RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
bebakhshid amma man mikham ejaze bedid ke javabo ingilish bedam .. vaghean soratam tooye farsi nevisi kame zajr mikesham ta ye matne chand khatio benevisam .. bazam sorry..
man nemikham oono shekle khodam bokonam .. man oono hamonjoori ke hast dos daram .. amma khob in dalil nemishe ke sare dosti chizaeio ke be nazaram bade az akhlaghesh behesh nagam ..
oon ye baradare bozorgtar a khodesh dare .faghat ke oonam tahsil kardas ..khonevadeye nesabatan khobi dare .. amma khodesh mige kash khahar dashtam ..ye bar azash porsidam ke age ye khahar dasht az man be khaharesh migoft .? goft bastegi be janbeye khaharm dasht dar oon soorat ..
na pedaro madare khodesh hastan .. amma inike baese negaranie mano in bahsa shod ineke ke kheyli toodare .. inke ye hamchin mozoeio ke shayad mohemtarin mozoe zendegie har kasi bashe ro 1.5 sal tooye khodet negah dari ta kasi nafahme kheyli neharan konandas .. onam az tarafe ye dokhtar..!
ye soale dige am daram .. inke 1.5 zamane kafii vaseye shenakhte man naboode be nazrae shoma .?
hamishe sayamo kardam ke darkesh konam va behesham migam ke khodamo kheyli jaye oon mizaram vase darkesh ..
vaghean az tahe ghalbam migam ke aslan delam nemiad bahash tond spohbat konam .. va shayad inghadr be khodam nahib zadamo joloye khodamo gerftam ke hichvaght bahash asabani nabasham ,alan ye jooraee mitarsam ke bahash ye davaye kochike maslahti bokonam ta raftaresho bebinam ..
kheyli behesh migam dosesh daram chon vaghean daram..!oonam mige behem .. tooye kharid kardnash mamolan kheyli 2 dele .. mesle aghlabe khanooma..kheyli vaseye kari ke alan dare zahmat keshide amma alan ke rafte toosh o kare khobiam hast hamash az khastegio stressaye karesh shakie ..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
تبدیلش کنم ؟؟
:))
ازانگلیسی به فارسی؟؟
شوخی کردم..انشالله متن روبه فارسی براتون تایپ میکنم...
من برعکس دوستانی که تایپ انگلیسیشون عالیه هستم...متون انگلیسی را راحت میخونم وتایپ میکنم....زیاد سخت نیست....کمترین کاریه که میتونم انجام بدم همینه..منتظرمتن فارسی این پست باشید..فعلا
ســــــــارا
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
اینم حرف آقامحمدرضا ازانگلیسی به فارسی...
________________________
ببخشید اما من میخوام اجازه بدید که جوابمو انگلیسی بدم...واقعا سرعتم توی فارسی نویسی کمه..زجرمیکشم تایه متن چند خطی رو بنویسم..بازم شرمنده...
من نمیخوام اون رو شکل خودم بکنم..من اونو همونجوری که هست دوست دارم..اما خب این دلیل نمیشه که سرِ دوستی چیزهایی رو که به نظرم بده ازاخلاقش بهش نگم...
اون یه برادر بزرگتر ازخودش داره..فقط اونم تحصیل کرده هست....خانواده ی نسبتا خوبی داره..اما خودش میگه کاش خواهرداشتم..یه بارازش پرسیدم که اگه یه خواهر داشت ازمن به خواهرش میگفت؟؟؟گفت بستگی به جنبه ی خواهرم داشت دراون صورت..نه پدرومادرخودش هستند..اما اینکه باعث نگرانی منو این بحث ها شد اینکه که خیلی توداره...اینکه یه همچین موضوعی که شاید مهمترین موضوع زندگیه هرکسی باشه را یک سال ونیم توی خودت نگه داری تا کسی نفهمه خیلی نگران کننده است....اونم ازطرف یک دختر...
یک سوال دیگه هم دارم ..اینه که یک سال ونمی زمان کافی واسه شناخت من نبوده.به نظرشما
....همیشه سعیمو کردم که درکش کنم و بهشم میگم...که خودمو خیلی جای اون میزارم واسه درکش واقعا از ته قلبم میگم که اصلا دلم نمیاد باهاش تند صحبت کنم....وشاید اینقدر به خودم نهیب زدم وجلوی خودمو گرفتم که هیچوقت باهاش عصبانی نباشم...الان یه جواریی میترسم که باهاش یه دوعوای کوچیک مصلحتی بکنم تا رفتارشوببینم.....خیلی بهش میگم دوسش دارم..واقعا دارم...اونم میگه بهم .......
تو یه خرید کارنداشت...معمولا خیلی دو دل ...مثل اغلب خانوما..خیلی واسه کاری که الان داره زحمت کشیده..اما الان که رفته توش وکار خوبیم هست..همش ازخستگی واسترس کارش شاکیه...
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
زحمتهای من افتاده گردن سارا خانم .ممنونم از لطفت..
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
اون و خود من روز اولی که این رابطه رو شروع کردیم چیزیو پایه کردیم که توی اون ما دوست دختر دوست پسر نباشیم .. و هر دمن از این لفظ بدمون میومد.. و الانم همینه ..میدونم که باید یه جائی هم واسهٔ نه شنیدم بذارم امم شما تصور کنید که ۱.۵سال به یه دختری به صورت رو به رشد دل ببندید.. خیلی سخته..اما الان واقعا خودم واسهٔ نه شنیدن آماده کردم .. اون به قدری تودار شده که حتی به خود منم جوابای درستو حسابی نمیده .. خیلی نگرانم میکنه این کارش..شما چه راه کارایو به من پیشنهاد میکنید که توی دیدنامون باهاش در میون بذارم.؟چه برخوردی بکنم باهاش؟
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام دوست عزیز
مشکل عمده شما از عدم تناسب سنی شکل میگیره
اون خانم به ثبات شخصیتی رسیده و میدونه چی میخواد ولی شما نه به هر ساز این خانم می رقصید و اگه ایشون هم ادامه میده شک نکیند که نه به خاطر علاقه به شما که به خاطر اطاعت بی چون و چرای شما از ایشونه
اینو مطمئن باشید حتی اگه ازدواج کنید و زیر یک سقف برید اون خانم همیشه میخواد اختیار زندگی دست اون باشه چون خودش رو بالاتر و عاقل تر میدونه و میگه من هر چی بگ این آقا هم مخالفتی نمیکنه
پس جایگاه شما به عنوان یک مرد توی این رابطه چیه؟
به نظرت آیا لزومی داشت به اون قیمت ادکلن رو بگید؟ من اگه خودمم بودم ناراحت میشدم .خوب حالا کادویی خریدید آیا دلیلی داره من قیمتش رو بدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما الان از لحاظ مالی شاید در شرایط ازدواج باشید و از لحاظ شخصیتی و اجتماعی هنوز به اون حد نرسیدید .
چرا نباید اشتباهاتشو بپذیره و عذر خواهی کنه ؟
به این فکر کن که الان که اوج عشق و علاقتونه و به قولی دل میدید و قلوه میگیرید اوضاع اینه و اصلاً کوتاه نمیاد وای به روزی که برید زیر یک سقف
به نظر من همین هایی رو که اینجا گفتید بهش بگید و بذارید تصمیم بگیره یا رفتارش رو تغییر میده ( اگه واقعاً دوستون داره ) یا نه ؟
و بعد از جواب و پاسخ ایشونه که شما باید تصمیم بگیرید .
ولی منطقی باشید و فقط امروز رو نبینید چون فرداهایی بیشتر از امروز در انتظار شماست .
موفق و پیروز باشید .
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام.آخه ۵-۶ ماه هم شد اختلاف seni؟! .اینکه من قیمت ادکلنو گفتم توی یه دعوا بود .. که مجبور شدم بگم وگرنا واقعا چه اهمیتی داره یکی بدون .. اون به زندگی با من احتیاج ندار..چون هم تحصیلاتاش خوبه هم کارش هم hoghooghesh آخه کسی که به ثبات شخصیت رسیده باشه مگه میشه یه دوست قابل اطمینان ( از نظر خودش) نداشته باش.؟ اون دختر خبو مهربونیه .. خودم هر چی فکر کردم به این نتیجه بیشتر میرسم که اینکه خواهری نداشته و استرسهای پشت هم و کارش اونو منزوی کرده ..
اما با این حال شاید یه درصدی حرف شما هم درست باشه .. به نظر شما خانوم سارا.ف چکار میشه کرد واسه اینکه بهتر بشه اوضاع.؟
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام
البته من نسبت به بقیه تجربه ای ندارم و22 سالمه ولی خودم دخترم و این مورد برام پیش اومده که یه مورد خوب برام پیش اومده بود ولی بهش علاقه نداشتم و منتظر مورد بهتر بودم قصد داشتم حالا حالا ها به طرف جواب مثبت ندم و نظرمو اصطلاحا اعلام نکنم که اگه مورد بهتری پیش اومد که چه بهتر وگرنه همون بنده خدا رو قبول کنم ، که البته خانواده من وقتی متوجه قصد من شدن ازم خواستن زودتر تکلیف طرفو روشن کنم که منم ناچارا جواب رد دادم.امیدوارم متوجه منظورم شده باشی. یعنی این که مواظب باش طرف واسه روز مبادا نگهت نداره که سرت کلاه میره .البته من گفتم من واقعا بیتجربه هستم و شاید در مورد ایشون این طور نباشه که انشالله که نیست ولی این طور که شما تعریف کردید من احساس میکنم اون خانم نباید خیلی دلبسته شما باشه.اگه فضولی کردم ببخش.
RE: میشه کمکم کنید فکرم خیلی مشغول شده
سلام دوست عزیز
من در مورد تو دار بودن این خانم می خواستم صحبت کنم. تو دار بودن این خانم نشانه چیز خاصی نیست. اینو میگم چون خودم هم اینطوری بودم یا هستم. منم چیزی به کسی نمی گم مخصوصا قبلا خیلی بیشتر بود ولی چون همسرم از این اخلاق خوشش نمیاد سعی کردم یه کم بهتر بشم. مدت آشنایی من و همسرم هم قبل از اینکه ایشون بیاد خواستگاریم طول کشید اما من به هیچ کس چیزی در این مورد نگفته بودم. نمیشه گفت چون قضیه خیلی مهمه باید همه بدونن اتفاقا به نظر من برعکسه چون خیلی مهمه باید بیشتر احتیاط کرد و کمتر گذاشت دیگران مطلع بشن. البته من اینطوری فکر می کنم شاید نظر ایشون هم همینطور باشه. من هیچوقت در مرود تصمیمایی که می گرفتم با کسی صحبت نمی کردم تا وقتی که انجامشون می دادم و تازه می فهمیدن که من چی کار کردم ، کلا کسی از کارام سر در نمی آورد. الان دارم تمرین می کنم که همسرم رو در جریان کارهام قرار بدم البته فقط موفق شدم که با اون ارتباط برقرار کنم در واقع لزومی نمی بینم که با شخص دیگه ای در ارتباط باشم. و این نه به خاطر اینکه به دیگران بی اعتماد هستم فقط به خاطر اینه که اخلاقم اینطوریه از بچه گی اینطوری بودم. به احتمال زیاد ایشون هم دلیل خاصی برای این رفتارشون ندارن و شیوه زندگیشون به این شکله
به هر حال امیدوارم موفق باشید:72: