RE: عاشق یک دخترم. خانواده خودم و اون مخالفند
نقل قول:
اولا باباش اصلا اجازه نمیده ما بریم خواستگاری
چرا؟
RE: عاشق یک دخترم. خانواده خودم و اون مخالفند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
ما همدیگر را دوست داریم ولی خانواده هامون نمی گذارند با هم ازدواج کنیم
***
يکي از شرايط مهم ازدواج استقلال است.
يعني شما براي زندگي خود بايد تصميم بگيريد. و ديگران نمي توانند به زور شما را مبجور به رفتن به خواستگاری و یا مجبور به قبول يا رد خواستگارتان بکنند واگر اين کار را کردند در صورت استقلال شما مي توانيد تبعيت نکنيد. اما اين بدان معنا نيست که نظرات مشورتي آنها را در نظر نگيريم و صرفا احساسات غير قابل کنترل خود را مرکز تصميم گيري قرار دهيم.
***
از مهمترين خطراتي که « ازدواج با احساسات انفجاري » موجب مي شود، شکاف بين واقعيت و خيال است.
خيال احساس محور شما زندگي ايده آلي با اين شخص را براي شما رسم کرده است. و در واقعيت با مسائل ديگري روبرو هستيد يا خواهيد شد. همين افسردگي و تنش که اکنون با آن روبرو هستيد اولين ثمر و ميوه چنين تصميمي هست. شما در خيال ارتباط ايده آلي با اين شخص داريد ولي در واقعيت با درگيرهاي مختلفي روبرو هستيد که انرژي شما را مي بلعد و زندگي رويايي شما را تحت تاثير خود داده است.
***
چنين ازدواجي با سماجت و پيگيري هر دو شما ممکن است انجام شود، ولي بايد آمادگي پذيرفتن هزينه ها ، و مسئوليت هاي آن هم باشيد. به عنوان نمونه يکي از اين هزينه ها همين درگيري هايي هست که اکنون شاهد هستيد. و اگر همانطور که اشاره کرده ايد تمام واقعيت هايي را که بر رابطه شما حاکم است فهرست کنيد، هر کدام هزينه و انرژي زيادي از شما تلف مي کند.
***
وابستگی قبل از ازدواج ،از آفت هاي عشق و رابطه است، و نکته منفي براي ازدواج محسوب مي شود.
نتيجه: تمام مسائل و مشکلاتي که هم اکنون دارید نمونه اي از مسائلي است که در زندگي با آن روبرو مي شويد يا از طرف خانواده ايشان در زندگي شما ايجاد خواهد شد، با اين وجود اگر شما مصمم هستيد که در دنيا فقط با ايشان خوشبخت مي شويد:
اول: اطلاعات شما منحصر به گفته هاي اين شخص هست که در ازدواج اينگونه اطلاعات کامل نيست.
دوم: بايد حتما به همراه اين شخص، حضوري با يک مشاور خانواده مراجعه نمائيد و جزئيات بيشتري را نسبت به هم به دست آوريد.
سوم: از هم اکنون بايد تمام انرژي ها و تلاشهاي خود را جمع کنيد تا پي در پي با تنش ها و اختلافها دست و پنجه نرم کنيد. و اگر آنقدر ضعيف هستيد که از هم اکنون اضطراب ، افسردگي و ... را جايگزين تلاش و ... مي کنيد، به نظر نمي رسد چنين راه سختي را بپيمائيد.
و در نهايت شما مهمترين انتخاب زندگي خود را در پيش رو داريد، سعي کنيد روشي را انتخاب کنيد که توان ادامه دادن و کنار آمدن با مسائل آنرا داشته باشيد.
مسائلي مثل : تنهايي و غربت، تفاوت فرهنگي و رسم و سوم آدب، خراب شدن ارتباط با والدين و از آن سو مطمئن نبودن به رابطه ديگر، مواجه شدن با واقعيت و فروکش کردن اين احساس فعلي، و ضعيف شدن ارتباطات دوستي ، فاميلي، شغلي و... .
RE: عاشق یک دخترم. خانواده خودم و اون مخالفند
فرشید 65 عزیز
رابطه ی شما در چه حدی بوده؟
از علاقه ی اون به خودت مطمئنی؟به چه دلیل؟
مطمئنی حرفهایی که داره در مورد مخالفت پدرش می زنه درسته؟
اگر حرف این خانم درمورد مخالفت پدرش درست باشه ایا به پدر حق نمی دی که دخترش رو به همسری پسری با این شرایط در نیاره؟
RE: عاشق یک دخترم. خانواده خودم و اون مخالفند
سلام برادر عزيزم من ميخوام تجربه خودم و بگم شايد بهتر بتوني تصميم بگيري. من دقيقا وقتي بيست سالم بود تو اين شرايطي كه شما هستي قرار داشتم و سه سال با آقايي دوست بودم البته اولش قصد ازدواج نبود ولي بعدش كه خانواده من فهميدن ايشون اومد خواستگاريم خيلي سخت تونست خانوادش و راضي كنه و چندين ماه اين راضي كردن طول كشيد رابطه ما دسته كمي از رابطه شما نداشت ولي ما رابطه نداشتيم.ولي همين دوستي عميق انقدر وابستم كرده بود كه حاضر شدم با مادرش تو يه خونه زندگي كنم اصلا شرايط مالي درستي نداشت و من فقط چون دوستش داشتم حاضر شدم جلوي همه وايسم ولي هميشه با خودم فك ميكردم اگه يه روز دوستش نداشتم اين آقا ويژگي ديگه اي داره كه بخوام بازم باهاش بمونم ميديدم كه نداره ولي چون خيلي دوستش داشتم و وابستش شده بودم نميتونستم پامو از اين رابطه بكشم بيرون.يه هفته قبل از عقد همه چي به هم خورد و از نظر اون آقا ما تفاهم نداشتيم.اينو بعد سه سال فهميده بود.البته اين بهونه بود ولي چون خانواده ها كاملا مخالف بودن نتونست دووم بياره و وقتي قضيه رو جدي ديد جازد.خيلي ضربه بدي خوردم الآن كه دو سال از اون قضيه ميگذره فقط روز و شب خداروشكر ميكنم كه نشد.شما هم از بيرون رابطه رو نگاه كن از خودت بپرس اگه روزي احساسي كه الان بهش دارم نداشتم بازم دليلي واسه ادامه دارم؟انقد احساسي تصميم نگير.
اگه هرچه قدرم دوسش داشته باشي وقتي مشكلات پيش بياد(چه مالي چه خانوادگي) احساست به نفرت تبديل ميشه.در مورد حرفي كه دوستان زدن اين دليل نميشه چون اون خانم بااين آقا رابطه داشته پس متعهد نيست.
احساس اون نسبت به شما چيه؟
RE: عاشق یک دخترم. خانواده خودم و اون مخالفند
برادر من خب شما که تا اینجا پیش رفتین خب پدر مادرتون رو راضی کنید. شما انگار جبهه نرفته شهید شدی. بابا هنوز قضیه رو مطرح نکردی با پدرش میگی مخالفه . یه ذره تلاش کن
پدر و مادرت رو راضی کن . از مادر شروع کن . اون زودتر کوتاه میاد و می تونه پدرت رو هم راضی کنه . وقتی رسمی برید خواستگاری پدر اون هم بالاخره منطقی صحبت می کنه . نهایتش اینه که تکلیفت یا اینوری یا اونوری مشخص میشه . اما اینجور ادامه دادن خوب نیست . مسلما یکی تون آسیب شدید می بینه و اون ممکنه شما باشی که بیشتر عاشقی
در مورد سطح اقتصادی خانواده هاتون هم توضیح بده.