RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
عزيزم حواست باشه اگه مي بينى حساسه و تو نمي توني تحمل كنى كسى همش بهت گير بده ولش كن.
من هم شرايطي مثل تو دارم با فرق اين كه نامزدم گير مى ده لاغر شو. چون مي بينم همه ازم تعريف مي كنن به جز اون واقعا اعصابم رو خورد مى كنه. وقتي باش حرف زدم ديدم حساسه ولي فكر نمي كردم طوري بشه كه هر روز گير بده برم باشگاه. چند بار هم سر اين گير دادن بحث كرديم ولي اون سر حرف خودش وايميسته. اگر حساس باشي به اين گير دادن ممكنه در اينده با حرفاش ناراحتت كنه( ممكنه)
در هر صورت اميدوارم انتخاب درستي كني
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
نازنین من با شما موافقم و تصمیم دارم همینو بهش بگم.
آقا محمد من میدونم جا واسه اضافه کردن وزن دارم ولی میدونی بحث من فعلا تناسب اندامم نیس. ازین تعجب میکنم که چطور یه آقا که از اندامم چندان راضی نیس بهم پیشنهاد میده ول کن هم نیس.
به نظر من خیلی باید تو انتخابش دقت کنه اما حالا که اون دقت نکرده من میخوام درست بررسی کنم.
من دانشجوی ارشد مهندسی تو دانشگاه دولتی هستم از طرفی واسه کسب درآمد پروژه های زیادی هم انجام میدم بنابراین با این فشار درسی و کاری اصلا شاید نتونم تا 2 سال آینده چاق شم.
هلمی باهات موافقم مرسی
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
عزیزم یعنی شما به شناخت کامل از هم رسیدین و فقط تو همین یه مورد مشکل دارین ؟ تو تمام معیارها با هم اوکی هستین ؟
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
سویل عزیز،
شما می تونی از روی شباهتت به یکی از بزرگترها ( مادر، عمه و ... ) متوجه بشی که بعد از ازدواج و بچه دارشدن هیکلت چه تغییراتی ممکنه بکنه.
بهتره قول اضافه کردن وزن به ایشون ندهید. ضمن این که اضافه کردن وزن ممکن هست باعث بدهیکل شدن شما بشه. تضمینی نیست که این چاقی مثلا باعث شکم آوردن شما نشه.
هیکل و فیزیک بدن ما با سیاهپوست ها کاملا متفاوت است. این چیزی که این آقا از شما انتظار داره، چاق شدن نیست. تغییر هیکل شما و شبیه شدنتون به یک مدل سیاهپوست از محالات است.
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
سلام از آخرین باری ک اومدم و وضعیتمو نوشتم احساسم کلی تغییر کرده.
خیلی سردرگمم
من به اون پسر دوباره جواب رد دادم ولی اینبار نه به خاطر این که از اندامم ایراد میگرفت بلکه به خاطر اینکه دیگه احساسی بهش نداشتم.
چن روز پیش مادرش اومده بود با مادرم حرف بزنه. مامانم گفت مهم نظر دخترمه. منم به مادرش گفتم باید یکم فک کنم الان ذهنم درگیر درسامه . 2 روز با خودم خلوت کردم و دیدم هیچ انگیزه ای واسه ازدواج ندارم به مادرم گفتم زنگ بزن بگو جواب دخترم منفیه.
خودمم گوشیمو خاموش کردم که دوباره پسره پیام نده که چرا رد کردی
البته اینم بگم قبل از تلفن مامانم پسره بهم زنگ زد و گفت معذرت میخوام که اینقد اذیتت کردم تو خیلی ظریفو زیبایی حس میکردم اگه چاقتر بشی بهترین دختر دنیا میشی ولی مادرم گفت دختره رو بدون مانتو دیدم کاملا اندامش مناسبه. تو بیجا کردی ازش ایراد گرفتی زود ازش عذر خواهی کن.
ولی این حرفاش رو نظرم تاثیر نداش.
چرا اینجوری شدم تا همین 2هفته قبل کاملا بهش علاقه مند شده بودم ولی یهو همه چی فرق کرد
وااااااای چرا یهو اینطوری علاقم از بین رفت؟:302:
به خدا هیچ حسی ندارم بهش. حالا که گوشیم خاموشه زنگ میزنن خونه. خودش خواهرش مادرش.
مادرش میگه یه دلیل قانع کننده واسه جوابت بیار. منم فقط گفتم آمادگی واسه ازدواج ندارم.
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
میپرسید چرا علاقتون یکباره از بین رفت؟...
ما که توی قلب و ذهن شما نیستیم اما از شرح حالی که قبلا گذاشتید یه چیزایی میشه فهمید:
بنظر من شما بشدت علاقمند به "حس خواسته شدن" از طرف اون شدید، اینکه ماهی یبار پیشنهادشو تجدید میکنه، اینکه عجله داره، اینکه مامانشو زود آورد اینکه این با وجود مغرور بودنش اینقدر منو میخواد... حالا یکباره می بینید یه بخشی از شما رو نمیخواد... لاغر بودنتون رو دوس نداره... شما رو به عنوان یک مجموعه نخواسته... اینجا تازه رفتارهاش برای شما از جذاب تبدیل میشه به آزار دهنده... اینکه عجله داره آزار دهنده میشه، اینکه تکرار میکنه خواستشو آزار دهنده میشه... چون تازه شما فهمیدید که شما رو نمی پرسته و براتون نمی میره، بلکه عشقش خودخواهانه س و یه چیزیتون رو میخواد و یه چیزیتون رو نه...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط **sevil**
با سلام
اول میخوام از مدیر سایت تشکر کنم واسه اینکه جایی برای همدردی ایجاد کرده.
من سویل هستم 23 سالمه. حدود 5 ماهی میشه تو دانشگاه با یه پسره آشنا شدم. من فقط به خاطر مسائل درسی بهش شماره دادم و اصلا به رابطه ی جدی باهاش فک نمیکردم. ولی بعد از یه ماه بهم پیشنهاد ازدواج داد و ازم خاهش کرد که پیشنهادشو جدی بگیرم و بهش فک کنم.
خیلی سریع مادرشو در جریان گذاشت و یه بار آورد جلوی دانشگاه منو ببینه. ولی من به خاطر مسائل خونوادگی رد کردم. راستش من توی خانواده ی پر تنشی بزرگ شدم و در اون مقطع کلی مشکلات داشتیم و اصلا آمادگی ازدواج نداشتم اما الان از اخلاقاش خوشم اومده خیلی سر سنگینه باب میل منه و دوس دارم بهش جواب مثبت بدم. آخه ماهی یه بار پیشنهادشو تجدید میکنه:311:
ولی یه مشکلی هس.
من دختر لاغر اندامی هستم و بارها بهم گفته که اگه چاق تر بشی خیلی بهتر میشی حتی یه بار بهم گفت دوس داره همسر آیندش اندام گوشتی داشته باشه. ازم خواس سعی کنم چاق شم.
منم ناراحت شدم و گفتم اگه منو همینطوری قبول نداری نباید پیشنهاد ازدواج بدی چون من معیاری که تو میخوای رو ندارم برو دختر چاق پیدا کن باهاش ازدواج کن من همینم که هستم. البته با لحن تند بهش گفتم. ولی سریع حرفشو پس گرفت گفت غلط کردم جز تو هیچ کسو نمی خوام.
ولی میدونم اندام خیلی براش مهمه. بارها گفته کاش یکم چاقتر بودی حیف.
نمیدونم چه کنم. میگه اگه دوباره رد کنی میمیرم. :302:
شما بگین چه کنم؟؟؟ میگه بیا بعد ماه صفر عقد کنیم. خیلی هم با عجله رفتار میکنه.
RE: حس میکنم ظاهرمو قبول نداره ولی واسه ازدواج اصرار میکنه
سلام عزيزم اندامت خيلي هم متناسبه و به نظر من هيچ مشكلي نداره در مورد علاقه هم واسه همه خانم ها تو يه زمان هايي اين احساس بي علاقگي پيش مياد نزديك عادت ماهيانه احساست تغيير ميكنه و خيلي نبايد بهشون بها داد يه كم به خودت فرصت بده تا هم درسات كمتر بشه هم اين احساسات فروكش كنه بهتر ميشي
موفق باشي خواهر گلم