نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان اول اینکه عیدتون مبارک عززان من 1نامزدی دارم که دوماه بهم دوروغ گفته وانو بهش ثابتم کردم وخودشم بهم گفته که با کسی دیگه بوده البته وقتی مچشو گرفتم گفتش ولی با این حال هنوز با اونه و ازام پنهان میکنه بهم دوروغ میگه میخوام بدونم چیکیر کنم کمکم کنید ممنون میشم:47:
سلام
منکه کارشناس نیستم
تجربمم خیلی خیلی کمه
نمیدونم چقد حرفم درسته یوقتی توصیه بدی نباشه
آخه چند باری دیدم مدیر همدردی میگفتن نباید تو کار شوهر تجسس کرد.
اما خب شما میگین میخواین ثابت بشه براتون دیگه.خودتون تجسس و کردین خب یقین از شک و تردید که بهتره .
خب شما یبار که مطمعن هستین که با اون خانوما قراز دارن تعقیبشون بکنین. اینجوری میتونین مچشونو بگیرین. میدونم خیلی سخته اما مثلا از مقابلشون رد شین طوری که متوجه بشن شما ابنکارو کردین اما خیلی خونسرد باشین داد و بیداد راه نندازین اونوقت ممکنه هم خودشون پشیمون بشن هم اون خانوما.
یبار تو روزنامه خوندم یه آقایی و با دوست دخترش گرفتن بعد این اقا متاهل بوده اون خانوم هم میدونسته همه منتظر ک خانوم این آقا بیاد و داد و بیداد راه بندازه و همه آماده بودن که یسر و صدای حسابی بشنون. اون خانوم میاد ناراحت بهمسرش میگه البته با مهربونی و ناراحت میگه عزیزم من تو خونه واست شام پخته بودم تا حالا هم شام نخوردم منتظرت بودم تا بیای شام بخوری بهو زنگ زدن گفتن تو کلانتری هستی اومدم ببینم چی شده. گفت من که ازش شکایتی ندارم حتما من زن بدی بودم که شوهرم ترجیح داده وقتشو بجای من با این خانوم بگذرونه حتما ایشون از من بهتره . بعدشم از همسرش عذرخواهی میکنه و کلی قربون صدقش میره.
دوست دختر اون آقا جلو خانومه زانو میزنه اشک میریزه و تقاضای بخشش میکنه. اون مرد از خجالت سرشو نمیتونه بالا بیاره . دوست دختره تف میندازه بسمت مرده میگه واقعا بی لیاقتی که همچین فرشته ای زنته و تو .....
میخواستم بگم اینکه فهمیدین شوهرتون خیانت کرده و بروش نیاوردین منو یاد این داستان واقعی انداخت. فکر کنم شما هم اگه دوست دارین زندگیتونو حفظ کنین باتوجه به اینکه قدرتشو دارین میتونین بشوهرتون نشون بدین فهمیدین اما خونسردین و داد و بیداد نکردین.
اینجوری ممکنه از گارشون پشیمون بشه.
البته ممکنه هم نشن و وقیح تر بشن تو اینجور کارها.
بستگی به آدمش داره دیگه.
بسیار متاسف شدم همچین اتفاقی براتون افتاده امیدوارم مشکلتون زودتر حل بشه.
ببخشید نتونستم کمکی بکنم اما میتونم واستون دعا کنم.
موفق باشین.
انشالله زندگیتون همیشه بهاری باشه.
- - - Updated - - -
اینم ینمونه که متوجه دروغ و خیانت شدن و مچم گرفتن اما بازم.....نقل قول:
نوشته اصلی توسط نینی
بعواقب کار فکر کنین بعد کاری و انجام بدین.
ببینین دوست دارین بیشتر به یقین برسین یا تو شک بمونین.
البته بنظز خودم یقین از شک بهتره.
اگه نمیگفتین که خیلی دوستشون دارین من میگفتم حتما مطمعن بشین بعد مدرک جمع کنین از اخرم تصمیم بگیرین میمونین یا نه.
چون شما میگین شوهرتون راحت دروغ میگن و انکار میکنن. و این بنفع شما نیست. حتی اگه مدرک هم داشته باشین بنعتون نیست چون میخواین بمونین . شما الان مدرک و میخواین که بخودشون ثابت شه یا دیگران؟ چون خودشون که میدونن بهشون ثابت شده هست. اما اگه بدیگران بخواین ثابت کنین باتوجه به اینکه میخواین بمونین برای خودتون سختتر میشه.
اما از یطرفم خب شاید اگه نفهمن که دونستین یه حس ساده لوحی به آدم دست بده دیگه و باعث بشه که این آدم بیشتر از اینکارا انجام یده.
و دیگه اون زمان پای بچه هم وسط بیاد و عرصه انتخاب واسه شما تنگ تر شه.
ممکنه از یطرفم اگه متوجه بشن شما فهمیدین پشیمون شن. یا محتاطانه ت از این به بعد عمل کنن.
کلا همه ی اینا برمیگرده به ذات شوهرتون و علاقه خودتون.
خودتون بهتر ،خودتون و شوهرتون میشناسین پس بهتر میتونین تصمیم بگیرین.
ولی قبل هر اقدامی این احتمال و در نظر بگیرین و واسش یه تصمیم بگیرین که اگه اومدین و خیانته راست باشه و شوهر فهمید ک فهمیدیدن و درست نشد و بدتر محتاطانه تر عمل کرد .و عوض نشد .تصمیم شما چیه و میخواین چکار کنین؟
- - - Updated - - -
با وجودیکه مچ گیری کردین و تایید کرده بازم پنهونکلری کردن بازم با اون طرفننقل قول:
نوشته اصلی توسط نینی
خیانت اونم در دوران نامزدی؟
خب عزیزم رو راست باهاشون حرف بزنین بگو تکلیفتو روشن کنه اگه نمیخوادت بره با اون خانوم . دیگه چرا فرصتای تورو ازت میگیرن؟
صاحب این تاپیک که خیانت دیده چند سال با شوهرش زندگی کرده .
اما شما که عزیز هنوز نامزدی.
تازه مشکلاتی که تو این دوران دیده میشه چند برابرش وقتی که زیر یه سقف میرین اتفاق میوفته . دیگه شما ببنین خیانت الان اتفاق افتاده بعد چمد سال زندگی چی میخواد بشه.
از عمین الان خط قرمزاتو واسش روشن کن
خیلی محکم بهشون بگو اگه منو نمیخوای من از زندگیت میرم دیگه چرا منو داری بدیخت میکنی مگه چکارت کردم. الان ک اتفاقی نیوفناده میرم بیرون.
من حتی اگه جای شما بودم واسه اینکه تکلیفم روشن شه و اوشونم از مواردی مثه مهریه و .... نترسه میگفتم من حتی حاضرم از مهریم بگذرم یا اینکه خانواده هارو خودم راضی میکنم. فقط تو تکلیف منو روشن کن. با دعوا هم نگو ک یوقت نترسه. اینجوری حداقل تکلیفت روشن میشه. حتی میتونی موقعی ک باهاش میحرفی با گوشیت صداشو ضبط کنی. واسه بعدا لازمت میشه.
وقتی تکلیفت روشن شد اونوقت هرچی دوست داری سرش داد و بیداد کن و حتی از مهریه اتم نگذر اگه میخوای. وگرنه اگه میخوای بیشتر بسوزه از اینکه داره چه فرشته ای و از دست میده حیلی خونسرد باش سخته اما ممکنه با اینکارت بیشتر پشیمون شه. و اگه میخوای ک برگرده خودش با پای خودش برگرده.
اینا یه پیشنهاده فقط . من ازدواج نکردم . اول قکر کن روشون ببین در توانت هست یا نه اگه اره انجامش بده.
البته اگه پیشنهادات بهتری نبود.