RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
یلدا جان
حالا وضعیت مشخص تر شد
گفتن کلامی اینکه خانواده اش مشکلی ندارن و میان ....اینا همش حرفه.به خصوص خانواده ای که با شما اختلاف مذهبی دارن.یعنی تضمینی نیست بیان و با انتخاب پسرشون موافقت کنن.شاید هم قبول کنن..اما باید دقت کنی که شما یک خانومی و اگر احایانا این ازدواج جور نشه شما به مارتب لطمات بیشتری از این جدایی میخوری
برای من بسیار عجیبه که شما اجازه نمیدی ایشون بیاد خواستگاری و همین ارتباط شما با ایشون به این شکل(بدون در جریان بودن خانواده اقا) میتونه بعدها در زندگی مشترکت مسئله ساز بشهکه بازم میگم به دلیل اختلاف مذهبی این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی
حالا شما واقعا با همکلاسی های اقا چت میکنی؟
اگر ایشون از همکلاسی یا همکار خانومش ایمیلی دریافت کنه شما چه حسی داری(به خوب و بد بودنش کاری ندارم..میخوام حس خودت رو ببینم)
یه پرانتز باز میکنم و اینجا توضیح میدم:
ایمیل هم یکی از راهای ارتباطیه مثل تلفن ..داشتن حساسیت روی ارسال و دریافت ایمیل به جنس مخالف در کل ایرادی بهش نیست و منطقیه.
اما....
کلید حل مشکلات شما خواستگاری رسمی این اقاست.مطمئن باش بسنده کردن به شناخت این اقا برای زندگی شما کافی نخواهد بود و نقش پررنگ خانواده اش رو فراموش نکن.
چه بسا اینکه شما هنوز با خود این اقا به یک تفاهم کلی و قابل اطمینان نرسیدی و بدون که برای خوشبختی در یک زندگی 50 درصد فرد و 50 درصد خانوادش باید مد نظر باشند که شما فعلا با این روند حداقل حداقل از 50 درصدش کاملا غافلی
مرسی مریم جان
راستش در مورد خانواده خودم هم ازش پرسیدم . اون میگه احتمال اینکه اونا مخالفت کنن هست . اما خب چون همیشه حرفش رو تو خانواده قبول داشتن فقط مخالفت رو مطرح می کنن ولی بعد به انتخاب اون احترام می ذارن و اینو با قطعیت میگه . هرچند من رو این موضوع خیلی حساسم و گفتم که رضایت خانواده ش برام شرطه
در مورد اینکه خواستگاری رسمی کنه و من نمیذارم به دو علته
یکی اینکه من الان در حال نوشتن پایان نامه ام و می ترسم با این قضیه نتونم به این کار برسم
دومیش که مورد اصلیه اینه که از نظر ایشون وقتی پای خانواده ها باز شد و اونا خواستگاری رسمی اومدن دیگه اصلا نباشد بحث رد کردن توش باشه و در واقع بعد از نظر قطعی من اونا بیان خواستگاری . به خاطر همین من می ترسم که اجازه خواستگاری بدم
در مورد اینکه اون با یه خانم صحبت کنه و ایمیل بده و اینها ، به نظر من ما آدما زندگی اجتماعی هم داریم . اگه نیت اون خیانت به من نباشه و حدود این ایمیل زدن و صحبت و .... رو هم رعایت کنه از نظر من مشکلی نیست .
در مورد چت کردن هم خب برای کارهایی که گروهی انجام میدیم یا برای پرسیدن سوالات درسی و اشکالات و ... من ترجیح میدم به جای تلفن - به علت هزینه- از چت کردن استفاده کنم . وقتی براش توضیح میدم میگه مشکلی نیست اگه درس باشه
اما باز می بینم که در عمل تحمل این وضعیت براش سنگینه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
مریم عزیز،استناد من به بدبینی به این که می گه زن باید 5شب (5 که شب نیست) خونه باشه است.البته با حساسیت
روی راه ارتباطی م مخالفم.اون ساعت تازه مراکز خرید در حال باز شدنه.به نظرم غیرمنطقیه.البته تو شهرهای کوچیک کویری
بعد از غروب شهر کم کم خلوت می شه.
مرسی عزیزم بابت جواب
ما ساکن تهران هستیم . البته اون بزرگ شده شهرستانه . من اگه از هشت نه شب دیرتر بیام خونه خانواده م نگران میشن . نه به این خاطر که دخترم . بلکه به علت دلششوره برای بچه شون . اما اونا نظر خاصی روی زن دارن و احساس می کنم فکر می کنن زن باید وابسته باشه و .... در حالی که پدرم همه بچه هاشو کاملا مستقل بار آورده.
از نظر منم 5 شب نیست و 9 شبه در تابستون و زمستون. اما اون میگه که بعد از اذان مغرب شب حساب میشه و ساعت مهم نیست
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
بازم سلام
ببین یلدا جان
ازت میخوام خوب توجه کنی.در پست قبلی این رو در حاشیه بهت گفتم اما الان لازمه که مستقیم بهت بگم چون اصل ماجرا رو نگرفتی
خیلی ساده میبینی قضیه رو و دقیقا مثل دخترهای 18-19 ساله که در ذهنشون دارن رویاپردازی میکنن ، عمل میکنی ...
به نظرت مردی(تو این شرایط) میگه که احتمال اینکه خانواده من با این ازدواج مخالف باشن و منم قبول کنم هست ؟!
من تمام حرفم اینه که دلت رو به یک سری حرفهای امیدوارکننده و در عین حال رویایی و دور از ذهن خوش نکن
حساسیت شما رو در مورد مسئله خانوادش درک نمیکنم چون شاید کلامی بگی من حساسم به نظر خانوادش و غیره اما رفتارت دقیقا عکس این رو نشون میده
و بازهم در پست قبلیم از اهمیت رضایت خانوادش گفتم که به اونم توجهی نکردی.
فکر میکنی اگر خانوادش درصدی هم ناراضی باشن هیچ مشکلی پیش نخواهد امد ؟!
نه یلدا جان
باید خانواده اونم شما رو بخوان حتی بیشتر از اون مقداری که اقا شما رو میخواد
و نکته دیگه اینکه تکلیفت رو با خودت مشخص کن
چی برای شما در زندگی مهم تره؟پایان نامه یا یه ازدواج خوب و سالم؟!
یعنی الان شما یکساله درگیر پایان نامه ای ؟
اشتباه کردی یلدا جان و داری اشتباه میکنی
میخوان بیان خواستگاری.نمیخوان که شما رو به زور ببرن عقد کنن !
یه خواستگاری ساده و در حد نیم ساعت صحبت کردن.بعدها میفهمی که این حرف من چقدر مهم بود....
دلیل دوم عدم خواستگاری امدن هم که دیگه صد در صد اشتباهه !! که اونم برمیگرده به این رابطه ای که یکساله کش داده شده
ازدواج شوخی نیست و هم خودت بدون و هم به اون اقا بگو که خانواده ها و نظرشون بسیار مهمه.
ببین یلدا جان
در مورد ایمیل زدن و خیانت و ....
من اعتقاد دارم بستر یکسری کارها نباید فراهم بشه...مثلا در همین تالار قبلا کسی بود که با همسرش حرفش شده بود و یه شب رفته بود پای اینترنت و نشسته بود با ییکی از همکلاسیهاش(پسر) چت کرده بود و کار به خیانت و از دست رفتن زندگی و ..کشیده شده بود !
دقیقا اون خانوم هم از طریق چت به مسائل علمی و ..میپرداخته.اما بستر کار فراهم بوده.
من نمیدونم شما عقاید چطوریه اما اختلاف عقاید با این اقا بدجوری در صحبتهای شما موج میزنه....
سوالات درسی و اشکالات و هم گروه شدن رو میشه با همکلاسی های دختر هم انجام داد..درسته؟
یا مگه شما همدیگ رو تو دانشگاه نمیبینید که باید سوالاتتون رو تلفتی و یا بصورت چت کردن بپرسید؟
--------------------------------------------
در جواب جناب فرهنگ:
سلام
با توجه به کوتاه بودن روزها دز زمستون و تاریک شدن زوده هوا، من خودم به عنوان یه خانوم اصلا تمایلی ندارم بعد از تاریک شدن هوا بیرون باشم.بله..ساعت 5 شب نیست.اما هوا تاریکه
یلدا جان
نمیدونم چه ربطی بین این دو برقرار کردی؟!
"وابسته بودن و قبل از ساعت 5 خونه بودن"
به نظرم لازمه کمی بیشتر وارد واژه استقلال بشی و بیشتر برای خودت معنیش رو باز کنی
یادت باشه بعد از ازدواج این استقلال به این غلظتی که شما میگی نیست و نباید باشه.اگر باشه قطعا به مشکل بر میخوری
در واقع اگر میخواهی به این شکل استقلالت رو حفظ کنی شاید باید برای همیشه قید ازدواج رو بزنی
پدر جایگاه خودشو داره و همسر هم جایگاه خودشو...سعی کن بین همه اینها بتونی حد و مرز رو مشخص کنی
شاید الان پدر شما حرفی بزنه و باب میل شما نباشه بتونی مخالفت کنی و کار خودت رو بکنی اما در زندگی مشترک همچین خبری نیست.
در نهایت ازت میخوام روی نقاط اختلافت با این اقا بیشتر فکر کنی چرا که در این زمینه اختلاف زیادی بین شما و ایشون دیده میشه
موفق باشی
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
مرسی مریم جان از حرفات
حالا که نظرات دوستان رو خوندم تا حدی فهمیدم چیزایی که من فکر می کردم حساسیت بیخود دارم نشون میدم جدیه و این اختلاف عقایدی که ما داریم واقعیه . می دونم که باید شدیدا رو این موضوع وقت بذارم و حلش کنم
اما در مورد چت و ارتباط با دوستان
بیشتر همکلاسی های من آقایون هستن و چون ما در مقطع ارشد هستیم تعدادمون کمه و من هربار مجبورم که با آقایون همگروه بشم و چون تو هفته یه روز کلاس داریم و اونا هم بعد کلاس برمی گردن به شهرهاشون مجبورم از این طریق باهاشون صحبت کنم . حالاکه به سلامتی آخر ترم منه و از این ماجرا خلاص میشم . بحث کلی من دید اون روی اینطور موضوعاته . دوس ندارم این همه غیر اجتماعی باشه . اینو بارها بهش گفتم . البته اون بیشتر منو منع می کنه وگرنه ارتباط من حتی به صمیمیت ارتباط اون با خانمای همکار نیست. اما من بهش اطمینان دارم و رفتار بدی تو حرفاش نمی بینم . اون اما با اینکه حتی رفتار منو با همکلاسی هام ندیده مدام برای خودش تجزیه و تحلیل می کنه . بارها بهش گفتم که دست از این همه جزیی نگری و حساب کتاب کردنا در مورد من برداره . اما میگه نمی تونم
مثلا حتی حفظ می کنه من هفته پیش چه ساعتی خارج شدم از خونه و با این هفته مقایسه می کنه . مثلا میگه این هفته سی و شش دقیقه دیرتر در اومدی از خونه . دیر نمی رسی به کلاست ؟
بازم مرسی که این همه وقت گذاشتین برام
واقعا شرمنده به خدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
یلدا جان
حالا وضعیت مشخص تر شد
گفتن کلامی اینکه خانواده اش مشکلی ندارن و میان ....اینا همش حرفه.به خصوص خانواده ای که با شما اختلاف مذهبی دارن.یعنی تضمینی نیست بیان و با انتخاب پسرشون موافقت کنن.شاید هم قبول کنن..اما باید دقت کنی که شما یک خانومی و اگر احایانا این ازدواج جور نشه شما به مارتب لطمات بیشتری از این جدایی میخوری
برای من بسیار عجیبه که شما اجازه نمیدی ایشون بیاد خواستگاری و همین ارتباط شما با ایشون به این شکل(بدون در جریان بودن خانواده اقا) میتونه بعدها در زندگی مشترکت مسئله ساز بشهکه بازم میگم به دلیل اختلاف مذهبی این مسئله رو هم باید مد نظر داشته باشی
حالا شما واقعا با همکلاسی های اقا چت میکنی؟
اگر ایشون از همکلاسی یا همکار خانومش ایمیلی دریافت کنه شما چه حسی داری(به خوب و بد بودنش کاری ندارم..میخوام حس خودت رو ببینم)
یه پرانتز باز میکنم و اینجا توضیح میدم:
ایمیل هم یکی از راهای ارتباطیه مثل تلفن ..داشتن حساسیت روی ارسال و دریافت ایمیل به جنس مخالف در کل ایرادی بهش نیست و منطقیه.
اما....
کلید حل مشکلات شما خواستگاری رسمی این اقاست.مطمئن باش بسنده کردن به شناخت این اقا برای زندگی شما کافی نخواهد بود و نقش پررنگ خانواده اش رو فراموش نکن.
چه بسا اینکه شما هنوز با خود این اقا به یک تفاهم کلی و قابل اطمینان نرسیدی و بدون که برای خوشبختی در یک زندگی 50 درصد فرد و 50 درصد خانوادش باید مد نظر باشند که شما فعلا با این روند حداقل حداقل از 50 درصدش کاملا غافلی
مریم جان یه سوال دیگه
بعضی از دوستان و خواهرم میگن که با خواهرش قرار بذارم و با اون حرف بزنم
از ایده ها و عقاید خانواده ش بپرسم
نظرتون چیه در این خصوص ؟
این کار درسته یا بازم اشتباهه ؟ به خدا دارم دیوونه میشم
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
با این قسمت از حرف مریم خانوم کاملا موافقم:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
اختلاف عقاید با این اقا بدجوری در صحبتهای شما موج میزنه....
...
در نهایت ازت میخوام روی نقاط اختلافت با این اقا بیشتر فکر کنی چرا که در این زمینه اختلاف زیادی بین شما و ایشون دیده میشه
موفق باشی
ضمن اینکه این اختلافات بعد از ازدواج برات پررنگ تر و مهم تر خواهد شد.
شما گفتید ایشون میگن باید خواستگاری زمانی باشه که جواب مثبت کامل باشه ولی اینو در نظر بگیرید شما هیچوقت فقط با شناخت دو نفره نمیتونید به جواب مثبت کامل برسید. مگه خانواده های شما نقشی تو تصمیمتون نباید داشته باشن؟!
یه وقت دیدید با دیدن خانواده ایشون، تازه متوجه اختلاف فرهنگی شدید یا اینکه شما از خانواده ایشون خوشتون نیومد یا مثلا خانواده خودتون با دیدن ایشون و خانوادشون مواردی رو دیدند و به شما گفتند که شما قبلا بهش توجه نکرده بودی. بالاخره هیچوقت نمیتونی بگی من جوابم مثبته و حالا بیاید. شما عملا دارید با این حرف به خانواده هاتون بی احترامی می کنید. اجازه ندید ایشون نظر خانواده شمارو ندید بگیره و اینطوری بهشون بی احترامی کنه
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط _yalda
بحث کلی من دید اون روی اینطور موضوعاته . دوس ندارم این همه غیر اجتماعی باشه . اینو بارها بهش گفتم . البته اون بیشتر منو منع می کنه وگرنه ارتباط من حتی به صمیمیت ارتباط اون با خانمای همکار نیست. اما من بهش اطمینان دارم و رفتار بدی تو حرفاش نمی بینم . اون اما با اینکه حتی رفتار منو با همکلاسی هام ندیده مدام برای خودش تجزیه و تحلیل می کنه . بارها بهش گفتم که دست از این همه جزیی نگری و حساب کتاب کردنا در مورد من برداره . اما میگه نمی تونم
مثلا حتی حفظ می کنه من هفته پیش چه ساعتی خارج شدم از خونه و با این هفته مقایسه می کنه . مثلا میگه این هفته سی و شش دقیقه دیرتر در اومدی از خونه . دیر نمی رسی به کلاست ؟
بازم مرسی که این همه وقت گذاشتین برام
واقعا شرمنده به خدا
... سلام یلداخانوم... من فقط میخواستم بگم به نظرم میزان و شکل حساسیت ایشون روی این مسائل عادی نیست و به نظر من توجیه مذهبی براش فقط بهانه ست. ایشون خودش اینقدرا پای بند نیست و از شما کلی انتظار داره... در ضمن دقتش هم وسواس گونه ست... اینقدر هم نمیتونه آدم مذهبی ای باشه که بدون هیچ رسمیت شرعی با شما در حال اینهمه ارتباطه... :163:
خطر این هست که ایشون وسواسی و پارانوئید باشه به میزان زیادی... این چیزا رو به مذهب چسبوندن و اینطوری با دختر مردم رابطه بر قرار کردن، اوج ریاکاری و نفاق و خودخواهی و عدم ایمانه... :160:
یه ذره بیشتر برای خودتون ارزش قائل باشید. شما ارزشمندید :72::46::43:
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
سلام يلدا جان يكي از دوستاي من شرايط شما رو داشت يه روز يكي از همكلاسي هاي پسرش جلوي اون آقا زنگ زد شماره يكي رو ازش بگيره نميدوني اون آقا چه بلوايي به پا كرد حتي به دوست من گفته بود به غيرازمن و پدرت و برادرت هيچ كس بهت محرم نيست حتي پدر خودم و تو بايد جلوي پدر من حجاب كامل بذاري حتي دست هم ندي.در حالي كه تو دوره آشنايي دوستم و بقل هم كرده بود ما بعدها فهميديم اين آقا مشكل بددلي و بدبيني داشته وگرنه اگه واقعا بحث محرم و نامحرم مطرح بود نبايد دوست منو تو دوران آشنايي بقل ميكرد.به نظرم مورد شما هم بددل باشه شما كاري نكرديد كه اين بددلي رو تشديد كنه؟مثلا دست دادن باكسي يا شوخي كردن با نامحرمي؟اگه جوابت منفيه مطمئن باش اون آقا بددل و بدبينه بايد حتما پيش روانشناس بري.قضيه خانواده رو هم حتما جدي بگير چون اين جوركه معلومه دختر حساسي هستي پس خانواده و رفتارشون بايد برات خيلي مهم باشه.
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
ببین خانومی
اگر میگی که ایشون میگه تا جواب مثبت نباشه پای خانواده ها نباید باز بشه و ...که عملا صحبت با خواهرش هم در این مقطع زمانی باز کردن پای خانواده ها قبل از جواب قطعی شماست
از طرفی ممکنه این رفتار شما رو (ببخش اینجور میگم.در حده مثاله) بذارن به حساب قالب کردن دختر به برادر یا پسرمون ! و یا عجله دختر خانوم برای از دست ندادن برادرمون و ....
ضمن اینکه با توجه به اینکه گفتی اینها خانواده مذهبی هستن و ...نمیدونم ایا میتونن ارتباط برادر یا پسرشون رو قبل از خواستگاری با شما بپذیرن یا نه؟(چون گفتی فعلا در جریان نیستن).یا ممکنه ظاهرا بپذیرن این موضوع رو اما بعد از چند وقت فیلشون یاد هندستون کنه و بگن ما خودمون میخواستیم برای پسرمون زن پیدا کنیم و ....
اینها همش احتمالات و فرضیاته.اما باید بهشون توجه کرد.
این راههایی که شما میگید راهای خالی از اشتباه و قابل اعتمادی نیستن و در واقع به ریسکش نمی ارزه.اصلا نمیتونید پیش بینی کنید که درسته یا نه...پس نکن یلدا جان
کاری رو انجام بده که از لحاظ عرفی قابل قبو ل باشه
از این اقا بخواه زودتر برای خواستگاری رسمی اقدام کنه و خودش شما رو از این برزخ نجات بده.
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
به پیشنهاد مریم جان maryam123 من تاپیک دومم رو منتقل می کنم به اینجا که بحث یکسره دنبال بشه
ممنون از پیشنهاد خوبت مریم عزیزم
سلام
دوستان من قبلا مشکلم رو مطرح کردم و راهنمایی هایی رو از شما گرفتم
اما احساس می کنم مشکل رو در یک بعد تعریف کردم و مساله رو به طور کامل باز نکردم
حالا می خوام به نوع دیگه ای مشکلم رو مطرح کنم . امید راهنمایی از جانب شما دوستان رو دارم
من دختری 27 ساله هستم و با آقایی 29 ساله که همکارم هستن آشنا شدیم. بیشتر از یک ساله که ارتباط داریم و این آقا از همون روز اول از من خواستگاری کردن و اجازه اقدام رسمی رو خواستن. اما من ازشون خواستم که مدتی با اخلاقیات هم بیشتر آشنا بشیم و بعد اقدام کنیم . تو این مدت خوبی ها و محسنات زیادی از ایشون دیدم که مایلم همسرم این ویژگی ها رو داشته باشه
مثلا ایشون بسیار با ایمان هستن و نماز و روزه هاشون هیچ وقت قضا نمیشه
بسیار خوش برخورد هستن و تقریبا در محل کار همه ایشون رو دوست دارن
رفتار اجتماعی دارن و با وجود اینکه محیط کار ما بیشتر خانم ها هستن اما رابطه خیلی خوب و در حد متعادلی با همه داره . به طوری که نه حرفی پشت سرش زده میشه و نه کسی از برخورداش احساس ناراحتی می کنه
وضعیت مالی نسبتا معمولی با پشتکاری بالا داره که به زودی می تونه پیشرفت زیادی کنه
از نظر کاری ، در کار بسیار بسیار بسیار فعال و باهوشه و توجه همه رو به خودش جلب کرده . و به اصطلاح نونی که درمیاره واقعا حلال هست
خیلی مهربونه و توجه ویژه ای به من داره به طوری که مثلا یک بار بیماری من هزار بار احوالپرسی ایشون رو به همراه داره
خیلی پاکه در این یکسال نه نگاه بدی ازش دیدم و نه رفتار بدی نه حرف بیجایی
به تحصیلات و ادامه دادنش علاقه داره
خانواده دوسته
اما با وجود همه این ویژگی ها ما به مشکلات زیادی برخوردیم
این مشکلات عبارتند از
بحث هایی رو به علت اختلاف سلیقه و اختلاف فرهنگ داریم . مثل ارتباط با آقایون ، حداکثر ساعت بیرون موندن از خونه ، بحث پوشش در منزل و خارج از اون
مشکل مهم دیگه ای که داریم بحث عدم توازن احساساته . این آقا به شدت احساساتیه و حتی از من که یک دخترم خیلی احساساتی تره و هرگز تو این مدت به من اجازه دلتنگی نداده . یعنی حتی در روز نشده که چند ساعتی به من پیام نده و تماس نگیره تا من نگران بشم و به طرفش برم و خبری ازش بگیرم . طوری که من به عنوان یه دختر واقعا جایگاه خودم رو گم کردم .
مشکل دیگه مون بحث زود رنج بودن و آسیب پذیری ایشونه . به طوری که دیر جواب دادن یه پیام یا اختلاف سلیقه یا بحث جواب رد دادن به ایشون شدیدا باعث ناراحتیش میشه و جملاتی بیان می کنه که من واقعا دچار عذاب وجدان میشم . جملاتی مثل اینکه زندگی منو به پایان رسوندی ، منو نابودم کردی ، من به غروب عمرم رسیدم و این موارد ...
گاهی هم سر اختلاف عقایدی که سر ارتباط با دیگران داریم توهین می کنه . مثلا اگه عکسی دسته جمعی با همکلاسی هام گرفتم ایشون میگن که حریم بین زن و مرد رو رعایت نکردم و ایشون رو به حد سکته رسوندم
مشکل هم هست که بحث رفتار کنترلگر ایشونه . یعنی انقدر روی مساله ای اصرار می کنه و در عمل انجام شده قرارت میده که عملا می بینی در نهایت خواسته ایشون انجام شده و نه تو
بحث خانواده شون هست که با توجه به اینکه اونها مذهبی تر از ما هستن میگن که خانواده مخالفت می کنن ، اما در نهایت روی حرف ایشون حرفی نمی زنن . اما بحث خانواده و توافق اونها برای من خیلی مهمه
ممنون میشم دوستان راهنمایی کنن . هرچند که قبلا هم راهنمایی کردن اما راستش من مساله رو اینطور واضح بیان نکرده بودم
میخوام ببدونم این انتخاب چقدر عاقلانه س ؟
ممنون از همگی
مریم جان (maryam123) امیدوارم اینجا رو ببینی. می خواستم بدونم من چطور می تونم ایمیل شما رو داشته باشم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط _yalda
نقل قول:
نوشته اصلی توسط abjirahele
سلام یلدای عزیز
یه سوال چرا نمیذاری بیاد خواستگاری فقط به این دلیل که خانوادش از شهرستان میخوان بیان خب بیان به هر حال آشنا میشی باهاشون و نظر خانودت هم میفهمی شاید با اومدن خانوادش خیلی چیزای دیگه دستگیرت بشه و شناخت بهتری نسبت بهش پیدا کنی؟
هر کی که بیاد خواستگاری رسمی که دلیل بر این نیست که شما باید شناخت کامل نسبت بهش پیدا کنید؟بذار بیان بیشتر با هم آشنا شید و خانوده های همدیگرو ببین....
راجع به اینکه اختلاف سلیقه ها و موارد دیگه ای که عنوان کردید نظرم اینه که قشنگ بشینید حرف بزنید راجع این موضوع ها.........البته اینم بگم اختلاق سلیقه و اختلاف نظر بین زن و شوهر ها همیشه پیش میاد و این نیست که اصلا که همش یه نظر داشته باشن................
موفق باشی:305:
ممنون از پاسخ ها
راستش مشکل من خانواده خودم هم هست که یه مقداری مشکل دارن
می دونید خانواده م از اونهایی هستند که اگه اینا بیان خواستگاری منو اجبار به قبول کردنش می کنن. و اگه قبول نکنم تا مدت ها سرکوفتش رو بهم می زنن
ضمن اینکه چند نفری از خانواده من ایشونو دیدن و مورد پسندشونه
از نظر اونا سالم بودن پسر و داشتن یه کار ثابت و تحصیلات کافیه . اگه من بهونه این اخلاقها و این چیزایی که گفتم رو بیارم اونا میگن مته به خشخاش می ذارم و مطمئنا اگه بعد از خواستگاری رسمی تازه این اخلاق ها رو بیان کنم با اونا هم به مشکل می خورم
ضمن اینکه خودش هم میگه که باید روی من دیگه مشکلی نداشته باشی که اجازه خواستگاری رسمی بدی و فقط مونده باشه دیدن خانواده و نظر در مورد اونها
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
دوستان خواهش می کنم منو راهنمایی کنید. واقعا سر در گمم :302:
RE: نمی دونم همدیگرو قبول داریم یا نه ؟
دوستان من دیروز رفتم پیش یه روانشناس و باهاش در مورد رفتارای این آقا صحبت کردم . استناد ایشون این بود که این آقا بدبینه و بیماری پارانوئید داره . به من گفت بدون هیچ گونه شکی جواب رد بده . به نظرتون ممکنه اشتباه کرده باشه ؟
یعنی مثلا رفتارای من طوری بوده باشه که اون بهم اطمینان نکرده و اگه من رفتارامو تغییر بدم اون حساسیتش کمتر بشه ؟
چرا هیشکی جوابم رو نمیده ؟
خواهش می کنم