با نامزدم مشکل دارم

الهام جون حقت نيست ولي به اينم فكر كن كه تا حالا شما اينطور با نامزدت برخورد كردي اون چي حقش بوده؟؟
الان فقط بايد صبر و تحملت رو ببري بالا
من خودم 4 5 ماهه كه همين مشكل رو با همسرم دارم قبلا يه روزم نميتونستم تحمل كنم سريع غر ميزدم و دعوا راه مي نداختم ولي الان فقط صبر صبر صبر چون دوسش دارم
تو اين مدت يه عزيزم خشك و خالي نشنيدم
اونوقت شما يه روزه ميخواي نتيجه بگيري؟
البته اينم بگم درسته همسرم بهم محبت زبوني نميكنه ديگه و مثلا ميخواد تنبيهم كنه ولي ميبينم كه عملا چه كارايي واسم ميكنه
نامزد شمام درست ميشه فقط بايد بهش ثابت كني كه واقعا تغيير كردي

منم با هاجس موافقم
شاید یک ذره طعم بی توجهی رو بچشی دیگه بعد از اینکه اون خوب شد برنگردی به اون حالت قبلیت
ببین ما همه یا تک دختریم با تو خانواده امون تعداد بچه هامون کمه
همه تو خونه حرف حرف خودمون بود
اما ازدواج شوخی نداره
اون هم تو خونش خورد و خوابید و حرف حرف اون بود
ببین چه جوری برات تلاش کرده تغییر کرده
از من به تو نصیحت زندگی جای کل کل کردن نیست
جای گذشته
جای بخششه
جای عشق دادن و عشق گرفتنه
پس حتما سعی کن تغییر کنی
و به همسرت این رو ثابت کن
بهت قول می دم زندگی با تمام کمبود هاش برات بهشت بشه
موفق باشی

الهامم عزیز
شما و نامزدتون چند سالتونه؟فکر میکنه شما ممکنه مهر تون رو بگذارید اجرا؟
در زمانی که شما واکنشهای اشتباه نشون می دادین هیچگونه ابراز ناراحتی ایی نمی کرد؟خودتون فکر میکنید تا چه حدی اون رو از خودتون دلسرد کرده باشین؟

من 26 سالمه اون 25 سالشه 1سال ازش بزرگترم.وقتی اشتباه میکردم یا تو روم نمیوورد یا با خونسردی که ناراحت نشم دوستانه مشکلمو بم میگفت.نامزدیم هنوز عقد نکردیم که نگران مهریه باشه.احساس میکنم خیییییییییلی دلسرد شده جوری که فقط میخاد با حرفاش عزابم بده و تیکه بم بندازه.احساس میکنم دیگه اصلا منو نمیبینه.

ناراحت نباش درست میشه
ولی باید سعی کنی براش یک زن نمونه باشی ، همه جوره خوبی خودت رو بهش ثابت کن

اون میدونه که اگر بخواد بهت بگه عزیزم و ... شما دوباره برمیگردی به اون روزها و اخلاق و رفتارای گذشتت رو ادامه میدی ، برای همین چون اون هم نمی خواد اون اتفاقای گذشته دوباره پیش بیاد داره فعلا باهات یکم سر سنگین رفتار میکنه.
ولی برات مهم نباشه ، فعلا سعی کن بهش نشون بدی که چه خوبی هایی هم داشتی ، وقتی تمام خوبی ها و محبت ها و مهربونی هات رو ببینه دیگه اصلا اصلا نمیتونه ازت دل بکنه .

بهش محبت کنه ، هر چی میگه بگو چشم ...نترس از چشم گفتن به همسرت .

من همیشه این رو میگم که
وقتی یک زن با شوهرش مثل یک پادشاه رفتار کنه ، اون مرد هم با خانمش مثل یک ملکه رفتار میکنه .
ولی وقتی زنی با همسرش مثل یک چوپان رفتار کنه (ببخشید این رو میگم یک مثاله )، همسرش هم باهاش مثل زن یک چوپان رفتار میکنه ...............اون وقت شما ببین ملکه اختیارات بیشتری رو داره یا زن چوپان ؟شاه همه اختیارات رو به دست ملکه میده .

حالا تصمیم با خودمونه که چطور با همسرامون رفتار کنیم .
هر چی میگه بگو چشم ...اونوقت نتیجش رو خیلی خیلی خوب و به زودی میبینی که همسرت هم برات چه کارهایی میکنه .

سلام .بچه ها بازم ازتون تشکر میکنم
از دیروز تصمیم گرفتم هرچی میگه با چشم گفتن خاتمش بدم تا خوب شه.حالا ببین چطور بام برخورد میکنه آخه من اسم اینو دوربرداشتن نزارم؟قرار بود عقدوعروسیمون تابستون باشه حالا میگه تا دوسال دیگه خبری ازمراسم نیست من آمادگیشو ندارم.قراربود باتوافق دوخونواده اصفهان 1جشن مفصل گرفته شه حالا میگه 1مهمانی کوچیک بعدشم ماه عسل مشهد.میگه برات خونه تهیه نمیکنم میخام اول زندگی خونه بابام باشم.میگه از درسو کار خبری نیست و و و.خودتونو بزارین جامن خیلی حرفاش سنگینه ولی با اینحال بدون کوچکترین بحثی همه رو گفتم باش.نه که بخام زیر بار برم گفتم تا آروم شدنش اینکارو بکنم فعلنم تصمیم گرفتم تا1هفته باش صحبت نکنم.بنظرتون کارم درسته؟

[align=justify]ایشون بدجوری رفته تو مود لج بازی! بهتره از ی بزرگتر بخواین کدخدا منشانه باهاش صحبت کنه و مساله را فیصله بدید!یا خودتون باهاش با آرامش صحبت کنید و ضمن پذیرش اشتباه و عذر خواهی ازش بخواین که مثل قبل شید! اینطوری ادامه دادن مثل دویدن تو سربالایییه:310:[/align]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهامم

من 26 سالمه اون 25 سالشه 1سال ازش بزرگترم.وقتی اشتباه میکردم یا تو روم نمیوورد یا با خونسردی که ناراحت نشم دوستانه مشکلمو بم میگفت.نامزدیم هنوز عقد نکردیم که نگران مهریه باشه.احساس میکنم خیییییییییلی دلسرد شده جوری که فقط میخاد با حرفاش عزابم بده و تیکه بم بندازه.احساس میکنم دیگه اصلا منو نمیبینه.

---

دقت داشته باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط الهامم

من بااینکه دخترپرتوقعی بودم تومادیات ولی قبولش کردم.من یکم مشکل اخلاقی دارم یعنی برای هرچیزحتما بایدواکنش نشون بدم اون اینمدت تحملم کردو با همه خواسته هام موافقت میکرد(تحملم کرد یعنی براخریدم زیادازش سواستفاده کردم یا نداریشو تورخش کشیدم)

---

سلام دوست عزیز

خودتون به حرفهای که زدید دقت کنید . دختر پرتوقعی .مادیات بزرگ شدید .

برای هر چیزی باید واکنش نشون بدی .

بله اینم تحمل کرد . به نظرت چرا تحمل کرد چون دوستت داره . اما چیشد عوض شد .

کاسه صبرش لبریز شد خسته شد از این رفتارهات . از اینکه درکش نکردی در وضعیت بد مالی از درخواستهای داشتی بقول خودت سواستفاده کردی .

براش سخت بود اما قبول کرد .چون دوستت داره .

شما با اشتباهات تون باعث خرد شدن غرور مرد شدید.

یعنی از اینکه مرد شما باشد نا امید شده.و سعی دارد که بگوید حرف حرف خودش است شاید با

این کار بتونه جایگاه مرد بودنش را پیدا کنید . شما اسم اینکار رو میگذارید لجبازی .

شماهم که کوتاه نمیآید و جواب میدهد دیگه بدتر.

مشکل در رفتار و خواسته های شماست .

پس بهتره از دوستان درخواست راهنمای برای بهبود رفتارهای خود کنید .

وا میگی چشم می
م بعد می خواهی باهاش حرف نزنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این چه برخورد هایی می کنی دختر
انتظار داری درست هم بشه همه چیز
ما همکه آب تو هاونگ می کوبیم
ما می گیم محبت تو می گی حرف نزدن
تو اگه دوستش داری
هر روز باید بهش زنگ بزنی مهربونی کنی
اسمس های خوشمل بفرستی واسش
من داغ کردم چه برسه اون
درست کن خودت رو دیگه
می گی چشم گفتم که مهربون شه بعد مهربون شد پدرش رو دوباره در بیارم
این هم شد حرف ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم تا چیزی از دل نیاد عمرا بر دل بشینه
تو باید از ته دل حرف هاش رو قبول کنی و اون هم از ته دل ببخشدت
بعد همه چیز درست میشه
با این فیلم بازی کردن ها هیچی درست نمیشه
ضمنا فکر نکن شوهر دیگه ای بکنی با این اخلاق تحملت می کنه همین آش همین کاسه یه سر تو این تاپیک ها بزن به حای افتادن به جون اون بچه
ببخشید تند رفتم اما خواهر کوچیکترمی
یه وقت هایی لازمه آدم تند حرف بزنه
حیف این مرد و زندگی نیست !!!!!!!!!