سلام عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط pariya-babak
ممنون شماچطوری؟
خودمم توش موندم ولی همش دعامیکنم که خدابه راه راست هدایتش کنه
به نظرشماجوابشوچی بدم؟
اگه کمکم کنیدممنون میشم
راستی چراجوابای دوستان وکه میدم روصفحه نمیاد؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط pariya-babak
ممنون شماچطوری؟
خودمم توش موندم ولی همش دعامیکنم که خدابه راه راست هدایتش کنه
به نظرشماجوابشوچی بدم؟
اگه کمکم کنیدممنون میشم
راستی چراجوابای دوستان وکه میدم روصفحه نمیاد؟
دختر خوب چرا جواب سوالاي زيبا رو ندادي؟
چواب بده تا بتونيم كمكت كنيم.راستي تو دوران عقد اينطوري بود؟ سرد بود؟ ازين حرفها ميزد؟شايد خونوادشن كه دارن بهش ميگن اينا رو بگو و تحت تاثير اوناس
مهريه ات چند تاس؟
ببين بااين وضع گروني فكر نكنم واقعا قصدش جدي باشه داره اذيتت ميكنه.
به نظرم خیلی زیادی کوتاه اومدی پسری به سن شوهر تو زود داغ میشه زودم سرد میشه تو باید خیلی محکم و قاطع باشی و سعی کنی توجه هشو به سمت خودت جلب کنی...یادت نره طلاق آخرین راه حله...دعا میکنم هر چه زودددد تتترررر مشکلت حل شه عزیزم
سلام
یه چندهفته است بهم اس میدن وزنگ میزنن
خواستم زنگ بزنم بابام بیاددنبالم مادرشوهرم نذاشت این کاروبکنم وگریه کردم.اخه ماتویه شهرستانیم پدرومادرم یه شهرستان دیگه
خانواده ش میگن صبرکن خودش درست میشه
شوهرم به دختره گفته میخام زنمو طلاق بدم .راستی اون دخترنیست متارکه س
نمیدونم فقط میگه دیگه دوستت ندارم وازاین حرفا
ازهمون چند هفته پیش رابطمون خیلی خیلی محدودشد.من که مشکلی ندارم
بازازدیروزداره بهم میگه تایه سال دیگه طلاقت نمیدم
ممنون ازاینکه وقت میزارین برام
خیلی تنهام کمکم کنیدلطفا
ممنون ازنظری که دادین لطفا بازم بهم سربزنیدوراهنماییم کنیدنقل قول:
نوشته اصلی توسط sahars
مرسی ازدعاتون بازم التماس دعا
جواب دادم عزیزم امیدوارم کمکم کنیدنقل قول:
نوشته اصلی توسط pariya-babak
نه توعقدماه به ماه همومیدیدیم ودلش خیلی برام تنگ میشدشایدم گریه میکردولی من دوست نداشتم زیادخونه شون بمونم ولی مجبوربودم وصبرمیکردم البته نه اینکه دوسش نداشته باش نه فقط نمیخاستم باخانواده ش باشم.
چون هردومون تقریبا مذهبی مقیدبودیم سی سکه به نیت سی جزقران وحج وکربلاهمین
ولی من فکرمیکنم تصمیمشو گرفته برای ازدواج مجدد
ممنون میشم اگه بازم بهم سربزنید
التماس دعا
یاعلی
به نظرم حتما خانواده ات رو در جریان بذار
و خیلی محکم در مقابل این قضیه بایست
زندگی که خاله بازی نیست که بگه امروز طلاقت می دم و فردا طلاقت نمی دم
با پدر و مادرت صحبت کن اونا حق دارند بدونند که دخترشون تو چه شرایطی داره زندگی می کنه
میشه عکس العملت در مقابل این رفتارهای همسرتو بگی؟
وقتی بهت گفت که تا یه سال دیگه طلاقت نمی ده عکس العملت چی بود؟
تاحالا با اون دختره حرف زدی؟
میشه یکم وقت بذاری و خیلی کامل همه چیز رو توضیح بدی
دید کلی من از تاپیک اینه که تو خیلی راحت با این قضیه کنار اومدی و سکوت کردی و اجازه دادی باهات ایجوری رفتار شه
نه میترسم به خانوادهم چیزی بگم صدرصدبدترمیشه دنبال یه فرصت مناسبم اگه درست نسشه حتما میگم
عکس العملم:میگم بروواسه طلاق اقدام کن من کاری نمیکنم
گفتم اگه میخای طلاق بدی زودتراقدام کن خیلی مودبانه واروم
نه بادختره حرف نزدم اخه شمارشوندارم
راست میگی خیلی ساده برخوردمیکنم چون باخانواده ش زندگی میکنم جرات ندارم بیشترازاین
ممنون ازشما
سلام
چی شدعزیزم نظری نداری؟:72::72:
گلم لطفا ناراحت نشو از حرفم ، ولی شما دیگه شورش رو درآوردی
اینکه زن آروم باشه خوبه اما نه در هر شرایطی ، این که پیش خانوادشی یا تو شهری دیگه هستی اصلا دلیل نمیشه در برابر این مسائل کوتاه بیای و آروم باشی.
مگه چه اتفاقی میفته اگه واکنش تند نشون بدی؟ دعوات می کنند؟ بیرونت می کنند؟ نهایتش زندگیتو خراب می کنند؟
خوب زندگی شما که همین حالا داره با سکوتت خراب میشه دیگه ! مگه بالاتر از سیاهیم رنگیه؟
بااتر ازینکه شوهرت بره یه زن دیگه بگیره مگه چه اتفاقی ممکنه رخ بده؟
تازه شما که الان 20 سالته و تو دوران عقدی!! ( و مثلا شیرین ترین دوران رابطتونه!) شوهرت داره راحت راجب یه زن دیگه واسه ازدواج حرف میزنه ، اگه بشه 40 سالت و 20 سال از عمر زندگیتون بگذره پس اونوقت می خواد چکار کنه؟؟
(حواستو جمع کن ، تو هم خیلی جوونی و هم هنوز عروسی نکردی و فرصت داری ، فکر کن ببین چنین مردی واقعا قابل اعتماد هست واقعا میتونه پدر بچه هات باشه و یک عمر باهاش زندگی کنی؟ مراقب باش کاری نکنی که یک عمر پشیمونی داشته باشی ، با این رفتارها بهتره بیشتر در مورد صلاحیت ایشون برای ازدواج فکر کنی )
شما باید در همون مرحله اول طوری برخورد تند میکردی که هرگز جرات هم نکنه چنین حرفی جلوی شما بزنه ، چه برسه به اینکه جلوی چشم شما به اون خانوم اس ام اس بده و در مورد ازدواج باهاش با خانوادش هم حرف بزنه!!! ........... نرمی خوبه اما نه هرکجا!!
جدای از این مسائل ، با این رفتارت انتظار داری خانوادش درموردت چه فکری کنند؟ پیش خودشون میگند خوبه دیگه ، به به!
عروس از این توسری خورتر هیچ جا گیرمون نمیومد ، تا آخر عمر می تونیم هر بلایی خواستیم سرش بیاریم و اینم که صداش درنمیاد و گوش به فرمانه! وقتی در برابر همچین مساله ای اینقدر منفعل و آرومه پس معلومه که دیگه هرکاری بخوایم می تونیم باهاش بکنیم.
اما کارایی که باید بکنی:
1- جریان رو هرچه زودتر به خانوادت بگو ، خصوصا پدرت، اینقدر ساده نباش دختـــرجون !!! واسه چی خودتو سپردی به یه عده آدم غریبه که اینکارو باهات بکنند؟ بعد از خانواده خودت پنهان میکنی؟
اونها از هرکس دیگه ای تو دنیا بیشتر خوبی تورو میخوان و بهتر می تونند شرایط رو بسنجند.
با این رفتار تو درست یاد خواهرم میفتم که اول ازدواجش با پدرم قهر بود و شوهرش و خانوادش چه سواستفاده ها که از بی خبری پدرم نکردند و چه کتک ها که بهش نزدند. اما وقتی با پدرم آشتی کرد همشون مثل موش شدند!
2- با همسرت بسیار قاطعانه و محکم برخورد کن ، هرگز هرگز هرگز ، اجازه نده تو زندگی قبح این مسائل بریزه از شوخیش گرفته تا جدیش طوری برخورد که اولین و آخرین بارش باشه!
همیشه خوب و نرم و با گذشت باش.. اما سر این مسائل بسیار قاطعانه باش.
بگو تا زمانی که اسمت تو شناسنامشه حق نداره حتی سر سوزنی به زن دیگه ای فکر کنه یا حرفشو بزنه ،
یا این مسائل رو برای همیشه تموم کنه و جلوی بزرگترا تعهد کتبی بده که دیگه هرگز تکرار نمیکنه یا اگه می خواد طلاقت بده بره خودش با پدرت حرف بزنه ! و مهریه و حقوقت رو تمام و کمال بده.
اتفاقا الان زمانیه که دقیقا باید پای خانواده ها بیاد وسط ، مبادا سادگی کنی و بشینی بسوزی و بسازی
اگر صلاح بود با اون خانوم صحبت کنی هم میتونی شمارش رو از تو گوشی شوهرت دربیاری، مگه نمیگی اس ام اس میدن؟، بد نیست اون خانم هم واقعیت رو بدونه ؛ نه قصه ساختگی که شوهرت براش تعریف کرده رو.
من اگه خودم جای شما بودم هرگز به این سادگی نمی گذشتم از این قضیه . اولین بار کی متوجه این قضیه شدین ؟ چرا محکم عکس العمل نشون ندادین ؟ چطور شوهرت جرات کرد اصلا حرفی از کس دیگه بزنه ؟ مادر شوهرتون خواست کوتاه بیاین و شما به همین سادگی کوتاه اومدین ؟ حداقل باید شرط می کردین که پدر و مادرش پی قضیه رو بگیرن و اونم قول بده که دیگه همچین کاری نمی کنه . خانوادش چیکار می کنن ؟ باهاش صحبت نکردن ؟
به نظر من که حتما حداقل به یکی از اعضای خانوادت که باهاش صمیمی تری بگو که هم در جریان باشه و هم راهنماییت کنه . با نشستن و دست رو دست گذاشتن که چیزی درست نمیشه دختر خوب . پس فردا خانوادت نمیان بگن چرا نشستی دست رو دست گذاشتی به ما هم هیچی نگفتی ؟ بلند شو و به خودت بیا !
یک سوال داشتم...وقتی همسرت این حرف رو به شما می گه و شما می گی برو طلاق بگیر به همسرت نشون دادی که اهمیت نداره برات که جدا شین...
اگه خدایی نکرده این کار رو کرد بعید نیست بگهمگه خودت بهم نگفتی برو طلاق بگیر!!!
اره عزیزم هم بارفتارم وهم باحرفام دارم بهش میفهمونم که جداشدن ازش برام راحته
میخام فقط یه کم بهشون فرصت بدم نگن حرفامون وگوش نکرداخه اقوام خیلی نزدیکیم
خانوادش میگن سربه سرش نزارخودش درست میشه
ازحرفاتون ناراحت نمیشم عزیزان ولی من گفتم یه سال توعقدبودیم ونزدیکه بشه یه سال که زیریه سقفیم حالاچی میگیددوست عزیزم؟
همانطورکه قبلاگفتم منتظریه فرصتم تابه خانوادم بگم
چندباربهش تذکردادم که جلوی من ازدختره حرف نزنه بازدوباره به شوخی شروع میکنه
اقاواسه گوشیش رمزورودمیزاره نمیشه شماره دختره روپیداکنم
راستی اگه کارمون به طلاق بکشه نمیتونه مهریه مو بده درواقع ن د ا ر ه
اگه بازم کمکم کنیدممنون میشم
همش شوخی شوخی شروع کردنمیدونستم تااینجا پیش میرهنقل قول:
نوشته اصلی توسط melisazand
راستش خانوادم من وباهزار ارزوفرستادن خونه ی شوهرچون فامیل بودیم واصلابه ذهنشون نمیاکه یه وقت باهم مشکل داشته باشیم
میترسم ازبس خانوادم ناراحت بشن خدایی نکرده اتفاقی براشون بیفته
نمیدونم میگه به دلم ننشستی بااینکه همیشه ارزوش بودباهم باشیمنقل قول:
نوشته اصلی توسط م.ش
من دیپلم دارم شوهرم دانشجویه یه رشته خیلی مذهبیه
میگه قصدازدواج مجدد دارم وبدون تو
مرسی ازحضورت