خوب دوستان
دیگه خیلی قاطع گفت نه و همه چی تموم شد
جالبه تا وقتی که نمیدونیم چی از زندگی میخوایم کسی براش مهم نیست چطوری هستی و چطور زندگی میکنی با همه چیزت میسازن
اما وقتی میدونی از زندگیت چی میخوای همه تنهات میذارن. تجربه واسه دیگران ترسناکه
نمایش نسخه قابل چاپ
خوب دوستان
دیگه خیلی قاطع گفت نه و همه چی تموم شد
جالبه تا وقتی که نمیدونیم چی از زندگی میخوایم کسی براش مهم نیست چطوری هستی و چطور زندگی میکنی با همه چیزت میسازن
اما وقتی میدونی از زندگیت چی میخوای همه تنهات میذارن. تجربه واسه دیگران ترسناکه
بهتره خداروشکر کنین که ایشون خیلی زود به این نتیجه رسیدن وگرنه زندگی و خونه برای خودش و بچه ی معصوم شما تبدیل به مکانی نا آروم و پر از تشویش میشد . شما باید خوشحال باشید که زندگیتون نجات پیدا کرد و سعی کنید این خانوم رو به یه خوابی طولانی که دیدید تشبیه کنید و با این تصور راحتتر اونو از ذهنتون پاک کنید . واقعا خدا بچتون و شما رو دوست داشته که زود این اتفاق افتاد .
حرف شما درسته. منم خیلی احساساتی بودم و واقعا اذیت شدم اما بعدش که احساساتم فروکش کرد فهمیدم که داشتم دوباره اشتباه میکردم و انتخابم درست نبود.
خیلی خوشحالم که زودتر متوجه این قضیه شدم....
از شما هم ممنون دوستان
سلام خيلي خوشحالم كه تكليفتون معلوم شد و ازاين سردرگمي بيرون اومديد و آفرين بهتون ميگم كه درست رفتار كرديد ازاينكه به عنوان يه پدر مسئوليت قبول كرديد و به خاطر خودتون بچه بي گناه و قرباني نكرديد بايد به خودتون افتخار كنيد مطمئن باشيد خدا اين كار شمارو ميبينه و بهترين هارو براتون در نظر ميگيره.هميشه موفق باشيد
اما یه مساله ای که هست اینه که نمیتونم بهش فکر نکنم
هرکاری میکنم هرجوری سبک سنگین میکنم نمیتونم ازش دست بردارم
باید بذارم زمان بگذره...