در کل از این بحث خارج بشید و به هیچ عنوان حق طلاق رو ندید
ولی بدون بحث ، یعنی به هیچ عنوان عصبی نشید
وقتی هم خواستید برید ، وقتی برید که کسی نباشه جو بده به بحث ، مثلا شما ، همسر و مادر ایشون
بحث رو زود تمام کنید بره
رفتارتون هم تجدید نظر کنید
به نظر همه دوستان احترام میذارم ولی اینا دوای درد من نیست.
یه کارشناس میخوام که بتونه مشکلم رو درک کنه و بفهمه چی میگم . همه دوستان از دید خودشون دارن بررسی میکنن.
به خاطر رفتاری که داشتم حالا خیلی هم بد نبوده خانمم کلا منو گذاشته کنار و میخواد جدا شه و خانوادش هم فک نمیکنم نظر دیگه ای داشته باشن .
یه کمک میخوام... میدونم خانمم دوسم داره ولی لج کرده اساسی ... نمیخوام زندگیم رو لج بازی خراب بشه.
ضمن اینکه ما این مدت خیلی مشکلات داشتیم و پشت سر گذاشتیم برای همین هر دو خسته ایم و میترسم این فشار ها باعث بشه تحمل خانمم تموم بشه . باز من تحملم بیشتره ولی خوب ....
آقا محمد سلام
البته میدونم منتظر کارشناسها هستید ولی خوب من هم نظرم رو میگم
اولا بهتره توضیح بدید دعوای شما و مادر خانمتون سر چی بوده؟و تا چه حد شما و ایشون مقصر بودید؟
ضمنا خانم شما اگه انقدر لجباز و تحت تاثیر دیگران هست چطور میخواد با مشکلات ریز و درشت زندگی در آینده مواجه بشه؟؟؟؟؟؟؟؟
دادن حق طلاق تنها در صورت گذش کامل و نه حتی ناقص از مهریه میتونه معقول باشه
خانواده خانمتون جمعا ثبات اخلاقی ندارن و با حق طلاق زندگی شما جهنم مطلق خواهد شد اصلا اصلا شک نکن
شاید تا دو سه هفته اخلاقاشون خوب بشه ولی بعد با بهانه های های دیگه جهنمی برات درست میشه و دیگه تو اون زندگی هیچ حقی هم برات نمونده
راهکار من:اول از مادر خانمت معذرت خواهی کن چه بپذیرن و چه نپذیرن. بعدش رفت و آمدت رو خیلی محدود کن. هرچی هم راجع به طلاق و مهریه و ... صحبت شد مخالفت خودتو اصلا علنی نشون نده بگو بهتره این بحثای بچه گانه رو ترک کنیم درست نیست تو زندگی سالم حرف این چیزا باشه در ضمن اینکه مهریه تقریبا همون حق طلاق هست ولی اگه خیلی سعی شد بحث رو جدی کنن بگو فعلا بهتره ادامه ندیم تا بعد و بعدش هم کلا یه مدت سراغشونو نگیر
در این موارد لازم نیست آدم با پر رویی حقوق خودشو به رخ طرف مقابل بکشه بهتره با سیاست رفتار کنی هر وقت خانکمت از مهریه حرف زد بگو این حرفا عنوانش تو زندگی مشترک جالب نیست لطفا ادامه نده و تا یه مدت هم باهاش سرسنگین باش تا یاد بگیره در اثر هر ناملایمتی این حرفا رو نزنه
در کل به هیچ عنوان حق طلاق رو نده حتی اگه بحث جدی شد مگر اینکه اونم از مهریه بگذره اونم از تمام مهریه
ولی فعلا سعی کن با زدن خودت به کوچه علی چپ و مسالمت آمیز و با سیاست برخورد کنی
یه چیز دیگه: این حرفها که ما بهت بی اعتماد شدیم و ... رو هم تحت تاثیرش قرار نگیر اینا نوعی سیاست برای رسیدن به هدف هستش شما هم با سیاست باش
سلام آقا محمد. من تقریبا تمام تاپیک های شمارو کم و بیش خوندم.
من کارشناس نیستم که بخوام نظر کارشناسانه بدم، نمیخوامم نا امیدتون کنم، فقط میخوام به عنوان یه دختر نظرم رو بهتون بگم.
من به عنوان یه دختر اینو بهتون میگم که به نظر من خانم شما واقعا دوستتون نداره، شما از اول جذبش نکردین، تنها دلیلی که باهاتون ازدواج کرده تایید دیگران بوده ، به نظرم همسر شما به شدت تحت تاثیر حرف و تایید دیگران قرار میگیره خصوصا در زمانهایی که خودش نمیدونه باید چیکار کنه..... باور کنین اگه خانواده اش بهش بگن که شما فرشته ای و بهتر از شما گیرش نمیاد، شما بهترینی و مرد زندگی هستی، قبول میکنه ولی اگه عکسش رو هم بگن قبول میکنه.....
میدونی چرا؟ چون اونی که توی رویاهاش میخواسته نبودین، حتما اون یه پسر قد بلند چهار شونه میخواسته ، یه پسر خوشگل که مثل مدلها باشه و عاشقونه دوستش داشته باشه و وضع مالیشم خوب باشه .... همون شاهزاده سوار بر اسب، خصوصا اینکه دور و برش و دوستاش رو میبینه که همچین دوست پسرها یا نامزدهایی دارن، بعد پیش خودش میشینه فکر میکنه ببینه شما چیت از اونا بالاتره که بخواد شمارو به اونا ترجیح بده؟ بعد میبینه که خب تیپ و قیافه شما که اونی میخواد نیست، پولدارم که نیستین، رفتاراتونم اونجور که میخواد نیست.... تنها دلیلی که واسه موندن با شما داره اینه که عقد کردین و دلیل دوم هم اینه که میخواد به این امید با شما باشه که شما خیلی دوستش دارین و عاشق سینه چاکشین!!! یعنی دنبال یه چیز خیلی خاص توی شما میگرده که اون ویژگی خاص بتونه تمام اون ویژگی هایی که شما ندارین رو پوشش بده .... اینکه مثلا حق طلاق رو مثلا بهش بدین، مهریه رو بهش بدین، دورش بگردین یا هرچی میخواد به پاش بریزین این حسو بهش میده که یه عاشق دلباخته این و کارایی رو میکنین که هیچ کس براش نکرده و نخواهد کرد، کارایی که وقتی به دوستاش و خانواده اش بگه بگن به به عجب کسی رو داری ما اگه داشتیم زندگیمون بهشت بود، قدرشو بدون ، ولش نکن، و بهش بخاطر داشتن عاشقی مثل شما حسودی کنن ....
محمد آقا خانوم شما به نظر من مشکلش همینه، چون شما جذبش نکردین از اول اینه که دنبال یه خصوصیت خیلی عالی جذب کننده توی شما میگرده که بتونه بقیه خصوصیات منفی رو از نظر اون جبران کنه که نمیتونه
واسه همین وقتی که پیشتونه وقتی که بهش محبت میکنین اوینکه حس میکنه عاشقشین براش پررنگ میشه و حس میکنه میتونه باهاتون زندگی کنه و میگه دوستتون داره ولی وقتی که ازتون دور میشه یا دعواتون میشه یا حالا خساستی یا چیزی از شما میبینه که نشون میده شما واقعا عاشق همه جوره و فداکار براش نیستین و مثل بقیه پسرها هستین دلسرد میشه میگه اگه محمد مثل بقیه پسرهاست پس بهتره کسی رو انتخاب کنم که حد اقل بقیه خصوصیات ظاهری و حمایتی که میخوام داشته باشه
آقا محمد با نهایت تاسف بگم نامزد شما کم تجربه است و حالا فکر میکنه میتونه شاهزاده شو پیدا کنه و نمیخواد توی سن بیست سالگی این فرصت خوشبختیشو از خودش بگیره، خب شمام که هیچ کدوم از این ویژگیهای ظاهری رو ندارین و بقیه هم از آینده میترسوننش که ممکنه پول نداشته باشی در آینده و کار گیرت نیاد و اون هرطور نگاه میکنه میبینه شما نه به دلش میشینین نه آینده اش با شما تضمینه نه عشقتون در اون حد افسانه ایه که بخواد باهاتون بمونه..... تا الانم هرکاری کرده نتونسته یه ویژگی توی شما پیدا کنه که پایبندش کنه درسته که شما پسر خوبی هستین ولی خوب بودن در نظر اون همه چیز نیست
به نظر من اطرافیانش هستن که دارن سردش میکنن ، برادرش که میگه محمد بچه است، پول نداره، فلانه بیصاره، حتما مادرش هم یه حرفهایی بر ضد شما میزنه، خودشم که میبینه که اونی که میخواد نیستین پس همه این موارد دست به دست هم میدن تا اون هم بخواد جدا بشه
آقا محمد وقتی خانواده بهت توصیه کنن که جدا شو!! تو در صورتی جدا نمیشی که یا طرفت رو خیلی دوست داشته باشی و نتونی جدا شی یا بهش ایمان داشته باشی و یه دلیل منطقی داشته باشی و مطمئن باشی ازش..... ولی وقتی خودتم پر از شک و تردید و احساسات بی ثباتی و انگار منتظری که خدا از آسمون بیاد و بهت بگه این مرد به دردت میخوره یا نمیخوره! و فقط منتظری که یکی بهت بگه چیکار کنی درسته ! در نتیجه به حرف خانواده ات گوش میدی
محمد عزیز من فکر نکنم در این رابطه دیگه کاری از عهده شما بربیاد.... ایشون احساساتش متزلزله و خانواده و احیانا دوستان هم بیشتر اون رو در جهت جدایی تشویق میکنن تا سازش! خیلی زود عقد کردین خیلی زود شاید اگه این مدت نامزد بودین بهتر بود.....
من شمارو تشویق به جدایی نمیکنم فقط به نظر من اومد که همسر شما اینجوریه چون خودمم این احساسات رو تجربه کردم و میدیدم که طرف پسر خوبیه ولی هرکار میکردم نمیتونستم جذبش بشم، نمیتونستم تصور کنم باهاش زندگی کنم، پیشش بودم وقتی بهم محبت میکرد نظرم عوض میشد و میگفتم حتما زندگی عاشقانه ای باهاش خواهم داشت ولی وقتی جدا میشدم و منطقی فکر میکردم میدیدم نمیشه، نمونه هاش کم هم نیستا!!!!! به نظر میاد تنها چیزی که نامزد شمارو به شما علاقه مند نگه مداره علاقه شدید و افراطی شما بهشه
اگه این علاقه هم از بین بره یا نشون داده نشه به نظر من دیگه هیچ دلیلی برای ادامه با شما نمیبینه
ولی خب به نظر من خیلی ببخشید این یه حماقت هستش که به خاطر این علاقه بخواین حق طلاق و مهریه و همه اینارو بهش بدین...... شما خیلی ضرر میکنین چون با وجود برادری که ایشون داره به نظر میاد که هم میخوان مهریه رو بگیرن و هم طلاق رو ، خودشم که اگه بخواد ببخشه شاید خانواده اش نذارن، پس اول با خودش حرف بزن، چون بدی ای در حقش نکردین، گولش نزدین، درسته که باید مهریه رو در حد وسعتون میبستین و این رو اشتباه کردین، ولی خب اگه ایشون حاضر بشن که مهریه رو ببخشن و حق طلاق رو بگیرن شما ضرر نمیکنین ، دیگه اگه واقعا نمیخواد بمونه نمیشه وادارش کرد
شما با خودش حرف بزن، بهش بگو که خیلی دوستش داری و عاشقشی و بهش بگو که نمیخوای از دستش بدی و بهش بگو که شاید اگه تورو از دست بده دیگه هیچ کس مثل شما دوستش نداشته باشه یا یکمی جدی تر باهاش حرف بزن ولی در نهایت اگه راضی نشد بگو من نمیتونم به زور نگهت دارم اگه میخوای بری کاری نمیتونم برات بکنم ولی اگه میخوای بری با رضایت خودت برو من در حد توانم نیست که مهریه ات رو بدم و اینکه رابطه ما داره خراب میشه به خاطر تو هستش چون تو نمخوای چون تو درست به انتخابت فکر نکردی، حالا نباید تاوان این اشتباه تورو خانواده و مادر و خواهرم پس بدن این انصاف نیست.....
البته این حرفایی که من زدم کارشناسانه نیست و توصیه ای به عمل کردنشون ندارم
ولی اگه من بودم این کار رو میکردم
موفق باشین
حرفاتون رو خیلی خوب خوندم و به نظرم تا حد زیادی درست میاد فقط چند تا بحث دارم باهاتون اگر جواب بدین ممنون میشم.
درسته که میگین تیپ و پول و ... مهم بوده ولی خوب منی که وقتی کنارشم و حتی محبت هم بهش نکنم و جدی باشم میاد تو بغلم یا ازم میخواد بگیرمش تو بغلم و بهم میگه دوستت دارم . درک میکنم شاید تحت تاثیر باشه ولی خوب اگر این طور نبود ینی دوسم نداشت خیلی وقتا نمی موند...
بازم حرفتون قبوله که خیلی نیاز به تایید دیگران داره .. از نظر تیپ و قیافه همه میدونن اون از من سر نیست .
از نظر مالی هم خانواده هامون مث همن تقریبا . این چیزایی که در رویا داشته رو قبول دارم ولی رویا واقعیت نیست !!
اگر نمیخواد چندین بار بهش گفتم اگر نمیخوای بیا جدا بشیم ولی حتی توی دوری هم میگه دوستت دارم و مدتیه این دوست داشتنو خوب نشون داده و همیشه میگه دوست دارم همیشه پیشت باشم و از پیشم نری و حتی اسم زن دیگه رو اوردم گریه میکرد .
اگر اینا دوست داشتن نیست پس چیه؟ جواب این سوالم رو ممنون میشم بدین چون حرفاتون تا حدی درست بود در مورد اون