RE: توی خونه بابام باید چجوری باشم؟
آخی پردیس جون برای مامانت خیلی ناراحت شدم. ایشالا با این مراقبتی که ازش میکنی حالش هر روز بهتر شه. ازینکه کمک مامانتی اصلا پشیمون نباش.بالاخره تو همین روزا یا سالها ازدواج میکنی و میری سر خونه و زندگی خودت اونوقت حتی اگه بخوای هم نمیتونی کمک مامانت باشی.
در مورد اینده اصلا نگران نباش . همش بخودت و رفتار اولت و البته منطق و شخصیت همسر آیندت بستگی داره اگه مرد منطقی و لایقی رو انتخاب کنی و از اول منطقی در مورد این چیزا صحبت کنین و تقسیم وظایف کنین مطمئن باش اینقدر کار رو نباید بتنهایی انجام بدی تازه اونجا خونه توئهخ و قوانینی که تو بذاری حاکمه.
در مورد این چند وقتی هم که خونه مامانتینا هستی (یهو دلم گرفت اخه دیگه برنمی گرده) از بابات برای تغییر اوضاع کمک بگیر وقتی تنهاست بشین باهاش درددل کن وضعیت مامانتم بگو مطمئن باش کمکت میکنه و مطمئنا چون ازیشون حرف شنوی هست حداقل ساعاتی که ایشون خونه است اوضاع روبراه میشه.
RE: توی خونه بابام باید چجوری باشم؟
کارکردنت توخونه نعمت بزرگیه که بعداارزششو میفهمی منهم دقیقاشرایط توروداشتم قبل ازدواج.من یه خواهربزرگترازخودم هم داشتم که دست به سیاه وسفیدنمیزدوتنبل بودمامانم هم اصلاکاری به کارش نداشت تازه اگه میخواست کاری هم بکنه مامانم نمیذاشت:163:ولی من ازهمون بچگی توخونه کارمیکردم طاقت دیدن خونه ی نامرتب وظرفای کثیف وریخت وپاشونداشتم وندارم طوری شده بودکه دیگه همه عادت کرده بودن بریزن بپاشن ومن تمیزکنم تازه مادرم هم همش فقط از من انتظارداشت.خلاصه اون دوران هم تموم شدخواهرم ازدواج کردوبعدشم من.الان من به همه ی کارای خونم میرسم ولی میدونه موضوع چیه؟شوهرخواهرم بخاطرتنبلی ووضع نامرتب خونشون همیشه شاکیه سرهمین موضوع روابطشون خیلی سردشده وچون خواهرم به این رویه عادت کرده نمیتونه خودشوعوض کنه مادرم هم وقتی فک میکرده داره بهش محبت میکنه بزرگترین ظلم رودرحقش کرده:305: