RE: گزشته همسرم عذابم میدهد
سلام
بسیاری از پسرها، اولین جایی که میرن خواستگاری جواب رد می شنون. بعضی تا سی چهل بار هم میرن و جواب رد میشنون، تا اینکه بالاخره یه دخترخانمی پیدا میشه که حاضر میشه با اونها بره زیر یه سقف و زندگی کنه
متقابلا برای بسیاری دخترها هم خواستگاران زیادی میان و میرن و به دلایل مختلف، وصلتی صورت نمیگیره
خب اگر قرار باشه که پسرها همیشه به این فکر کنند که نکنه همسرم فلان خواستگارش رو دوست داشته و به دلیل دیگری ازدواج رقم نخورده و حالا دلش پیش اون باشه؛ و دخترها هم همیشه فکر کنند که همسرم کجاها رفته خواستگاری و نکنه دلش جای دیگه ای باشه که اصلا نمیشه زندگی کرد!
دختر و پسری که همدیگر رو پسندیدند و با آگاهی و علاقه با هم ازدواج کردند، دیگه باید بدونند که مال هم هستند و فکر و ذکرشون جای دیگه نیست. بله یه وقت شما با کسی مواجه هستید که کلا در پی روابط و دوستی بوده و این شما رو بدبین کرده، اون یک بحث دیگر هست. اما همسر شما، شما رو دوست داره و انتخاب کرده. نمیشه تهمت زد که شبی که خونه داییش بوده حتما کاری انجام داده. بله رابطه دوستی ایشون با اون دخترخانم هم موردتایید نیست؛ ولی همسرتون با شناختی که از اون فرد به دست آورده و با مشاهده خیانتش او رو رها کرده. خیانت ریشه عشق رو میزنه. اگر فرض کنیم عشقی هم بوده و اون فرد عشق اولش بوده، الان باید بدونید که این دخترخانم تنفرآمیزترین افراد نزد همسرتونه.
شما و همسرتون همدیگر رو دوست دارید و زندگی خوبی دارید. با جایگزینی افکار مثبت، به جای افکار منفی خودتون رو راحت کنید.
RE: گزشته همسرم عذابم میدهد
درمورد سوالتون که گفتین آیا میشه بعد شش ماه ازون رابطه فراموشش کرده باشه و یا بخاطر فارموش کردن ایشون اومده با شما....
در جوابتون باید بگم بععععععله کلا مردا مثل مانیستن که تا مدتها زانوی غم بگیرن که وای فلان شدو بهمان شد. بعدش ایشون بهش خیانت کرده بوده اگه اونقدر دوسش داشت میبخشیدشو باهاش میموند.وقتی ولش کرد یعنی براش ارزش نداشته دیگه.
در مورد دختر داییشونم زیاد کنجکاوی نکنین مگه همه کارایی که ما در گذشته مون انجام دادیم منطقی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نشده تحت تاثیر جو کاری کنین که بعدها خودتونم توش بمونین. جدا ازین چون فامیل نزدیکشه بیشتر ازین کنجکاوی نکنین چون باعث آزارتون میشون و روحیتون آسیب میبینه.
شما عین کسی هستین که مشکلی نداره و داره دنبال مشکل می گرده. زندگی به این خوبی بچسب بهش دوستم اونم دو دستی. گذشتش بخودش مربوطه اونقدر خودتو پایین نیار که همسطح اون دختره خیانتکار یا دختردایی کذایی بشی تو ذهنش. خودتو اینقدر بالا ببین که هیچکسی نتونه تو ذهنتم به جایگاهت تو قلب و ذهن همسرت نزدیک شه. اگه به اینکارت ادامه بدی باعث میشی ایشون تو رو همرده اونا ببینه و اینهمه عشقی که نثارت کرده رو بی نتیجه و عبث ببینه و خدای نکرده رفتارش باهات عوض شه.
RE: گزشته همسرم عذابم میدهد
اگر چیزی بود یا چیزی مونده بود قطعا از شما پنهون میکرد.حالا که خودش گفته مطمئنا چیزی جز عشق شما در دلش نیست.
گذشته هر کسی به خودش مربوطه. شما در حال زندگی می کنید و امروز آینده را میسازه. گذشته گذشته:310:
RE: گزشته همسرم عذابم میدهد
ممنون از همه دوستان عزیز مخصوصاmohsenazizi عزیز صحبت های شما خیلی بهم ارامش میده ولی بعد از چند وقت دوباره یادم میاد نمیدونم چیکار کنم:302: روژان عزیز ممنونم ازت کامروا همه و همه دوستتون دارم خییلی زیاد:46::43:
RE: گزشته همسرم عذابم میدهد
سلام مريم خانم..
گذشته من مثل گذشته همسر شماست....و حال ايشون هم دقيقا مثل الان بنده اس....
من تو گذشته يه دوست دختر داشتم كه 18ماه باهم بوديم....انقد دوسش داشتم كه نگو...بخودشم گفته بودم تو تنها عشق زندگيه مني..احساسات زيادي بين ما رد و بدل شد...خيلي بهش وابسته شده بودم طوري كه زندگيمو بدون اون نميتونستم تصور كنم..ولي بهم خيانت كرد....منم به سختي ازش جدا شدم ولي باور كنيد در عرض يك ماه چنان فراموشش كردم كه انگار تا الان همچين كسي تو زندگيم نبوده..الانم اسمشو ميشنوم به ياد قديم ميافتم ولي فقط واسه يه لحظه اس و كمتر از 5 ثانيه كلا از فكرم بيرون ميره ولي ازش خيلي بدم مياد چون خيانت غروره مرد رو خرد ميكنه و باعث ميشه مرد از طرف كاملا زده شده پس به شما اطمينان ميدم همسر شما همين حس رو نسبت به اون دختره داره و الان كاملا قلبش براي شماست..
من بعد از اون رابطه تا دو سال با هيچكسي دوست نشدم و نميشم چون الان دختر داييمو دوست دارم و دوساله واسه ازدواج دنبالشم...به خودشم گفتم گذشته ام چي بوده اون اولش اعتراض كرد ولي وقتي بهش گفتم اشتباه بوده و 2 ساله تكرار نشده بهم اعتماد كرد...
الان عشق اول و اخر من دختر داييمه..حتي يه ثانيه ام به هيچ كس ديگه اي فكر نميكنم چون عشقم تمام ذهن و فكرمو اشغال كرده...شماهم الان همين نقش و واسه همسرت داري...
در مورد دختر داييشم دقيقا همين اتفاق واسه من افتاد ولي طرف من دختر داييه مادرم بود...ولي خدارو شكر من اونموقع چيزي از اين كارا نميفهميدم وهمش 15 سالم بود...شايد بعضي ها بگن اگه الان برات اين اتفاق ميافتاد ميرفتي...منم ميگم نه....همين الانشم كه 24 سالمه تا حالا با يك نامحرم تنها زير يه سقف نبودم چه برسه بخوام كاري كنم.....
خلاصه اينكه فكر خودتونو مشغول نكنيد...اگر رفتار مشكوكي ازش ميديديد ميشد بهتون حق داد كه ناراحت باشيد ولي حالا كه شمارو خيلي دوست داره پس مطمئن باشيد هيچكسي تو زندگيش نيست و مطمئنا تنها ستاره زندگيش شمايي....اميد وارم كه اين فكرها زودتر از ذهن شما پاك شه :323:
روز بخير