RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
برادر خوبم،
چقدر به خودت سخت مي گيري!
مشكل شما، علاوه بر انفعال، نداشتن مهارت جرات مندي و بعضي مهارتهاي ديگه است كه موجب شده اعتماد به نفس شما كاهش شديد داشته باشه و عملا شما هر چه مي كشيد از نداشتن اعتماد به نفس و كمبود عزت نفس است. خب پس صورت مساله روشنه! اعتماد به نفس شما پايينه! اما چگونه اعتماد به نفس شما ارتقا پيدا مي كنه!؟
همه نكته همين جاست كه اين موضوع رو بايد بپذيريد كه راهكارهاي داده شده قرص يا كپسول نيست... يه دوره بخوريد و خوب شويد! بلكه بايد كمك كنيد تا بتوانيم شيوه زندگي شما رو به شيوه صحيح و سعادتمند اصلاح كنيم و اين مستلزم زمان، قدرت و پشتكار و البته حرف گوش كردن شماست!
شما افسرده نيستيد! اما مضطرب هستيد! علائم افسردگي در شما نيست... هر چند اگر شروع به كمك كردن به خودتون نكنيد و رها كنيد، افسرده خواهيد شد! شخص افسرده كمتر دنبال تغيير شرايط است و سعي مي كند در شرايط خودش باقي بماند... پس با همين دليل ساده شما افسرده نيستي!
به نظرم زندگي شما كمي غليظ شده است... همين!
چند سوال رو پاسخ دهيد:
- از خودتون چه انتظاراتي داريد؟
- به نظر شما اگر به شما اهميت داده بشه و مهم باشيد، همه چي خوب خواهد بود؟
- اگر شما شخصيت يك هنرپيشه رو داشتيد راضي بوديد؟
- چرا از وضعيت مالي و اجتماعي و ظاهري خودتون راضي نيستيد؟
- اگر لازم باشه از دختر عموتون دل بكنيد آيا شدنيه؟ مي تونم روي شما حساب كنم؟
- به نظر شما موفقيت چيست؟
- يه تعريف ساده از عشق به من مي دهيد؟
و اما چند تمرين كه بايد شروع كنيد: (دير شد! بجنب برادر... يه ساعت ديگه ديره!!!!)
- روزانه به مدت 30 دقيقه در پارك نزديك منزل بدويد. سعي كنيد اين دويدن در ساعات اوليه روز باشد.
- از خوردن چاي و قهوه و نوشابه پرهيز كنيد ( طي يك ماه) چاي سبز، شير، آب رو جايگزين كنيد
- هر روز صبح به مدت 5 دقيقه دوش بگيريد و سپس لباس خودتون رو از نظر رنگ بندي كاملا شيك آماده كنيد و بپوشيد. تصور شما اين باشد كه قرار است به يك قرار مهماني مهم يا قرار ملاقات جدي برويد. اگر چيزي كم و كسر داريد، الان بسياري از فروشگاهها حراج هستند سريعا تهيه كنيد ( من بازار رو پيشنهاد مي كنم/ جنسهاي شيك و ارزان بخريد)
- پروتوكل هاي پوشيدن لباس رو ياد بگيريد و رعايت كنيد. مثلا چقدر بايد شلوار روي كفش باشد، يا استين از لبه پليور چقدر بيرون باشد. خريد و استفاده از يك ادكلن خاص ضروري است! شده شام نخوريد ادكلن بخريد!
- كفشهاي شما مهم نيست چي باشد بايد بايد بايد تميز باشد و برق بزند! حتي اگر اسپرت است
- هيچ وعده غذايي رو از دست ندهيد. هنگام خوردن غذا: چيزي نخوانيد/ چيزي نبينيد/ صحبت نكنيد
- هر روز الزاما و حداقل از يك نفر تعريف و تمجيد كنيد ( نتايج رو بنويسيد)/ از همسايه/ از مشتري/ و...
با خنده از ايشون تعريف و تمجيد كنيد. مراقب باشيد بي خود از كسي تعريف نكنيد... مثال: يك مشتري بسيار تميز و مرتب به مغازه شما وارد شده، شما كارش رو انجام دهيد و بهش بگيد شما بسيار آراسته هستيد! واقعا از هم صحبتي با شما لذت بردم! نتايج به قدري درخشان است كه به وجد خواهيد آمد
- روزانه به مدت 10 دقيقه در مقابل آينه نقش بازي كنيد. آنطور كه دوست داريد باشيد... مثلا دوست داريد چطور صحبت كنيد... صحبت كنيد! و در طول صحبت به همه حركات و رفتارهاي خودتون دقت كنيد!
- به ديگران (هر روز دو نفر) كمك كنيد. يعني طي دو هفته آينده شما به 28 نفر كمك كرده باشيد... بدون اينكه كسي از شما درخواست رسمي كمك كرده باشد. مثلا پير زني در مسير بارش سنگينه بهش كمك كنيد! يا شخصي دنبال دستگاه كامپيوتري مي گرده بهش كمك كنيد
- با دوستانتون هر روز تلفني صحبت كنيد. حتي مجبوري... هر روز 5 دقيقه و سعي كنيد هر دو روز يك بار يك نفر رو ببينيد و مدتي رو با ايشون بگذرانيد
سوالات رو پاسخ دهيد
گزارش كارهاي انجام شده رو بنويسيد
-
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سلام آقای sci عزیز
من خیلی نا امیدم به نظر شما وقتی حرفی به ذهنم نمیرسه به خاطر اعتماد به نفس ؟ خیلی تو فکرم
1 - از خودم انتظار دارم مثل قبلا باشم چرا منی که اون همه اجتمعای و فی البداعه گو بودمو الان باید اینطوری باشم
2- برام مهم نیست مهم باشم فقط اگه بتونم با دیگران راهت حرف و بزنم و جذب خودم بکنمشون همینطور که قبلا میکردم
3 - اگه هنر پیشه ای که خوب و جذاب صحبت کنه بله
4 - از وضعیت مالیم به خاطر اینکه درآمد ندارم و نمیخوام سربار پدرم باشم - از نظر ظاهری چون خیلی لاغرم - از نظر اجتماعی به خاطر اینکه اونطوری که میخوام صحبت کنم نمیتونم و خیلی وقته با کسی صمیمی نشدم و نمیتونم برم توی جمعی که دوستانه باشه و دوستام کم شدن
5 - نه متاسفانه چون تنها دلخوشیم و خیلی بهش وابستم و همیشه به فکرشم که اینم خیلی اذیتم میکنه اگه کوچکترین به مخلی بهم بکنه خیلی ناراحت میشم و اعصابم به هم میریزه
6 - عشق : شخصیو از ته دل دوست داشتن نه به خاطر موقعیت ظاهری اجتماعی مالی فقط به خاطر خود شخص
آقای sci عزیز من سیگار میشکم :( و رابطم با پدرو مادرم خوب نیست پدرم که خشک و مادرم هم همش سرم غر میزنه و در طول روز با کسی سرو کار ندارم ببخشید یه فکریم همش تو سرم میگه هر کاری بکنی فایده نداره و ناامیدم میکنه
ممنون از راهنماییهاتون امیدوارم از جوابهام ناراحت نشید و درست جواب داده باشم
ببخشید یه چیزی یادم رفت اون دوستم تقریبا هر روز میاد پیشم ولی نمیدونم چی بگم اون خاطراتشو تعریف میکنه منم که هیچی دیگه
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
آقای ُsci از درون دلم گرفته یه غم بزرگی دارم ولی نمیدونم چیهدوست دارم گریه کنم
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
برادر بزرگوار
خب گریه کنید! اشکالی نداره!!
می دونم خیلی ازرده شده اید
فقط جهت اطلاعتون می گم که تعریف شما از عشق کامل نیست و البته به مرور زمان کامل می شه
راهکارها رو انجام بدید و بدنبال دلایل اینکه چرا اینطوری شده اید نباشید، مشکل شما بزودی حل خواهد شد
ضمنا به من بگید چه می خورید و چند کیلو هستید. اگر می شه bmi شما رو بدونم در غیر اینصورت قدتون رو بگید
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سلام آقای SCI خوب هستید ممنون که دارید کمکم میکنید
می خواستم ببینم امکانش هست داخل اتاقم بدوم ؟ اتاقم بزرگه
چای و قهوه و نوشابه نمیخورم ..توی یک ماه یه بارم نباید بخورم؟
اگه تو روز کسیو نبینم زش تعریف کنم اشکال نداره؟
وقتی جلوی آینه میرم میگم سلام خوبی چه خبر خوش میگذره و دیگه کلا هیچی نمیتونم بگم و میرم تو فکر اینکه چی بگم و هیچی به ذهنم نمیرسه و با خودم میگم من که حرفی برا گفتن ندارم وقتی پیش کسیم و وقتی پیش کسی بودم و حرفی نداشتم میاد تو ذهنم (پیش کسی هم هستم اینطوریم و کلا یه جوری میشم نمیدونم چجوری توضیح بدم) و فکرای منفی دیگه که کلا این فکرای منفی تو روز برام زیاد پیش میاد شاید کلا تو روز 5-6 ساعت توی فکرم
کلا کسی به کمک احتیاج داشته باشه این کارو میکنم ولی اگه تو روز کسیو پیدا نکردم اینکارو بکنم چی؟
به دوستام زنگ میزنم میگم سلام خوبی خوش میگذره زنگ زدم حالتو بپرسم بعد سکوت و اونایی که گفتم ... و بعد خداحافظ
من وزنم 55 قدم 176
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سعید عزیز،
اگر اتاق شما بزرگترین اتاق دنیا هم باشه، بازم ممکن نیست! نه نمی شه در اتاقتون بدوید
بهتره که نخورید
مگه می شه کسی رو نبینید؟؟؟ مگر اینکه تو خونه بمونید و چشمانتون رو ببندید! پس حتما کسی رو می بینید و ازش تعریف بجا می کنید
تمرین جلو اینه رو دقیق انجام دهید، بله سخته! شایدم اوایلش خیلی سخت باشه اما انجامش بدید... وقتی به جایی رسیدید که نا امید شدید، سه بار نفس عمیق با چشمان بسته بکشید و ادامه بدید، کم کم ساده تر می شه
حتما کسی رو پیدا می کنید که به کمک نیاز داشته باشه ! با دقت نگاه کنید دوست من
با دوستاتون راجع به مسائل مورد علاقه طرفین صحبت کنید، به این موضوعات فکر کنید و اونها رو یادداشت کنید
روزانه مصرف نشاسته و سیب زمینی ، تخم مرغ و بطور متعادل غلات رو در رژیم خودتون داشته باشید
تنبلی ممنوع! شروع کنید
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سعید جان سلام
من فقط چون این نوشته های اخرت رو دیدم که ای بدت نمیاد از سر و ته قضیه بزنی گفتم بهت بگم
1-چون منم مثه تو دارم دستورالعملهای اقای sci رو انجام میدم و تاثیر مثبتشو دیدم تو هم انجام بده.البته اولش گاهی به نظر میاد بعضیاشون بی معنی (عذر میخوام اقای sci) یا بیهوده هستن.اما وقتی انجام بدی خودت متوجه میشی که مثبت و مفید هستن.
2-وزنت نسبت به قدت خیلی کمه به نظر من.و این حالت منفی وقتی ادم وزنش خیلی کم بشه هست البته نمیدونم چون وزن کم شده ادم حالات منفی پیدا میکنه یا برعکس.به هر حال در ارتباطن.
پیشنهاد من اینه که به یه متخصص طب سنتی مراجعه کنی و ازش بخوای مزاجت رو بهت بگه.و بر اساس اون میفهمی چی باید بخوری.مثلا اگه سرد و خشک باشی خوردن ترشی لاغرترت میکنه اما چیزای گرم و شیرین هم حالتو بهتر میکنه و هم رو وزنت اثر میذاره.نه اینکه یه رژیم سفت و سخت بذاری.نه.فقط رو غذاهای مناسبتر بیشتر مانور بده.همین.
رژیمهای غذایی هم هستن که من شخصا خوشم نمیاد ازشون.مثلا روزی دوتا تخم مرغ و سیب زمینی اب پز..ادم حالش بهم میخوره.من پیشنهاد میدم در مورد غذا خوردن سخت نگیری.همه چی بخور.به جز فست فود و سوسیس کالباس و این اشغالا.
با اشتها هم غذا بخور..یعنی نون پنیر هم با ولع بخور که تمایل داشته باشی بیشتر بخوری
میوه..اب..سبزی..اصلا به خودت سخت نگیر.با عشق غذا بخور.تا حالا عاشق غذا شدی؟نه.عاشقش شو.انقده خوبه.:)
3-از اونجایی که برای پسرا همه دنیا یه طرف و موهاشون یه طرف.به موهات هم خوب برس.(هرچند اگه پسرا به یه زمین خشک هم انقد میرسیدن گلستون شده بود:))
4-و من حدس میزنم موضوع میاد تو ذهنت اما تصور میکنی اون موضوع زیاد جذاب نیست برای همین پی شو نمیگیری.اما در واقع همه همین اتفاقات مسخره و تکراری که برای هممون میفته رو میگن.تو هم شروع کن به گفتن.مهم نیست بقیه چه واکنشی دارن.تو بگو که مثلا امروز چه اتفاقی افتاد.کم کم یادت میاد برای تعریف کردن یه موضوع بی مزه چیکار باید کرد که جالب جلوه کنه.
5-از اقای sci میخوام اگه جایی اشتباه گفتم اصلاح کنن تا یه وقت تو روندت خلل ایجاد نشه.
موفق باشید
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
ممنونم اقای sci و خانم بهار زندگی
من مواردی که گفتید انجام میدم
همونطوری که گفتم یکی دیگه از مشکلاتم دختر عمومه که خیلی بهش وابستم که نمیدونم میشه اسمشو عشق گذاشت یا نه تا حالا هیچ حرفی از اینکه میخوامش بهش نزدم و فکر میکنم عشق من یکطرفس .. میخواستم ببینم چطور میتونم بهش وابسته نباشم و قیدشو بزنم .. اگه این کارو بکنم بعدا عذآب وجدان نمیگیرم چرا بهش نگفتم دوست دارم که شاید اون قبول میکرد؟
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سعید عزیز
همونطوریکه بهار اشاره کرد راهکارها رو انجام بدید البته هیچ اجباری در انجام ندارید و اینها صرفا پیشنهادهایی به شماست که می تونه مشکل شما رو حل کنه مثل کسی که داره غرق می شه ( بلا تشبیه به شما) و شما بهش می گید دستت رو بده به من، حالا طرف بگه می شه دستم رو ندم؟!؟!
همونطور که قبلا اشاره کردم ارتباط شما با دختر عموی عزیزتون به نظرم عشق نیست!
عشق یک رفتار و مهارت کاملا جرات مندانه و حرفه ای در سطوح بالای خودشه که موجبات سعادت یک فرد رو فراهم می کنه تا جاییکه عاشق با تمام وجودش به حقوق فردی معشوقش احترام می ذاره که شاید گاهی عقل از این احترام بی حد خرده می گیره
الان کمی زوده برای این بحث
بگذریم
سوالی بود بپرسید
RE: مشکل در حرف زدن با دوستان و در جمع
سلام به دوستان
یه سلام ویژه هم خدمت آقای sci
راستش آقای sci کارایی که گفتید دست و پا شکسته انجام دادم و از نظر اجتماعی بهتر شدم ولی دارم میفهمم فقط مشکلم این نیست . چجوری بگم چند جا دیدم در مورد منتقد درون مطلب گذآشتید . فکر میکنم منتقد درون من خیلی فعال . مثلا من در مورد هر چی پیش میاد فکر میکنم اخرش بعد از این ذهنم اونو دنبال میکنه به جاهای خوبی نمیرسم و حالم گرفته میشه و احساس نآمیدی میکنم راستی جدیدا با اینکه در جمع میرم ولی احساس تنهایی میکنم