RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
من واقعا گیج شدم نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم من هم ایراداتی دارم و منکر این نیسیتم ،
همسرم فکر میکنه اگه به حرف من گوش بده من روم زیاد میشه و دیگه افسار زندگی رو داده دست من احساس میکنه که اونوقت من واسش تصمیم میگیرم در صورتی که من شخصا از مردی که بخواد براش تصمیم گرفته بشه خوشم نمیاد من فقط میخوام نظرم رو بگم یا گاهی هم به دل من راه بیاد همیشه نظر نظر اون نباشه همینطور که من از یک سری دوست داشته هام میگذرم اون هم بگذره ما هر کدوممون فکر میکنیم که فقط (من) دارم کوتاه میام برای تو و این یه ناراحتی ایجاد میکنه ... میخوام تو زندگیم پیشرفت داشته باشم دوست دارم یه جای دیگه زندگی کنم ولی نمیتونم همسرم رو راضی کنم ... واسه بچه دار شدنم هم من میخوام بعد از بچه دار شدنم هم برم سر کار ولی همسرم می گه نه البته دیشب یه ذره کوتاه اومد گفت که تا وقتی بچه دو سالش بشه نرو بعدش برو باز هم این بستگی به شرایط اون موقع داره ... من نمیتونم تو خونه بنشینم مخصوصا اگه محل زندگیم تغییر نکنه
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
من واقعا فکرم متمرکز نیست ها دقیقا حرفی که به همسرم زدم واسه خودم هم پیش اومده که در حال حاضر نمیدونم از زندگیم چی میخوام ، بچه که فعلا نه تا سال دیگه ... ولی از الان باید خودم و بدنم رو آماده کنم پس باید یه دکتر برم یه سری آزمایشها و ... مهاجرت ... نمیدونم چون همسرم یه روز میگه باشه یه روز میگه نه ... کلاس زبان ... نمیدونم ... خرید خونه یا زمین واسه سرمایه گذاری نمیدونم ... تغییر مکان زندگیم (دور تر شدن از خانواده همسرم) نمیشه چون همسرم راضی نمیشه ... هی داد بی داد ...
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
ملکه جان الان مشکل اصلیت چیه؟ خوندم این تاپیکتو اما مشکلی ندیدم.
به نظرم خیلی هم خوبین و زندگی خوبی دارین. فقط یه مقدار بی برنامه ای احتمالا واسه همینه که اعصابت خورده.
همونطوری که اقای حامد گفتن خوندن مقالات این تالار رو شروع کنین. شاید یه مقدار نیازه مهارت هاتونو بالا ببرین.
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
meinoush عزیز ممنون ازت ، من از زندگیم و انتخابم خوشحالم و همیشه شاکر خدا هم بودم و هستم ...
تو نوشته های قبلیم هم گفتم که هی سری مسائل ریز ریز تو زندگیم هست که میخوام حلشون کنم...از جمله اینکه
چطور میتونم همسرم رو راضی کنم و بنشینیم با هم در مورد زندگیمون صحبت کنیم چون همیشه از زیر صحبت کردن در میره و خودش رو با تی وی یا کامپیوتر یا عوض کردن بحث مشغول میکنه که اون لحظه واقعا خیلی دلسرد میشم ، چطور میتونم بعضی از فکرهائی که تو ذهنم هست و به هرکی میگم بهم میگه خودت رو داری اذیت میکنی و خودم هم میدونم که فعلا شرایط خوبه ولی از بعدها میترسم بریزم بیرون چرا نمیتونم یه تصمیم بگیرم ... چرا از اینکه یه بچه بخوام به این دنیا اضافه کنم میترسم و نگرانم
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
این تاپیکو اگه نخوندی بخون شاید کمکت کنه.
باید یه راه صحبتی پیدا کنی که هم خودت دوست داشته باشی هم شوهرت. مثلا باید ببینی وقتی نشستین راحت ترین حرف بزنین یا مثلا شب راحت ترین یا صبح یا موقع غذا خوردن یا هر وقت دیگه. یا باید ببینی مثلا شوهرت بعد اینکه غذا خورده سیر شده حالش بهتره حوصله داره یا موقع غذا خوردن. خود من باشم حرفو ترجیح می دم موقع غذا خوردن بشنوم اما وقت می خوام که راجع به شنیده هام فکر کنم و سر فرصت یه وقت دیگه ای جواب بدم. اما خیلی ها ممکنه بگن بذار همین یه لقمه غذا از گلوم پایین بره بعد از این حرفا بزن! یعنی باید خودت که هم خودتو هم شوهرتو می شناسی وقت و موقعیت مناسب برای صحبت کردن رو که هم خودت راحت باشی هم شوهرت پیدا کنی کم کم. نحوه ی گفتگو رو هم از این تاپیک و بقیه مقالات سایت بخون یاد بگیر.
مثلا چه فکرایی توی ذهنته که اذیتت می کنه؟ اگه مشکلی نداره می تونی اینجا بگی. البته چیزی که پشیمون شی ننویس چون نمی تونی تاپیکتو پاک کنی.
لابد در یه زمان به چیزای مختلف فکر می کنی. شاید انقدر جوانب مختلف کارو می سنجی که باعث می شه نتونی تصمیم بگیری.
شاید احساس مسوولیته. شاید خودت کودکی خوبی نداشتی.
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
من الان حالم خوب نیست ...
یه مقدار از اون بحران (که نمیدونستیم میخوایم چکار کنیم) در اومدیم ... کلا تو این مدت تقریبا زندگی خوب و آرومی داشتم و کاملا راضی از زندگی ...
ولی دیشب دوباره ناراحت شدم، یعنی ناراحت شدیم از هم ...
دیروز مهمون داشتیم از صبح که بیدار شدیم رفتیم خرید اومدیم خریدها رو جابجا کردم و بعدش دیگه تدارک دیدن واسه شام که مهمون داشتیم همسرم هم کارهای جارو تی و گرد گیری رو انجام داد من هم که کاملا کارهای آشپزخانه که میدونید اصلا هم تمامی نداره .... مهمانها اومدن و رفتن بعد همین که بدرقه اشان کرد اومد وسط پذیرائی دراز کشید حال من موندم کلی خسته گی جمع کردن میوه ها و ظرف میوه ها و مرتب کردن بعضی چیزها هی بهش گفتم میشه یه سری کمکم کنی اینا رو جمع کنیم گفت نه من خسته ام ... ولشون کن بیا اینجا کنار من دراز بکش ... من هم که دیگه از خستگی و ایستادن زیاد ساق پاهام از درد داشت میترکید... و از اینکه خیلی همسرم بیخیال دراز کشید و چشماش هم بست خیلی ناراحت شدم دیگه کارهائی که واجب بود انجام دادم و رفتم تو اتاق رو تخت دارز کشیدم چند صفحه از کتابم رو خوندم اومد بالشتش رو برداشت و رفت من هم دیگه کتابم رو گذاشتم کنار گفتم بخوابم ... ولی تا کی خوابم نبرد
صبح هم اومد سرکار بهش زنگ نزدم تا ساعت 11 خودش زنگ زد که چرا زنگ نزدی و شروع کرد کلی غر زدن تو خیلی انتظار داری من فلان کار رو کردم من .... همه کارهای خودش رو شمرد که کلا 6 مورد شد من هم گفتم که خوب تو کارهای خودت رو میشمری بذار من هم بشمارم که نزاشت و هی غر زد که تو فقط تو آشپزخونه بودی کار دیگه ای نکردی بلد نیستی کار کنی فقط دور خودت میچرخی اون کارهایی که تو میکنی من سه سوت انجامش میدم (صداش هم برده بود بالا) که همیشه من زحمت میکشم کلی واسه یه مهمونی خرج میکنم آخرش بدهکار میشم بهت اگه قرار باشه که همه کار ها رو من انجام بدم پس چرا زن گرفتم ... آخری من نتونستم به همسرم بگم یا متوجه این مسئله بکنم که من میدونم که تو هم زحمت کشدی و کار کردی ولی انتظار دارم بعد از مهمونی هم تو جمع کردن میوه ها و سر وسامان دادن کلی خونه کمکم کنی از ساعت 9/30 صبح من سرپا بودم تا 12 شب (چقدر دلم واسه خودم سوخت یه لحظه) در صورتی که همسرم فوتبالش رو دید استراحتش رو کرد حمامش هم رفت ولی من بیچاره همه اش کار کردم و آخرش هم کوبیده شدم به در و دیوار که من توقعم بالاست و انتظار بیشتری از همسرم که مرد هست دارم و اصلا جایگاهش رو به عنوان مرد حفظ نمیکنم ... حالم بده
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
سلام عزیزم منم شوهرم بعضی وقتا دلش هوای دوستا وتفریح های مجردیش میکنه ولی من کاری میکنم که تو تفریحات بهش خیلی خوش بگذره. تحمل میکنم که بیشتر اوقات هر جا که اون دوست داره بریم یا باهمون دوستاییش که قبلا تفریح میرفتند والان متاهل شدند بیرون میریم و از این کار نتیجه گرفتم. اینطوری هم با دوستاشه هم با من. خودش هم میگه خیلی بهم خوش میگذره(البته من هم با خانوم های دوستای شوهرم سرگرمم وتفریحات بسیار سالمی داریم). بعد که خوب بهش خوش گذشت ازش میخوام که دفعه بعد دوتایی و دفعه بعد تر هم با خانوادهامون بریم تفریح وچون من به نظرش احترام گذاشتم یا با علایقش کنار اومدم، اونم قبول میکنه.
شوهر من هم مثل شوهر شما اکثرا با دوستا وپسرای فامیل تفریح مجردی کردند.حالا چون متاهل شدند ودیگه اون موقعیت براشون پیش نمیاد از تفریحات به قول خودشون خاله بازی خوششون نمیاد اگه براتون ممکنه تفریحاتتون رو طبقه بندی کنید که یه بار با دوستا،یک بار هم خودتون دوتا ،یکبار هم با خانواده هاتون باشه. اینطوری برای هیچکدامتون ناراحت کننده نیست.
در مورد بچه هم به نظر من کتابها ومقالات زیادی هست که بخونید وبتونید به شوهرتون ثابت کنید که بچه خوبی رو از نظر تربیتی میتونید بزرگ کنید. چون 3/5 سال هم هست که از ازدواجتون میگذره لازمه که طعم شیرین مادری وپدری وبچشید و زندگیتون معنای دیگه ای به خودش بگیره اینطوری مرد نسبت به زندگی مقید تر میشه کمتر هم به دوران مجردی فکر میکنند.مرد وقتی پدر میشه وبچه اش بابا صداش میکنه اون لحظه رو با هیچی تو زندگیش عوض نمیکنه
موفق باشی گلم:72:
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
سلام ملکه عزیز :72:
ابتدا عذرخواهی میکنم، چون تمام پستها رو نخوندم و نظرم کامل نیست. اما در مورد پست آخرتون:
نقل قول:
مهمانها اومدن و رفتن بعد همین که بدرقه اشان کرد اومد وسط پذیرائی دراز کشید حال من موندم کلی خسته گی جمع کردن میوه ها و ظرف میوه ها و مرتب کردن بعضی چیزها هی بهش گفتم میشه یه سری کمکم کنی اینا رو جمع کنیم گفت نه من خسته ام ... ولشون کن بیا اینجا کنار من دراز بکش ... من هم که دیگه از خستگی و ایستادن زیاد ساق پاهام از درد داشت میترکید... و از اینکه خیلی همسرم بیخیال دراز کشید و چشماش هم بست خیلی ناراحت شدم دیگه کارهائی که واجب بود انجام دادم و ...
چون وجود این تاپیک تنها برای بهبود عملکرد شماست و گفتنِ اشتباهاتِ احتمالیِ همسرتون هیچ سودی نداره، تنها اشتباهات شما رو در این مورد میگم:
همسر شما اومدن وسط پذیرایی دراز کشیدن. قرار نیست که تا صبح اونجا بخوابن. درخواست شما در مورد کمک رو هم اینگونه جواب دادن: "ولشون کن بیا اینجا کنار من دراز بکش".
یعنی همسر شما مایل نیست که شما کار کنی و خودش دراز بکشه. فقط چند دقیقهای فرصت میخواد، تا بعد با هم کارهای باقیمونده رو تموم کنید.
کمی نرمخویی و سخت نگرفتن شما، میتونست نتیجه رو به کل عوض کنه. تصور کنید برای مدت کوتاهی کنار همسر دراز میکشیدید، خسته نباشیدی میگفتید (میگویند خدا قوت گفتن بهتره!) و به خاطر کارهایی که در منزل انجام داده، از او تشکر میکردید. و بعد از کمی صحبت و نوازشهای دوستانه، از او با نرمی خواهش میکردید که کارهای باقیمونده رو با هم انجام بدید. میتونم با اطمینان بگم که در این صورت، همسر شما همکاری میکرد. شما جور دیگهای فکر میکنین؟
توجه کنید که قدردانی نکردن از همسر، روز بعدش هم به ناراحتیها دامن زده. حتی با اینکه خودتون بر این واقفید که همسرتون کمک کرده و زحمت کشیده، اما هنگام صحبت با ایشون، کار ایشونو کوچیک میشمرید (که منجر به این شد که همسر شما، کار شما رو کوچیک بشمره!) و قدردانی نمیکنید.
برای برونرفت از این اوضاع، چند کار ساده را باید انجام بدید.
کارهای همسرتون رو کوچک نشمرید، حتی بهتره بزرگتر از حد ببینیدش. در عین حال از طریق گفتار و رفتار قدردان کارهایش باشید. چه کارهای کوچک و چه بزرگ. چه کارهایی که وظیفهی اوست و چه کارهایی که برای کمک به شما انجام میده.
کمی ملاطفت و نرمخویی بیشتری داشته باشید. سخت نگیرید. نه میوهها ده دقیقهای میگندند و نه ظرفها بعد از ده دقیقه سختتر تمیز میشن.
و در انتها فراموش نکنید که در اکثر موارد، "نه"ای که آقایون از روی تنبلی و خستگی به همسرانشون میگن، به راحتی قابل تبدیل شدن به "بله" هست. ملاطفت و مهربانی شما، چارهی کار و منبع انرژی بزرگی برای همسرتونه. ازش به خوبی استفاده کنید.
موفق باشید :72:
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
عزیزم تقریبا همه مردها از کار خونه خوششون نمیاد منم شوهرم مثل شوهر شما تو کارای خونه کمکم میکنه ولی تا یه میزان. عزیزم جارو ،طی کشیدن وگردگیری هم کار کمی نیست. خداراشکر کن که تا همین اندازه هم درکت میکنه اگه دوست داری بیشتر کمکت کنه کارای اون روزو لیست کن روی یک کاغذ مطمئنا از 15 تا کار بیشتر میشه حالا کاری که شوهر شما انجام میده میشه 3تاش وقتی که ببینه 12 تای دیگه مونده وهمش به دوش شماست یا بیشتر کمکت میکنه یا اگه هم نکنه بیشتر درکت میکنه،(یا اگه ماشین ظرفشویی نداری مطمئنابه
خریدش فکر میکنه یا قسمتی از غذا رو از بیرون تهیه میکنه) من شوهرم کمکم میکنه ولی وقتی لیست کارارو میبینه منو بیشتر درک میکنه و بیشتر هم سعی میکنه وقتی مهمون داریم یا بخشی از غذا رو از بیرون تهیه کنه یا وقت شستن ظرف ها خودش بچینتشون توی ماشین ظرفشویی. عزیزم سعی کن کاری کنی که شوهرت بفهمه خیلی کار داری و واقعا دست تنها خسته میشی. غر سرش نزن اونم به شما کمک کرده بهش بگو خیلی کار دارم مرسی که بخشی از کارارو تو انجام میدی.
RE: چطور می توانم با همسرم بیشتر تفاهم داشته باشم و چطور بهتر هم رو درک کنیم؟
رز سفید و مسافر زمان عزیز ممنون از اینکه بهم کمک میکنید...
انقدر الان ناراحتم که حد نداره پس چرا همسرم کار من رو بزرگ نمیبینه من اگه بخوام لیست کنم کارهائی که انجام دادم که کارهای همسرم اون وسط گم میشه نمیگم کارهائی که کرده مهم نبوده چرا مهم بودن و شاید یکساعت کار من رو جلو انداخت ولی وقتی میگه شستن دستشوئی از کارهایی که تو کردی سخت تره دلم میشکنه یعنی خرید کردن من جابجائی خرید شستن میوه پاک کردن اونها جمع کردنشون درست کردن دو نوع غذا درست کردن سالاد آماده کردن ترشی و آماده کردن ظروف شام، چیدن میوه و حتی آخر سر خودم آشپزخانه را جارو و طی کشیدم ... پذیرائی از مهمون و سرو کردن غذا و باز جمع کردن میز و چیدن ظروف تو ظرفشوئی و جابجا کردن غذاها و مرتب کردن سر سری آشپزخونه و ... اینها کارهای روز جمعه من بوده تازه از چندتا کار هم فاکتور گرفتم روز قبلش هم که کلا خونه و اتاق هارو مرتب کردم خودم پدیرائی رو جارو زده بودم همسر من فقط اتاق ها رو جارو زده بود و با اجازه تون امشب که تا الان یه سری شستن قابلمه وظروف بزرگ که تو ظرفشوئی چا نمیشد رو بعد از اومدن از سر کار شستم و حالا بازم مرتب کردن و درآوردن ظروف از تو ظرفشوئی و جابجا کردنشون موند واسه فردا چون دیگه در توانم نبود انجام بدم ... و با این حال چند بار هم به همسرم گفتم که اون هم زحمت کشیده و ازش تشکر کردم ولی اون میگه تو از من طلبکاری ... دلم خیلی گرفته بازم الان یه ذره بحثمون شد اصلا گوش نمیده من حی میگم حرف خودش رو میزنه خیلی ناراحتم از دستش
پس کی قدر دان کارهای من باشه مسافر زمان عزیز من الان انقدر ناراحتم که نمیتونم این رو درک کنم شاید فردا که آرومتر شدم حرفتون رو درک کنم .....