از این وضع خسته ام، خیلی اذیت شدم توو این 6 ماه، قرص و دارو جواب نداد، ترس از همه چی وجودم رو برداشته، از درس خوندن افتادم، 17 روز از امتحاتا گذشت و من لای کتاب رو هم باز نکردم، می خوام درس بخونم، فکرام اذیتم میکنه، خیلی نا امید شدم، هدفم و آرزو هام برام مردن، هر چی فکر میکنم راهکاری ندارم، هیچ کاری نمیتونم بکنم، فلج شدم. می خوام همه چی رو بسپارم به خدا و از نو شروع کنم ولی یه چیزی اذیتم میکنه، اونم اینکه خدا به من مسئولیت داده و من باید همه چی رو درست کنم ولی وقتی نمیتونم و کاری از دستم بر نمیاد چی کار کنم؟ از خدا هم شرمم میاد... کاش تموم بشه همه چی...:302::323: