رزفلورجان مريم گلي چيه؟چه نوع دارويي؟
نمایش نسخه قابل چاپ
رزفلورجان مريم گلي چيه؟چه نوع دارويي؟
ماهی نقره ای
مریم گلی یا سالویا گیاه دارویه برای رفع اختلالات قاعدگی وناراحتیهای عصبی
تی بگ بگیرکه یدونه ازاون رودریه لیوان اب جوش دم میکنی میل میکنی روزی یه لیوان بعدهرغذاموثره
گل همیشه بهار برای رفع اختلالات قاعدگی و
گلپر جریان قاعدگی روبازمیکنه هردوگیاه دارویی هستند
همه عطاریهایامغازه هایی که گیاهان دارویی میفروشند دارند
متخصص زنان وزایمان بروتامطمئن شی که مشکل هورمونی نداری بایه سونوگرافی مشخص میشه
بعضی وقتهامشکل هورمونی منظورم کیست تخمدانی موجب اختلالات قاعدگی میشه حتمابه پزشک مراجعه کن
سلام ماهي نقره اي عزيز من كاملا دركت ميكنم.به نظر من اين چيزايي كه گفتي تو شرايط تو طبيعيه چون بايد زمان بگذره تا يادت بره.ميبيني وقتي يكي ميميره چقد واسش عزاداري ميكنن اما با اينكه سالها باهاش بودن بعد يك مدت غمشونو فراموش ميكنن.وزندگي به حالت عادي برميگرده.اما زندگي عادي قبل تو بايد باالانت فرق داشته باشه واسه اينكار بهتره بيشتر به خداي مهربونمون كه از پدرومادرمون بيشتر دوستمون داره پناه ببري ومطمئن باشي كه اين شرايط خيلي زود مثل تمام كابوسهات تموم ميشه.عزيزم حتما درد دلاتو بنويس تا بدونم دوست خوبم چطوره.
سلام رزفلورجان
من قبلايه آزمايش هورموني دادم ويه آزمايش سونوگرافي ازتخمدان...نشون متخصص غدد دادم گفت مشكل هورموني ندارم ولي سونوگرافي كه ديدگفت تنبلي تخمدان دارم....بهش گفتم من اين همه سال هيچ مشكلي توقاعدگي نداشتم ولي يه دفعه6ماه قطع شد حالاچرايه دفعه اينطورشدم چيزي بهم نگفت برام قرص پروژستون تجويزكرد وگفت اين تا10شب بخوربعد عادت ميشه روزپمنجم قاعدگيت قرص ديان بخورتا21روز تاقطعش كني عادت ميشي منم اين كارانجام دادم ولي وقتي قرص ديان ميخوردم گلاب به روت تمام شب روبالامي آوردم ومن ميبردن بيمارستان بستري كنن دوماه اينطورشدم وحتي خودم متوجه نشدم ازعوارض قرص باشه ولي پزشك بيمارستان چون ديددوماه پشت سرهم من مي اومدم بستري ميشدم گفت چيزي مصرف ميكني گفتم ديان ميخورم گفت توالتهاب معده داري مصرفش نكن...يكي ازعوارضش افسردگي بود.....بينهايت احساس نااميدي ميكردم وهمش گريه ميكردم ودلتنگي بيهوده وعجيبي بهم دست ميدادوعصبي ميشدم نزدپزشك معالجم رفتم گفت ديگه نخور...بعدش رفتم پيش يه پزشك زنان اتفاقاخيلي معروفه وبيماراي زيادي داره كه تمام خوزستان براش ميان آزمايش دادم برام ال دي نوشت كه بازم همينجورشدم وديگه نخوردم
بازم عادت نمي اومدسراغم......شروع كردم به خوردن پروژستون مثلا هرماه روزبيستم پروژستون ميخوردم بيست هفتم عادت ميشدم اين كاروتا3ماه انجام دادم....ولي يه جاخوندم كه خوردن پروزستون ضررداره وهمه گفتن ديگه نخورممكنه ضرر داشته باشه...منم ديگه نخوردم..حالا6ماه گذشت ومن عادت نشدم....تواين 6ماه اين بگم كه موي صورتم بيشتر بيشترشده.....قبلا مويي توصورتم ديده نميشد وصاف بود ولي الان مو پيداميشه البته كركي وزائدنيست كه بخوام بترسم ولي اينكه يه دفعه موهاي صورتم پيداشدن...مرسي رزفلوجان چيزاي كه برام نوشتي تهيه ميكنم وببينم اثرداره يانه
سلام پرنس جان
توحالت خوبه؟؟؟من كه خيلي خوبم شماخوب باشين من عاليم.......آره حرفت درسته...اين حرف كه زدي ياد پسرداييم افتادم چندسال پيش يه پسردايي داشتم كه تاازدرخونمون بيرون زد تصادف كرد وفوت كرد.......روزاي اول من شوكه بودم چون خيلي دوستش داشتم مثل برادرم...مرگش خيلي تصادفي بود فرض كن يكي بيادخونتون بعدبات خداحافظي كنه.......يه دفعه ره بيرون كمتراز2متر ازخونتون فاصله نداشته باشه ولي جونش ازدست بده.........من بعد مراسم چهلم فهميدم چه مصيبتي سرمااومد وبعدچهلمش اشك ريختم وبيتابيش ميكردم وروخودم ميزدم كه خداياچزااينطورشد خيلي براهممون سخت بود پسربه اين معصومي وپاكي ازبينمون رفت چقدرشادبود آخه چرا.....تايكسال ماعزادارش بوديم تا3سال تونستيم هممون فراموش كنيم......الان كه ميرم سرقبرش گريه ميكنم ولي ميدونم جاش توبهشته والان باخاطراتش زنده ايم خانوادش هم همينجور الان راحت ازخاطراتي كه بااون داشتن صحب ميكنن بعضي وقتهابالبخند صحبت ميكنن ولي بعضي وقتها فقط آه ميكشن..........ولي اين واقعيت قبول كرديم اوايل فوتش هممون باورنميكرديم ميگفتيم شايد معجزه بشه وزنده بشه...حتي صفحه آنهايي كه مردن وزنده شدن ميخونديم ميگفتيم چي ميشه پسرمون هم بعداز3ماه فوتش زنده بشه.....خدارحمتش كنه
ديشب ياداين اتفاق افتادم وگفتم من تونستم پسرداييم فراموش كنم يعني فراموشش نكردم ولي داغش ازدلم بره وهمينطور ازداغ دل خواهراش.....والان خيلي راحت زندگيمون ميكنيم......اين عشق قديمي هم همينجور ازدل ميره شايد خاطراتش بمونن ولي اون مهر تودل كنده ميشه
ماهی نقره ای
من ایناروامتحان کردم جواب گرفتم امیدوارم شماهم جواب بگیرید