RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
صدف خانوم بچه ها بهتون راه رو نشون می دن! شما راه رو همون راستا رو می ری درجهت مقابل! 180 درجه مقابل!
بچه ها گفتند مهربون، زنونه، با ناز و.. خواسته هاتو بیان کن شما با کلام تهدید وارد می شی!؟ فیزیولوژیک یک مرد که به عنوان تکیه گاه باید روش حساب باز شه طوریه که وقتی تهدید می شه مقابله به مثل میکنه هراسان نمی شه!
از خانومها بیشتر استفاده کن.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehran21
صدف خانوم بچه ها بهتون راه رو نشون می دن! شما راه رو همون راستا رو می ری درجهت مقابل! 180 درجه مقابل!
بچه ها گفتند مهربون، زنونه، با ناز و.. خواسته هاتو بیان کن شما با کلام تهدید وارد می شی!؟ فیزیولوژیک یک مرد که به عنوان تکیه گاه باید روش حساب باز شه طوریه که وقتی تهدید می شه مقابله به مثل میکنه هراسان نمی شه!
از خانومها بیشتر استفاده کن.
وقتی که با صحبت آروم و زنونه نتیجه نمیگیرم و بی تفاوتی شو میبینم که مث سنگ میمونه عصبانیم میکنه و از این نوع حرف زدن باهاش استفاده میکنم. مگه چقد یه آدم تحمل داره چقد باید بخاطر حداقلا ازش تقاضا کنم و هی سرکوب شم...
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sadaf60
شما میگید محبت کن. اون فرصتی برای محبت بهم نمیده. بعد چند هفته از ماموریت اومده، 2 روز هم بیشتر نیست اینجا. اصلن پیشم نیومده و نمیخاد بیاد. نمیگه زنشو ببره خونشون از ترس مامانش ، نه میاد خونه ما نه میگه بریم بیروون. فقط برا اینکه خیال منو راحت کنه که نمیاد پیشم زنگ زد گفت گلوم درد میکنه دارم میرم دکتر ولی اصلن نشونه ای از گلودرد و بیماری تو صداش نبود. اسمس دادم پس قصد داری فاصله هارو روز به روز زیادتر کنی؟ جواب نداد. دارم دق میکنم از دلتنگی، دلم میخاد چن ساعت با آرامش کنار شوهرم باشم.
پس قصد داری فاصله هارو روز به روز زیادتر کنی؟---> غلطه چون شوهرتو متهم کردی. از شوهرت گفتی و نه از خودت.
دارم دق میکنم از دلتنگی، دلم میخاد چن ساعت با آرامش کنار شوهرم باشم.--> بهتره هرچند بازم خیلی خوب نیست اما بهتره. چون از جانب شخص خودت حرف زدی و شوهرت یا کسی دیگه ای رو متهم نکردی. می تونی اون با ارامش رو هم حذف کنی. چون "با ارامش" که نوشتی ممکنه بازم معنی متهم کردنشو بده. دق کردنم نیازی نیست بگی. می تونی بگی دلم برات خیلی تنگ شده. دوست دارم کنارت باشم.
یه مقدار مطالب مربوط به صحبت کردن زن و شوهر رو بخون. یه تعداد موارد رو اقای sci توی تاپیک چگونه منفعل نباشیم گفته بودن که همین که وقتی داریم صحبت می کنیم از جانب خودمون حرف بزنیم نه از جانب یکی دیگه. اینا رو بخون تا یاد بگیری حرف رو راحت تر بزنی.
ببین صدف یه مدته حالا به خاطر بیماریت یا رفتارای خانواده اش یا هرچی یه مدته که به نظر میاد باهاش بد رفتار کردی. یه جورایی انگار هر وقت پیشت بوده بهش توهین شده یا سرزنش شده. خوب طبیعیه فرار کنه. باید صبور باشی. با کمک تاپیکا و مقالات این سایت شروع کن روی نحوه ی صحبت کردنت با شوهرت کار کن و کم کم در عمل هم چیزایی رو که می خونی بکار ببر. یه روزه که اون نمی فهمه تو مهربون شدی. باید صبور باشی و محبت کنی. کم کم وقتی داره با دلهره میاد پیشت به خیال اینکه قراره سرزنش امروزشو ازت بگیره و ببینه که برعکس اونچه که فکر می کرده تو مهربون و صبور و ملایمی دیگه بیشتر و بیشتر میاد پیشت. دیگه واسه هیچکسی به جز تو وقت نداره. اما توقع نداشته باش بعد اینکه کلی وقت باهاش بد رفتار کردی و فقط اندازه یه جمله مهربون شدی اون زودی بدوه بیاد و باور کنه مهربونی. کم کم.
دکتر هم برو که صدمه نبینی . حتما بیماریت تحت نظر مداوم پزشک باشه.
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
http://www.hamdardi.net/post-173463.html
اگه این روزا خیلی فکر و خیال می کنی پست های اقای sci توی این تاپیکو بخون.
http://www.hamdardi.net/thread-26620.html
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سلام عزیزم
من تمام تاپیکهای شما رو خوندم من هم تقریبا مشکلی مثل مشکل تو دارم ولی یکم کمتر
به نظر من تو باید خودتو اصلاح کنی اما از نظر من اصلاحی نیست که بچه های عزیز نوشتن
به نظر من یکم باید کنار بکشی تا بدونه به دست آوردن هر چیزی خیلی راحت نیست و از دست دادن اون باعث خیلی چیزها میشه
بله شما سرتر هستید و این یک واقعیته شما سرتر ولی تا جایی که من خوندم همش شما رفتید دنبالش کار براش ردیف کردید بهش اس میزنید
حالا یکم برعکس عمل کن
ببین چه جوابی میده شاید خیلی دوسش داشته باشید این کار براتون سخت باشه یکم خودتو قبول داشته باش شما فردی هستید با یکسری خصوصیات وایشون هشت سال با شما دوست بوده چطور نمی دونه انتظارات شما چیه و شما هم میگید تغییر کرده ؟؟
پس بهتره یک بیشتر دقت و فکر کنه و اینو هم بگم بعد از عروسی احتمال بعضی چیزهای دیگه وجود دارده وقتی بعد از هشت سال دوستی تغییر کرده و شما دیگه تقریبا برای اون شدید تغییر کرده چه تضمینی هست که بعد از عروسی بیشتر تغییر نکنه به نظرم برو پیش یک مشاور خوب و تصمیم بهتر بگیر حتی اگر خدای نکرده خدای نکرده این تصمیم بشه جدایی؟؟؟؟؟؟؟
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
سلام صدف خانم
الف ح خیلی زیبا شما رو راهنمایی کردند .
ببین عزیم تو خودت باعث این فاصله شدی . تو هم بودی شاید کار شوهرت رو می کردی . اگه قرار بود جایی بری که همش تحقیر و توهین به خانواده ات باشه خوب به هزار بهونه نمی ری.
همونطور که دوستمون گفت مرد ها دوست ندارند پشت خانواده اشون حرف بزنی نه تنها مرد ها شما هم دوست ندارید . اگه شما همچین خانواده ای داشتید قبول می کردید یکی در مورد خانواده ات اینجوری بگه .
هر چقدر هم خانواده اش بد . اما این آقا اونجا به دنیا اموده اونجا بزرگ شده . نکنه این ها رو هم قبول نداری . شما باید خودت چیزی رو که خراب کردی درست کنی . دلیل فاصله گرفتن همسرت از خانواده ات هم همینه . وقتی تو به خانواده اون گیر میدی اون هم یم گرده دنبال کوچکترین ایراد برای تو سرت زدن . نکن این کار رو با زندگیت دختر
شوهری که انقدر میگی آقا بود تو همین خانواده رشد کرد پس شما به همین دلیل هم شده حق نداری کوچکترین توهینی بکنی .
در مورد خرج مردن هم بدون . از هر دستی برای پدر و مادر کاری بکنی خدا چند برابرش رو بهت می ده . اتفاقا تو باید مشوق شوهرت باشی . مردی که به خانواده اش وفاداره به همسرش هم وفاداره .
عزیزم حالا که شوهرت نمیاد تو برو . یک دسته گل بگیر با یک کادو واسه مادرشوهرت برو خونه اشون ببین چقدر فرق می کنه . زندگی مدیریت می خواد اگه بتونی اون ها رو مثل خانواده خودت دوست داشته باشی اون ها هم تو رو قبول می کنند . همیشه واسه کارایی که قراره شوهرت بکنه واسشون تو توی پیشنهاد دادن پیش قدم باش . وقتی هم برید زیر یک سقف کم کم این وابستگی کمتر میشه
هر چه برای خودت می پسندی برای دیگران هم بپسند
موفق باشی
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
خب وقتي از شما پايين تر اينقدر چرا باهاش ازدواج كردي؟؟
الانم اگه ميبيني اين تفاوت ها خيلي آزار دهندس جدا بشي بهتره كه از اين ديرتر بشه، ولي تموم تلاشت براي اصلاحش انجام بده و جدايي رو بعنوان آخرين راه بهش نگاه كن تا بعدها پشيمون نشي.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
من نظرم تا حدودی با بقیه متفاوته...این راه رو هم امتحان کن تا مطمئن بشی اشکال از نامزدتون هست یا شما؟!
همسر شما با اون شرایط و با اون حقوق بقول شما بخور و نمیر شما رو در حد خودش می دونسته و شمارو حائز شرایط برای ازدواج با خودش می دونسته ولی....
الان شرایط عوض شده اون شغل خوبی پیدا کرده و داره ترقی می کنه و اگه قبل از ازدواج این شرایط رو داشت شما رو انتخاب نمی کرد و شاید هم اصلا با توجه به شرایط اجتماعی که پیدا کرده معیارهاش عوض شدن...احتمال میدم که قبلا از محبت خانواده بی نصیب بوده ولی الان چون میتونه نیازهای خانوادش رو مرتفع کنه متقابلا محبت میبینه.
اگه این احتمال واقعیت داشته باشه زیاد نمیشه به آینده امیدوار بود ولی اگه مشکل ارتباط شما این مسئله نباشه باید اشکال رو در خودتون جستجو کنید و برطرفش کنید تا خدای نکرده با یه جدایی شتابزده آینده خودتون رو تباه نکنید.
شما تغییر کن و ببین چه بازخوردی می بینی
مثلا وقتی میگه گلودرد دارم ابراز ناراحتی کن و بگو همرات میام دکتر...مدام ازش احوالپرسی کن هیچ حرف و گله ای هم از نیومدن و سرنزدنش به شما نزن. خلاصه به محبت کن و نزدیک شو، این هم یه امتحانه که میتونه به شما در مورد تصمیم گیری برای آیندتون کمک کنه اگه رفتارش خوب شد و تغییر کرد که مطمئن میشی با همین رویه بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک مشکلاتتون برطرف خواهد شد ولی اگر ادامه داشت یه اقدام جدی انجام بده.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
من تصور میکنم رابطه شما در وضعیت بحرانی قرار گرفته و تنها راهش مراجعه به مشاور خانواده است. تصمیم صحیح رو با کمک مشاور بگیرید.
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
بدترین کاری که یه زن در حقیقت اول با زندگی خودش بعد شوهرش می تونه داشته باشه ، حس خود برتر بینی نسبت به همسرش و خونوادشه . یعنی تا جایی که می تونی مردت و شخصیتش رو سرکوب می کنی:101:
RE: جداشم یا بسوزم و بسازم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sunlife
من نظرم تا حدودی با بقیه متفاوته...این راه رو هم امتحان کن تا مطمئن بشی اشکال از نامزدتون هست یا شما؟!
همسر شما با اون شرایط و با اون حقوق بقول شما بخور و نمیر شما رو در حد خودش می دونسته و شمارو حائز شرایط برای ازدواج با خودش می دونسته ولی....
الان شرایط عوض شده اون شغل خوبی پیدا کرده و داره ترقی می کنه و اگه قبل از ازدواج این شرایط رو داشت شما رو انتخاب نمی کرد و شاید هم اصلا با توجه به شرایط اجتماعی که پیدا کرده معیارهاش عوض شدن...احتمال میدم که قبلا از محبت خانواده بی نصیب بوده ولی الان چون میتونه نیازهای خانوادش رو مرتفع کنه متقابلا محبت میبینه.
اگه این احتمال واقعیت داشته باشه زیاد نمیشه به آینده امیدوار بود ولی اگه مشکل ارتباط شما این مسئله نباشه باید اشکال رو در خودتون جستجو کنید و برطرفش کنید تا خدای نکرده با یه جدایی شتابزده آینده خودتون رو تباه نکنید.
شما تغییر کن و ببین چه بازخوردی می بینی
مثلا وقتی میگه گلودرد دارم ابراز ناراحتی کن و بگو همرات میام دکتر...مدام ازش احوالپرسی کن هیچ حرف و گله ای هم از نیومدن و سرنزدنش به شما نزن. خلاصه به محبت کن و نزدیک شو، این هم یه امتحانه که میتونه به شما در مورد تصمیم گیری برای آیندتون کمک کنه اگه رفتارش خوب شد و تغییر کرد که مطمئن میشی با همین رویه بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک مشکلاتتون برطرف خواهد شد ولی اگر ادامه داشت یه اقدام جدی انجام بده.
ممنون از راهنمایی و نظرتون. حقیقتش قبل ازدواج و با داشتن شرایط شغلی قبلش، من و خونوادم فقط بخاطر سادگی و سربزیر بودن و اعتمادی که به وعده هاش داشتم و بخاطر دوستیمون قبولش کردم وگرنه شاید تازه از نظر شغلی و مالی در حد من و خونوادم شده. احتمال شما دقیقا درسته، قبلا هیچ محبتی از جانب خونوادش نمیدید، حتی کوچکترین خواسته یا نیاز مالیشو باید بعد مدتها و با تکرار مداوم و حتی با قهر و دعوا بعد یه مدت طولانی از خونوادش میگرفت. ولی الان که دیدن کاره ای شده و میتونه نیازهای مالی مادرشو و بیکاری و تن پروری برادر و خواهرشو بر طرف کنه، خونوادش خصوصا مادرش با محبت و ظاهر سازی پسرش رو سمت خودشون میکشن و به هیچ عنوان دوس ندارن به من که زنشم کوچکترین کمکی داشته باشه...