RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
شما باز اینجایید...نمیخاین برین بحرفین؟همه چیو بخدا بسپار
برو که اونم منتظرته که بحرفی منتظره که باهم زندگیتون رو از سر بگیرین..باور کن منتظرته فقط میخاد تو بیای بهش حق بده بارها گفته ردش کردی پس حالا نوبته توس پس خودت باهاش بحرف...مطمئنم همچی حتی بهتر از قبل میشه...
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
باران بهاری جان
من شوهرمو خوب می شناسم
اینجور وقتا دوست داره تا چند روز سرش تو لاک خودش باشه و باهاش کاری نداشته باشم
هرچی بیشتر بروم طرفش ازم دورتر می شه
بارها شده که مثل امشب قهر بودیم، رفتم طرفش ولی پسم زده
اینکه نمی روم به خاطر غرورم نیست
من خییییلی بهش وابسته شدم
می خواهم با خودم کنار بیایم تو این چند روز
می خواهم به خودم ثابت کنم که اگه 2 روز تو بغل شوهرم نخوابم و صبح موقع رفتن، 5 دقیقه همدیگه رو غرق بوسه نکنیم، نمی میرم
البته امیدوارم که نمیرم
همین الانش قلبم داره می ترکه
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
نمیدونم اما شاید این بار فرق داره این بار پای موندنه به پای هم پیر شدنه...به امید خدا بعد اینکه مشکلت حل شد رو خودت کار کن رفتار وابستگی رو به دلبستگی تبدیل کن...براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
سلام شب نیلوفری:72:
دلم نیومد چیزی ننویسم,شاید کمکت بکنه یا نه
نمیدونم
فقط بااعتقاد یه چیزیو بهت میگم,یه وقتایی برای به دست آوردن باید رها کرد
تو زیادی به همسرت وابسته ای
این آزاردهنده است,من که زنم اگه فکر کنم دایم دارم چک میشم,دایم باید حواسم به خودم باشه,دایم باید بترسم نکنه همسرم دوباره اشتباه قبلشو تکرار کنه و کاری کنه تمام بدنم بلرزه و... باور کن احساس خفگی میکنم
احساس ترس,احساس عدم امنیت,احساس خطاکاربودن دایم
چرا این حس ها رو بهش میدی
پدر من از بس دوستمون داره نه ازروی چک کردن گاهی چندین بار توطول روز زنگ میزنه,باور کن گاهی معذب میشم,گاهی خسته,گاهی حتا ...
در صورتی که پدرمه,عاشقمه و منم دوستش دارم
اما براشون عادت شده
تو هم چک کردن,شک داشتن و...نزار برات عادت بشه
طرف مقابل رو خفه میکنه,باور کن احساس مرگ به آدم میده
من هم جای همسرت بودم پاک میکردم,مگه سرم درد میکنه برای بحث یا تنش یا اضطراب...
همینقدر که به خودت حق میدی به بقیه هم حق بده
کمی خودتو رها کن
بزار دلتنگت بشه,بزار آزادانه بیاد سمتت
وقتتو پر کن,خودتو شادترکن,نزار نابود بشی
نه خودت نه همسرت
تو برزخ بودن هیچ وقت تمومی نداره
تکرار و فکر بیخود آدمو تو برزخ نگه میداره,من اگه میخواستم مرور کنم از کاه کوه میساختم و حجم دلتنگیام صدبرابر میشد
همه هم همینند
پس یه کم زنانه تر رفتار کن,احساساتت خیلی قشنگه اما وقتی مثل یه بار بشه رو شونه ات آزارت میده
مردها از زن وابسته دوری میکنند
باور کن چاره تو در رهایی از وابستگیه
از ته دل از خدا برای قلب مهربونت آرامش میخوام:72:
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
سلام
پست اولت واقعا تکون دهنده بود
قضیه ی خیانت خیلی خیلی سخته، هر چقدر که همسرت رو بیشتر دوست داشته باشی سخت تره
ولی باورت میشه بهت حسودیم شد نیلوفر؟
ببین چه عشق و چه رابطه ی قشنگی هنوز هم بینتون هست
بین من و همسرم مدتهاست که طلاق عاطفی اتفاق افتاده.. هر قدر هم که به این رابطه تنفس مصنوعی میدیم دیگه جون نمیگیره... دلم تنگ شده برای حس عاشق بودن، برای اینکه کسی عاشقم باشه و عاشقش باشم
به خدا خیلی نعمت بزرگیه... دوست داشتن از دوست داشته شدن هم قشنگ تره.. اگر هر دوش با هم توی یک رابطه بگنجه واقعا یک گوهره
چرا میذاری اینطوری شیطون با افکرا آزاردهنده آرامشت رو به هم بریزه
چرا میذاری یه رابطه ای رو که انقدر پتانسیل بالایی داره رو از درون بپوسونه؟
اینجا این همه مقاله هست، این همه تاپیک هست... یکم هدفمند تر مطالعه کن
باور کن که این رفتارت داره این عشق رو از بین میبره، هر قدر محکم تر توی دستت فشارش بدی بیشتر از لا به لای انگشتات میریزه
اگر واقعا عاشقشی اگر واقعا قبول داری که عاشقته بهش اعتماد کن، اون قبول کرده اشتباه کرده، حق داره بهش یه فرصت دیگه بدی..
معمولا آقای sci راهکار های قشنگی میدن، خودشون الان سرشون شلوغه ولی پست هاشون که هست... مطالعه کن، خودت رو آروم کن... هر طوری که ممکنه
من احساس میکنم چون با این رفتارت شوهرت به خاطر وجدان دردش به خاطر عشقش نازت رو کشیده به این رویه عادت کردی... ولی باور کن که الان دیگه داره آسیب میزنه... خیلی دست دست نکن
برات دعا میکنم عزیزم :72:
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
باز این شیطونه پدر سوخته اومده دو رو بر شب نیلوفری ما میچرخه و افکارش رو به ریخته و وسوش میکنه که به حریم خصوصیه شوهرش وارد بشه و ادامه داستان ...
شب نیلوفری عزیز قرار شد خودت رو رها کنی از این افکار قرار شد که دیگه سمت گوشی همسرت نری عزیز جان ...
ولی تصمیمت رو دوست داشتم اینکه میگی میخواهی دیگه انقدر به همسرت نچسبی و از وابستگی خیلی زیاد رها شی وابستگی خیلی تاثیر منفی تو رابطه آدما میزاره ... خیلی خوبه و به قول زهره عزیز اجازه بده که همسرت دلتنگت بشه عزیزم و خودت رو بکش کنار ...
حالا هم قهر نکن ولی یه دو سه روز هم تو و هم همسرت خیلی به هم کار نداشته باشید خیلی رو افکار هم رژه نرید و فکر کنید شما به فکر یه راه هائی باش که خودت رو سرگرم یه کارهای دیگه کنی که انقدر به این شوهر بیچاره گیر ندی سر هر چیزی عزیزم مرد ها نیاز دارن که واسه خودشون یه زمانی رو بگذرونن حتی ما زن ها هم نیاز داریم پس به این نیازهای هم خیلی خیلی بیشتر توجه کنیم ...
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
فکر 25 تا اس ام اس رهام نمی کنه
همه تمرکز و ازم گرفته
ازش پرسیدم اگه می گی هیچ چیز خاصی تو اس ها نبود، پس اشکالی نداشت که همه اونا بین من و یه مرد دیگه رد و بدل می شد؟
گفت اگه منظور خاصی توش نبوده باشه،نه اشکالی نداشت
این حرفش یعنی چی؟؟؟!!!
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
خب عزيزم راست ميگه ديگه
من و همكارام هم روزي هزار مرتبه به هم اس ميديم البته كاري هيچ چيز خاصي هم توش نيست
اذيتش نكن پشيمون ميشي
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
راست می گی هاجس عزیزم؟
آخه من برام عجیبه که چرا تلفنی مسائل کاری رو مطرح نمی کنند؟
یعنی می تونه عادی باشه این قضیه؟
به من گفت 99 درصدش کاری بود و یه درصد هم شاید جوکی چیزی به هم داده باشیم
RE: نمی توانم خاطرات بد گذشته ام رو فراموش کنم
شب نیلوفری عزیزم.
تمام پست هات رو خوندم. عزیز دلم شوهرت خیلی دوستت داره! اینو من از روز اول فهمیدم و واقعا قدر این عشق و علاقه رو بدون! این عشق مثل یک گیاه میمونه هر روزه باید بهش آب و غذا بدی تا پر بار تر بشه نه اینکه مواد سمی وارد خاکش کنیم که روزبه روز ضعیفتر و پژمرده تر بشه عزیزم.
خودت میدونی که خیلی درکت میکنم. من هم از این چک کردنها انجام میدم و خدا میدونه که بعد از هر بار چقدر از خودم بدم میاد و پشیمون میشم!!
یک لحظه خودت را جای همسرت بگذار و فکر کن که تو بودی که این خطا رو انجام داده بودی. آیا دوست داشتی که همین رقتاری رو که الان با شوهرت داری، انجام بده و یا اینکه دوست داشتی بهت اعتماد کنه! دوست داشتی که مرتب چکت کنه! آیا دوست داشتی که تلفن همراهت رو مرتب چک کنه و در مورد هر کدوم از اس ام اس هات بازخواستت کنه؟! مطمئنم که احساس خوبی نداشتی و به ادامه زندگی با چنین شخصی امیدی نداشتی!
این رو بدون که یکی از پایه های ادامه عشق و علاقه به یکدیگر اعتماده و تو عملا با این کارات یک پایه رو لق کردی و باعث میشی که پایه زندگیتون متزلزل بشه!!
بیا توی این لحظه یک قولی به همدیگه بدیم و سعی کنیم بهش وفادار باشیم. اینکه از این به بعد به شوهرامون اعتماد کامل داشته باشیم. دیگه هیچوقت چکشون نکنیم و به عنوان یک انسان حریم شخصیشون رو حفظ کنیم. دیگه هیچوقت هیچوقت سراغ موبایلشون نریم. علی رغم تمام وسوسه هایی که وجود داره بهشون اعتماد کنیم و در واقع به عشقمون اعتماد کنیم!! خواهش میکنم این قول رو به من بده عزیزم. میدونم که ضربه زیادی خوردی ولی به حرمت عشقی که بینتون وجود داره دیگه اینکارو نکن. و بنا رو به محبت بی قید وشرط به عشق زندگیت بگذار. مثل یک بازپرس در مقابل یک متهم مرتب ازش سئوال و جواب نکن و تحت فشارش نگذار که اعتراف کنه عزیزم.
با این کارا انتظار داری که اون چه احساسی داشته باشه؟! معلومه که از ادامه این زندگی که مرتب نقش یک متهم رو داره خسته میشه و عطایش را به لقایش میبخشه؟!
سعی کن که توی زندگی قوی تر از این حرفا باشی و تا وقتی چیزی ندیدی بنا رو به اعتماد بگذاری. میدونم که عمل کردنش سخته ولی باید سعی کنی. من این حرفا رو برای خودمم میگم و خدا شاهده که دارم تمام تلاشم رو میکنم.پس تو هم تلاش کن عزیزم.
راستی اگه میتونی با پیام خصوصی ایمیلت رو بهم بده که مفصلتر باهات صحبت کنم عزیزم.
فعلا چند روزی کاری به کارش نداشته باش و وقتی هر دوتون ارومتر شدید. اول از همه به خودت و بعد به شوهرت قول بده که بهش اعتماد داشته باشی و وارد حریم خصوصی اش نشی و بهش بگو قویا به این امیدواری که همیشه به تو وفادار بمونه و به این امر ایمان داری عزیزم
موفق باشی :72::72: