RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
سلام
درکتون میکنم وقتی میگید احساس افسردگی میکنم سال اولی که مادر شده بودم برای من هم خیلی سخت گذشت خانمها ممکنه دچار افسردگی بشن پس این طبیعیه وبه این احساس افسردگی "تنهایی ودوری از خانواده وخستگی ناشی از نگهداری بچه" رو اضافه کنید چیز دور از انتظاری نیست که حالتون خوب نباشه....
ولی چیزی که مهمه اینه که باید به خود بیاید چون خودتون میتونید به خودتون کمک کنید.
با نشستن وفکر کردن به نداشته ها وعیبهای طرف مقابل به چیزی نمیرسیم جز دلسردی.....
کی گفته بعد ازدواج شرایط بهتر میشه؟
کی گفته تو خونه شوهر بیشتر از خونه پدر باید خرج کرد؟
پدر ومادر بعد یک عمر کار وپس انداز به چیزی که هستن رسیدن .....
ماهم باید همون راهها رو بریم وهمونجور کار وتلاش کنیم .......فلسفه زندگی اینه
بگذریم از اینکه گاهی پدر مادرا یادشون میره این فلسفه رو یاد بچه هاشون بدن .....
همیشه از شوهر وفرزندت تعریف کن .
خود من هزار جور مشکل تو خونه داشتم ولی حتی یه کلمه هم به خونوادم نگفتم چون کاری از دستشون برنمی اومد جز اینکه واسم نسخه بپیچن ومشکلاتم رو بیشتر کنن.
سعی کن یه مدت کمتربا خونوادت در رابطه باشی وبیشتر در حین مکالمه از فرزندت وخوب شدن رابطتون بگی تا حساسیت روتون کمتر بشه.
یکم هم بیشتر همسرت رو درک کن وبهش نزدیک شو.
میگی درکت نمیکنه وحرف حرف خودشه.....اینم دلیل داره وقتی میبینه نمیتونی درست تصمیم بگیری وخیلی احساسی برخورد میکنی ترجیح میده مسئولیت رو خودش برعهده بگیره وخودش همه تصمیمارو بگیره.....
ببخشید خیلی پر حرفی کردم:163:
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
نکته عجیب اینه که مادرتون گفتند در ایران همه وضعشون خوبه. یک نظر سنجی بذارید همین سایت اگر10 درصداز نظر مالی حرف مادرتون روتائید کردند از این به بعد به استناد صحبتهاشون پیش برید. مادر و پدرهای ما به ویژه در مورد دخترهاشون درصدد هستند که هر چی سختی خودشون کشیدند دخترشون عکسش در خوشی مطلق باشه! یعنی به نظر من (مادر پدر خودمو می گم) هنوز به بلوغ فکری کامل نرسیدند.
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
لیلا خانم،
شماخسته ای. همین! آخرین باری که سفر رفتی کی بود؟ کجا؟ چه مدت؟
جایی که هستی فامیل نزدیک داری؟ مهمونی خانوادگی فامیلی ایرانی می ری؟
5 ساله ازدواج کردی و دو سال اول بدون شوهرت بودی؟
سه سال هست که از ایران خارج شدی و نتونستی بری پدر و مادرت را ببینی. مهاجرت و ازدواج و دوری از خانواده و به دنیا آوردن دخترتون، هر کدام به تنهایی تغییرات و فشار روحی زیادی به دنبال داره. شما هر چهار تا را با هم تجربه کردی.
سه سال یعنی سی و شش ماه. اگر ماهی صددلار کنار گذاشته بودی، الان سه هزار و ششصد دلار داشتی که می تونستی با اون بری به خانواده ات سر بزنی.
الان بشین برای خودت برنامه بریز. حرف مردم را کامل بذار کنار. این که دختر فلانی ازدواج کرده و زندگیش فلانه و من بهمان و ...
برنامه بذار برای خودت بگو مثلا من می تونم ماهی اینقد بذارم کنار برای بلیط و حتما طوری برنامه ریزی کن که بتونی تا یکسال دیگه بری ایران. باید به خودت و روحیه ات برسی. باید آرامش داشته باشی و در شرایط نرمال تصمیم بگیری. الان زمانی نیست که تصمیم به طلاق یا ادامه بگیری. چون شرایط روحیت نرمال نیست.
پول بلیط از لباس و ... هم برات واجب تره. لازم هست یک استراحتی بکنی تا شارژ بشی و بتونی ادامه بدی.
از همین الان هم هر ماه یکی دو تیکه سوغاتی بخر، تا زمان رفتن بهت فشار نیاد و سوغاتی همه را خریده باشی.
منتظر نباش که مادرت از راه دور زندگی تو را جمع کند یا شوهرت برات برنامه بریزه. هیچ کس مسئول خوشبختی و شادی تو نیست، جز خودت!
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
لیلای عزیز خوشحالم که یه جرقه در ذهنت خورده و تصمیم به حل مسائل زندگیت داری ، از این به بعد هر وقت با خانواده ات صحبت کردی از خوبی های همسرت و اینکه دارین جمع و جور میکنین و برنامه ریزی میکنین که برید پیش خانواده تون صحبت کنید اصلا ناراحتی تون رو به خانواده انتقال ندیدن بهشون اطمنیان بدید که زندگی داره بهتر میشه بذارید احترام تقریبا خدشه دار شده بین خانواده و همسرتون دوباره ترمیم بشه این ما هستیم که اجازه میدیم دیگران حتی پدر و مادرمون چطور به همسرمون برخورد کنن و برعکس البته شما باید نگرش همسرتون هم نسبت به خانواده تون عوض کنید پس کار بیشتری دارین و نیاز به صبر بیشتر ... چیزی که هست اینه که شما باید به همسرتون نزدیک تر بشین باید انگیزه در همسرتون ایجاد کنید باید دست بذارید روی علایق همسرتون باید تشویقش کنید شاید انقدر که شما تو این مدت به همسرتون گیر دادین یا ازش ایراد گرفتین (البته نظر من است ) اون هم از این وضعیت مثل شما خسته شده باید پا به پای همسرتون برید باید بدونه که شما بهش اعتماد دارین باید بهش بفهمونین با نرمی و آرامش و پر از احساس و شور و هیجان با همسرتون صحبت کنید بهش بگید که شما هم یه انتظاراتی دارین بهش اطمینان خاطر بدین که دیگه مشکلاتتون رو به خانواده انتقال نمیدین بهش بگید که از این به بعد خودتون دو نفر مسائل زدنگیتون رو حل میکنید و کسی از بیرون متوجه چیزی نمیشه شما اول باید خودتون رو آروم کنید افکار منفی و زیان بار و مقایسه ای رو بندازین دور این زندگی شما هم هست باید توش تلاش کنید یه مدت شما هم برید سرکار منتها نشینید واسه خودتون دلسوزی کنید میدونم سخته ولی زندگی همینه به همسرتون بگید و باهم دست به دست هم بدید برای روزهای بهتری که در پیش دارین
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
از سوغاتي گرفتن براي خانواده و پول كنار گذاشتن نگيد كه خيلي داغون ميشم
شوهرم حتي به بهانه ي پول نداشتن و من هم از سر سادگي پولهايي كه پدرم به من داد براي خودم به عنوان هديه همش رو دادم به همسرم.
تمام حساب و كتاب هاي پول من رو همسرم داشت
حساب ميكرد من چقدر درامد دارم و تا قرون اخرش از من ميگرفت
يه بار واسه دختر خواهرم با پول خودم يه لباس خريدم چنان سر و صدايي راه انداخت اونورش ناپيدا مجبور شدم با چشم گريان برم و پسش بدم.
شوهرم خيلي خسيسه ميگه حق نداري سوغاتي بهري حتي براي خانوادت.
البته براي من خسيسه ولي براي دوستاش نه
هميشه ميبره دوستاش رو مهمون ميكنه و من هم حق ندارم اعتراض كنم.
در قسمت خوبي هاي همسرم نوشتم كه اهل دعوا كردن نيست الان كه به ياد ميارم ميبينم كه خيلي هم با من دعوا داشته.
خانوادم هم حق دارند نگران باشن
من هنوز دارم از لباسايي استفاده ميكنم قبل از كه از ايران خارج بشم
خب عكس ميفرستم
همش با همون لباسا.
خانوادم نميدونن كه من تو رستوران كار ميكردم وگرنه دور از جونشون از غصه ي من دق ميكنن.
شوهر من زني ميخواد كه فقط بله قربان گو باشه و هيچ انتظاري نداشته باشه
تنبل و بي مسئوليت .
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
سلام:72:
خوشحالم که تصمیم گرفتی به نحوه زندگیت بازنگری کنی.:72:
نقل قول:
خانوادم هم حق دارند نگران باشن
من هنوز دارم از لباسايي استفاده ميكنم قبل از كه از ايران خارج بشم
خب عكس ميفرستم
همش با همون لباسا.
خانوادم نميدونن كه من تو رستوران كار ميكردم وگرنه دور از جونشون از غصه ي من دق ميكنن.
عزیزم. من تو خونه پدرم زندگی میکنم ولی خیلی مسائلم رو خانوادم نمیدونن فقط برای اینکه نگران نشن.
هزار جور بهونه میشه می آورد (منظورم دروغ نیست اصلا) که خانوادت دیدشون اینقدر منفی نباشه.
دلیلی نداره که جزئیات زندگی شما رو مو به مو خانوادتون بدونند.
حتما حتما سعی کن رو این مساله کار کنی و نه فقط به خانوادت بلکه به هیچ کس اجازه ندی اینقدر رو زندگیت و تصمیماتت تاثیر داشته باشه.
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
لیلا جان
لازمه یه گرد و خاکی بکنی ! و یکمی به این اوضاع آشفته زندگی سر و سامان بدی...
اینطور به نظر میاد خیلی افسار زندگی از دستت درآمده و خیلی هم سرکش شده و هرکجا میخواهد شما رو میبره
خانومی
کمی با اقتدار تر..کمی محکم و کمی با اراده تر.خیلی خیلی منفعل رفتار میکنی
برای شروع:
خیلی جدی و محکم به خانوادت بگو به هیچ عنوان دیگه در مسائل زندگی شما دخالت نکنن و اجازه بدن شما با خیال راحت و فکری باز به مشکلات رسیدگی کنی.
این فکرها رو بذار کنار که سر خورده شدم و ....
این خرفها خیلی کودکانه است و برای مادری مثل شما اصلا مناسب نیست.مگه مادرهای ما همه از زندگی هاشون راضی بودن؟مگه ما خودمون هر انچه که مخیواستیم رو بدست آوردیم؟
اصلا شما کسی رو میشناسی که رویاهاش همه به حقیقت پیوسته باشه !؟
واقعیت زندگی با رویاهای ما خیلی فرق داره.
وقتی خانوادت زنگ میزنن و شخصیت و غرور و هست و نیست همسرت رو خورد و خاکشیر میکنن توقع داری وقتی میگی براشون میخوام سوغاتی بخرم روی باز نشون بده !؟
لیلا جان
دیدگاهت رو اصلاح کن
همین که همسرت رو شریک خودت نیمیبینی شرمنشا بسیاری از مشکلاتته.همین که فکر میکنی فقط شما سختی دوران بارداری رو کشیدی و ....این یعنی همسرت رو در جبهه خودت نمیبینی....
در حالی که خدا میدونه چه شبهایی شما خواب بودی و همسرت نگران خرج و مخارج بیمارستان و زایمان بوده و با مشکلات موجود چقدر عذاب کشیده....
اصلا غصه نخور که کار کردی...انقدر هم با خودت نگو تکرار نکن که خورد شدم و ....
هرکاری کرده وظیفه مادری و همسرداریت بوده.
هنر زن زندگی در کنار یه مرد خوش اخلاق و پولدار نیست به خدا.
اگر تونستی کنار یه مرد بد اخلاق و بی پول زندگی کنی هنر کردی...
زندگی رو با همسرت تقسیم بندی کن.
بهش بگو همه کارهای منزل و بچه با من.عوضش همه کارها بیرون و درامد از تو/
با سیاست باش.بگو برای تربیت و بزرگ کردن مناسب بچه مون من کنارش میمونم و همه سعی خودمو میکنم.
تو هم بیرون منزل به فکر کسب و کار باش.
خانومی حواست رو جمع کن
الا ن اولویت همسرت و فرزندتن تا بچه خواهرت....
خانوادت مثل چراغ خطر هستن.اصلا راز زندگیت رو بهشون نگو.از روی محبت زندگیت رو به باد میدن.
شما اصلا سیاست نداری
مردها خیلی دوست دارن زنشون حرف گوش کن باشه و راه به راه بگه چشم
شما هم بگو.چه اشکالی داره؟
همسرت رو با سیاست بکش سمت خودت
بگو باشه عزیزم..چشم...
زود باش لیلا جان
همیشه برای تغییر فرصت نیست.
یکمی رفتارات رو تعدیل کن
موفق باشی
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
من كه اشتباه زياد داشتم اين رو خودم اعتراف ميكنم
موضوع اين نيست كه بچه خواهرم مهمتره موضوع بر سر اين هست كه شوهرم براي خواسته ي من ارزشي قائل نيست
من ميتونم با پول خودم هر كاري كه خواستم انجام بدم ولي او به من اين اجازه رو نميده.
خود خواه هست.
چون خيلي زياد خواستم هواي شوهرم رو داشته باشم اون روز به روز خودخواه تر ميشه
نميدونم چه جور ميشه اقتدار داشت و منفعل نبود.
واقعا نميدونم.
ماذر شوهرم هم دقيقا همين مشكلات رو با پدر شوهرم داره
خود مادر شوهرم به من گفت.
RE: ایا برگردم و در کشورم زندگی کنم؟
لیلا خانوم شما در تمامی پستهاتون می فرمایید "من حرفاتون رو قبول دارم ولی..."
اینجا دادگاه نیست و کسی هم در صدد محکوم کردن شما نیست که بخواید دفاع کنید از خودتون. اینجا همه ما هستیم برای اینکه به همدیگه راهکار بدیم که زندگیهامون بهتر بشه. اینو گفتم که بهتره راهکارهای دوستان رو عملی کنید.
شما الان می شه بگید دقیقا چی راجع به زندگی مشترک فکرمی کنید؟ یعنی آیا هنوز هم به رویاهای گذشتتون فکرمیکنید؟ اینکه خونوادتون راجع به تک تک کارهای زندگیتون دخالت می کنند اجازه ای بوده که شما صادر کردید. (کجا کار می
کنی.اونجا؟ واییییییییییییییی/ چی می خوری. نگو؟وایییییییییییییییی./ چی می پوشی؟ تو رو به خدا.وایییییییی/ خوشبخت نشدی دخترم. بمیرم برات.)شما دقیقا به اندازه همسرتون در برابر زندگی مشترک مسئول هستید. خنده دار نیست که
خونواده همسرتون زنگ بزنه به ایشون بگه پسرم خوشبخت نشدی، پسرم کارگری می کنی در پمپ بنزین برای خانومت . این چه زندگی مشترکیه و...؟
بارها گفته شد خونوادتون شما رو برای زندگی مشترک آماده نکردند پس توجهی به اینکه چی می گن نداشته باشید.