RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
سعی کنید در صحبتهای خودتون به خودتون جسارت کردن رو یاد بدهید. از همسرتون بخواید که اجازه بده مثلا با دوستانتون بیرون برید یا تفریح برید یا... مستقل شدن رو ابتدا در حرف و سپس در رفتار به خودتون یاد بدهید. تا قدم به قدم استقلال رو به خودتون به صورت عملی یاد ندهید این کار رو یاد نخواهید گرفت.
قدم به قدم راه بروید در مسیر استقلال.
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
من به عنوان یک مرد متاهل میگم که بدونید: ما آقایون بیشتر از خانومی خوشمون میاد که مستقل ،محکم و برای خودش و پیشرفغتشر برنامه داشته باشه. زن های وابسته و متزلزل را حتی در ظاهر اگه زیر پر و بال بگیریم ته دلمون خوشمون نمیاد. الته شاید آقایونی هم باشن که خلاف این نظرشون باشه ولی تا جاییکه من دیدم و شنیدماینطور بوده:310:
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
سلام به همه دوستان خوبم و با تشکر از راهنمایی همگی تون :72:
از روزی که این تاپیک رو اینجا نوشتم سعی کردم به چیزهایی که بهم گفتین عمل کنم و بقول شما زن مستقلی باشم اما شاید برداشت من از استقلال و قوی و محکم بودن درست نباشه.
تو این مدت سعی کردم وابستگی و ابراز محبت به همسرم رو به حداقل برسونم؛ مثلا اگه در روز سه بار بهش زنگ میزدم حالا فقط یه بار زنگ میزنم؛ توی این مدت اصلا جمله دوست دارم رو بهش نگفتم؛ واسه بغل کردن و بوسیدنش فقط یکی دوبار پیشقدم شدم؛ واسه رابطه زناشویی اصلا شروع کننده نبودم؛ مثله همیشه هر جا که نشست نرفتم کنارش بشینم؛ وقتی که از سر کار میاد یا وقتی که میخواد بره یه عالمه بغلش نکردم که غرق بوسه اش کنم, فقط یه آغوش کوتاه و یه بوسه کوچولو؛ وقتی با هم قدم زدیم تا دستمو نگرفت دستشو نگرفتم؛
اما احساس میکنم همسرم اینجوری ازم دور میشه. هر چی من جلوی احساسم رو میگیرم اونم احساسش رو ابراز نمیکنه. اصلا انگار متوجه این تغییر در وجود من نمیشه.
دلم واسه اش تنگ شده. با اینکه کنارمه اما دلم واسه گرفتن دستاش؛ واسه یه آغوش طولانی؛ واسه یه عالمه بوسیدنش تنگه :47:
بچه ها من دلم گرفته؛:47:
کمکم کنین, بهم بگید چیکار کنم؟
دارم اشتباه عمل میکنم؟
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
سلام عزيزم
منم دقيقا اين كارايي رو كه ميكني انجام ميدم
ولي شوهرم نسبت به قبل سردتر ميشه احساس ميكنم اينجوري از هم دور ميشيم و برامون عادت ميشه
شايد مستقل بودن اين نباشه:303:
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
تو رو خدا یکی بیاد بگه زن مستقل یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:302: :302: :302:
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
ستاره جان سلام.:72:
اولاً افراط و تفريط هيچ كدام خوب نيست. نه اونقدر بايد به كسي بچسبيم كه احساس خفگي كنه و فراري بشه و نه اونقدر نسبت بهش سرد باشيم كه كم كم بينمون فاصله بيفته.
البته آدمها با هم فرق دارند ولي چيزي كه معمولاً مي شه بهش استناد كرد قانون جاذبه و دافعه است.
اكثرا هر چي به طرفت بيشتر بچسبي (افراطي) فراري مي شه. خود تو اگه كسي زيادي بهت توجه كنه. زيادي مثل سايه دنبالت باشه. زيادي بچسبه بهت و زيادي محبت كنه. زيادي پاپيچت باشه. آيا احساس خفگي نمي كني. (البته معمولاً در مورد خانم ها در ارتباط با شوهرانشان اين حس كمتره و هرچي آقا به خانم محبت بيشتر و توجه بيشتري كنه خانم بيشتر لذت مي بره، البته معمولاً. ولي باز به طور ميانگين در آقايون اين حس كمتره و معمولاً از زنهاي وابسته كمتر از زن هاي ممستقل خوششان مي آيد. و اكثر مواقع دوست دارند همسرشان برخي مواقع دور باشه تا بتونند به دستش بياورند و دست نيافتني باشند تا اين كه هميشه در دسترشان باشند. مثل دوران هاي نامزدي (قبل از عقد) يا دوران آشنايي قبل از ازدواج كه خانم ناز داره و آقا هميشه ناز كششه. خانم هميشه طاقچه بالا ميذاره و آقا عاشق همينه كه دائم دنبالش باشه تا بدستش بياره. اينه كه اكثرا به خانمها توصيه مي شه هرازگاهي براي همسرانتان دست نيافتني باشيد تا آنها مثل قبل از شكارتان و به دست آوردنتان لذت ببرند.)
البته باز ميگم آدمها همه مثل هم نيستند و نمي شه براي همه اين نسخه را پيچيد. ولي خود من به شخصه تجربه كردم در مورد همسرم كه هر وقت افراطي بهش مي چسبم و ازش جدا نمي شم فرصت ابراز علاقه و دلتنگي رو ازش مي گيرم و اين ابراز علاقه و دلتنگي يك طرفه مي شه. و خودش هم يك بار اعتراف كرد كه وقتي يك روز ازم دوره (به ديدن مادر و پدرش توي شهرستان مي ره) خيلي دل تنگم مي شه. و يا يكبار هم برام نامه نوشته بود كه دلش مي خواد همسرش در عين لطافت و مهرباني مستقل و محكم باشه نه وابسته.
توي برنامه اي در مورد خانواده هم شنيدم كه مي گفت خانمها اجازه بديد شوهرانتان هم دلتنگتان شوند تا از محبت سيرابتان كنند.:72:
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
من نميفهمم اينكه ميگن بزاريد همسرتون دلتنگتون بشه يعني چي؟
مثلا ميشه بدون اجازه همسر واسه مدتي از خونه دور بشيم؟
اگه م كه بگيم و بريم كه ديگه ميدونه كجائيم و دلتنگ نميشه
اگه م تو خونه باشيم و طرفش نريم اونام هيچ حركتي نميكنن
محبت نكنيم از محبت خبري نيست
جاي خوابو عوض كنيم؟
به هر حال ما هر جام كه بريم مجبوريم شب برگرديم خونه كه معمولا مردا م اكثرا شب ميان خونه و باز فرصتي واسه دلتنگي نيست
ميشه يه پيشنهاد به ايشون بدين كه مثلا چه كار كنن؟
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
منم نمیفهمم چه جوری باید بزاریم همسرمون دلتنگمون بشن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟
واقعا اگه محبت نکنیم از محبت خبری نیست!!!!!!!
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
و به نظر من راهكار اينه كه (قبلاً هم توي تايپيك هاي دوستاي ديگه گفتم): 1-جز همسرمان خودمان را هم دوست داشته باشيم (البته نبايد دوست داشتن خودمان را با خودخواهي اشتباه بگيريم.) و به خودمان احترام قائل باشيم. 2-درسته كه غرور (البته غرور بي جا)خوب و پسنديده نيست و مخصوصا در زندگي زناشويي جايي براي غرور نيست ولي يك موقع هايي يك كوچولو غرور باعث مي شه كه زيادي خودمان را توي دست و پاي شوهر نيندازيم و فرصت محبت كردن و توجه كردن و ناز كشيدن را به همسرمان بدهيم. (البته جايش خيلي مهمه بايد وقت و زمان اين غرور كوچولو را بدانيم) 3- همه دنياي ما شوهرانمان نباشد. براي خودمان هم به طور مستقل علايق و سرگرمي ها و دوستان و ورزش و درس و مطالعه داشته باشيم كه وقتمان را مخصوصا وقتهايي كه تنها هستيم، پر كند. 4- براي خودمان فرصت رشد و ترقي بگذاريم و فقط پله نباشيم. چون باز معمولاً مردها دوست دارند همسرانشان پا به پاي آنها پيشرفت كنند. و عقب نمانند (البته اگر از شوهرتان بيشتر و بالاتر پيشرفت داريد اصلاً به رويش نياوريد. 5- به حريم خصوصي و غارهاي تنهايي يكديگر احترام بگذاريم (معمولاً آقايون بيشتر غار تنهايي دارند كه نبايد واردش شويم. ما خانمها اكثرا دوست نداريم وارد غار تنهايي شويم و دوست داريم همسرمان هميشه در كنارمان باشد ولي بايد به خواسته هاي هم احترام بگذاريم.):305:
اين ها چيزهايي كه خوانده و شنيده ا م و برخي را تجربه هم كرده ام، براي من جواب داده.:72:
RE: وابستگی دیوانه وار به همسرم
سلام دوستان .منم دقیقا همین مشکل شما رو دارم .وقتی رفتم پیش روانشناس بهم گفت: من برای همسرم مثل یه دختر بچه رفتار میکنم. ازم خواست که ازش دور بشم تا اون بیاد طرفم ولی الان یه هفتس همه ی این کارارو کردم . ولی شوهرم روز به روز داره از من دورتر میشه . وقتی هم خونست مشغول اس ام اس دادنه. اصلا هم من براش مهم نیستم. دارم دیوونه میشم .خیلی کم آووردم احساس میکنم تازه از دست من راحت شده دیگه مزاحمش نیستم تازه با خیال راحت هر کاری دوست داره انجام میده.:54:
خیلی برام سخته که بهش زنگ نزنم به نظرتون به همین روش ادامه بدم یا نه؟