RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
سلام نازنین جان.
دوستان گفتنی ها رو گفتن.
منم فقط یه چیز کوچولو بگم.
اگه یه وقتی جلوی تو هم یکی داشت میخورد زمین، نامحرم هم باشه، مجبور بشی، یا ناخودآگاه دستشو بگیری، شاید شوهرت زیاد ناراحت نشه. اما وقتی اینجوری بهش بگی، خب معلومه ناراحت بشه و به غیرتش بر بخوره.
برای موارد بعدی بهت میگم، خیلی حواستو جمع کن. اگه یه موردی از سمت همسرت پیش اومد و ناراحت شدی، برای اینکه متوجه عمق فاجعه ش کنی، خودتو رو مثال نزن. نگو این کارت مثل اینه که من فلان کار رو بکنم. چون اگه اینو بگی، به ازای کاری که هنوز انجام ندادی مواخذه میشی. مثل همین الان.
میدونم ناراحتی، غصه داری، یک عالمه حرفاش تو ذهنت بد و منفیه، حتی ازش شاید متنفری (متنفری واقعاً؟!)
اما ترک خونه اشتباه محضه.
همسرت پشیمون شده. معذرت خواهی کرده.
از این کارش استقبال کن تا موارد بعدی که اختلاف پیش بیاد
(خدا نکنه دیگه پیش بیاد. اما زندگیه دیگه. شاید پیش بیاد)
پیش خودش نگه "دفعه پیش اون همه معذرت خواستم ازش؛ هیچی، به هیچی، پس ولش کنم هر کاری که دلش خواست بکنه. "
نازنین عزیزم، اگه بری خونه بابات، اوضاع پیچیده میشه و به خانواده ها کشیده میشه. نکن این کارو:46:
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
سلام نازنین جان
قبل از هرچیزی یادت باشه این رتبه ها انقدر ارزش ندارن که ادم بخواد غصه اش رو بریزه تو خودش و یه روزی منفجر بشه.
فقط حواست باشه کسی که به قول خودت این رتبه های با ارزش رو داره باید رفتاری هم در خور و شان این رتبه ها داشته باشه و منطقی عمل کنه(چیزی که در نوشته های شما اصلا نیست)
کاری که اقای baby کرد واقعا ستودنی بود.من بعد از دیدن تاپیک ایشون تصمیم گرفتم اگر لازم شد و مشکلی در زندگی داشتم حتما منم تاپیک بزنم.چه بسا اینکه اقای baby مشاور افتخاری هم هستن و ما فقط عضو فعالیم.
منم تا قبل از ایجاد تاپیک ایشون مثل شما فکر میکردم.اما این کار اقای baby بهم جرات داد.
بگذریم.
این نکاتی رو که بهت میگم خوب آویزه گوشت کن نازنین جان.اینا همش تجربه است.تجربه های تلخ.که بعهدها که یادش میفتی افسوس میخوری کاش فلان کار رو نکرده بودم...کاش...کاش....
1.به هیچ عنوان من الوجود منزل مشترک رو ترک نکن.حتی اگر زیاد هم کتک خوردی ..اونجا خونه توئه.ترک منزل هم جایگاه شما را در عرف خراب میکنه و هم در قانون و هم مشکلات رو به خانواده ها میکشونه.در واقع مثل آتیشی میمونه که با بزرگ کردن دامنه اش همه جا رو میگیره.فکر هم نکن پدر و مادرت نمیفهمن !
قشنگ مثل یه خانوم بشین در منزل و از همین الان یاد بگیر تو دیگه دختر لوس بابا و مامان نیستی.بلکه یه زن عاقلی و بالغی که میخوای زندگی رو بسازی.
2.اشتباه بعدیت مقایسه غیرت مردانه با حساسیت زنانه ات بوده.و مثالی که زدی کاملا اشتباه بود
3.اشتباه بعدیت کش دادن دعوا و جر و بحث در موقعی که عصبانی هستید هر دو.
4..قدیمیها میگن توی دعوا حلوا خیر نمیکنن.راست هم میگن.
حالا که همسرت امده عذر خواهی کرده شما هم مثل آدم بزرگا رفتار کن.یادت باشه همیشه نمیاد منت کشی و عذر خواهی ها ! با بخششت خجالتش بده و به مرور زمان با سیاست و ریز ریز کاری کن که دیگه این حرفها رو بهت نزنه.
چند بار که بیاد معذرت خواهی و ببینه شما برخوردت خوب نیست دیگه نه تنها هیچ وقت ازت عذر خواهی نمیکنه بلکه حق به جانب هم میشه !
ای بابا ! نازنین جان !
زندگی پره از این درگیری ها و دعواها.
به هیچ عنوان مسیر زندگیت رو در لج و لجبازی ننداز.خیلی از جدایی ها با همین لجبازیها اتفاق میفته.
الان داری کاملا احساسی و دخترانه با موضوع برخورد میکنی.
یکمی به خودت فرصت بده تا ارامشت رو به دست بیاری.اما به هیچ عنوان خونه رو ترک نکن.هیچ تضمینی نیست که همسرت بیاد دنبالت.شاید تا یکسال هم نیامد.نه برای اینکه دوستت نداره برای اینکه مرده و غرورش به همه چیش ارجعیت داره
یه مشاوری بهم میگفت زنی که خونه رو ترکی میکنه یعنی همه وسایل و جهیزیه و از همه مهم تر همسرش رو میسپره به زنای دیگه !
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نازنین جان ،
وقتی پستت رو خوندم هم حسی شدیدی باهات برقرار کردم و با اینکه سر کار بودم بی اختیار اشک هام جاری شد.
کاملا حس تو رو درک می کنم و می فهمم که چقدر دل شکسته ای.
همسرت ادم خیلی خوب و مهربانی است. و تو را هم واقعا دوست داره. ا
حرف هایی زده که خودش هم متوجه شده چه اثر بدی داشته.
بهترین کار تو این شرایط اینه که از این پشیمانی همسرت استفاده کنی و از اینکه چنین اتفاقی توی زندگی ات تکرار بشه برای همیشه جلو گیری کنی.
به هیچ وجه خودت به صحبت هایی که همسرت داشته حتی اشاره هم نکن که بفهمه حتی حاضر نیستی اون را یاد اوری کنی. و اینطور زشتی کار همسرتون براش چند برابر می شه. معلومه همسرتون ادمی که زود مطلب رو می گیره.
این رو از این جمله اش بفهم که گفته :
تو گلی فرشته ای تو منت گذاشتی رو سر من خانم من شدی.
این نشون می ده که چقدر پشیمونه از حرفش.
نه خیلی خوشحال باش که فکر کنه ماجرا برات بی اهمیت بوده و نه عبوس و بد اخلاق باش . بذار گذر زمان این حس بد رو ازت دورمی کنه. مطمئن باش اگه درست برخورد کنی محبت های بی وقفه همسرت اثر حرف هاش رو واست کم رنگ تر می کنه.
اون قسمتی هم که تو ذهنت به ناچار باقی می مونه را بذارش توی صندوقچه دلت وبهش رجوع نکن.
اما یه نکته راجع به مساله ای که باعث به وجود اومدن این بحث شده:
دراین بحث باید متوجه شده باشی که خیلی اوقات نباید روی برخی رفتارهای غلط همسر (گرفتن دست دختر دایی) کلید کرد و باید روش صحیح برخورد در چنین موقعیت هایی رو یاد بگیرید. مخصوصا با مثالی که زدید غیرت اون رو نشونه گرفتید (چیزی که برای مردها ی ما خیلی مهمه) یه جورایی تا تونستید همسرتون را در حد بالا عصبی کردید.
نازنین جان ، نگاه کن چگونه گفتی:
.برای چی خوش خدمتی بیجا میکنی لزومی نداشت تو کمکش کنی این همه آدم بود برادرش بود ...اون نامحرم مگه نیست
به نظرت خیلی تند با مساله برخورد نکردی؟ این جمله را به روش های متفاوت می تونستی بگی. لزومی نداره ما منظورمون را مستقیم در جملاتمون بیاریم. گاهی اوقات کافیه با یک اشاره به نتیجه مطلوب برسیم.
مثلا : عزیزم چی شد با اینکه می دونم مساله محرم و نامحرم برات مهمه دسته دختر داییت رو گرفتی؟ خیلی خوبه که حواست همیشه به همه هست (با یه حالت خنده و شیطنت)اما خوب دیگه الان دیگه متاهل شدی اول از همه باید حواست به من باشه آخه منم کفشام پاشنه بلند بود(یه چشمک هم ضمیمش می کردی).
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نازنین عزیز
باید بدونیم که اگرچه این قبیل اتفاقات ناخوشاینده ، اما خیلی هم غیر طبیعی نیست. دنیا به آخر نمی رسه.
بنظر من بودن این حساسیتها نشونه ای از دوستی است ولو اینکه ابراز این دوستی این شکلی باشه.
زندگی مشترک حتی با این نوع از واکنشها بنظر من از زندگیهای با بی تفاوتی زوجین بهتره. (این نظر شخصیم هست)
باید بدونی در همه زندگی ها انواع این مسائل هست. مهم واکنشهای بعد از اون هست.
بدون اینکه بخوام دنبال مقصر بگردم - چون واقعا واقعا مهم نیست- حتما عذر خواهیش رو قبول کن او خودش می دونه که چقدر تند رفته ، نتونسته خودش رو کنترل کنه. از طرفی هم نمی خواد خیلی بهش محبت کنی . یه جوری تعدیل در رفتارت داشته باش.
گریه و قهر و ... ممنوع .
خونه رو هم به هیچ وجه ترک نکن. اگرچه منظورت قهر نباشه. برداشت شوهرت حتما قهر کردن شما خواهد بود.
اگه برات گل آورد نکنه که بی تفاوت باشی یا واکنش بدی نشون بدی و یا حرف بدی بزنی.
همین که یه کمی سر سنگینی باهاش کافیه.
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
در مورد چیزی که فرهنگ دوباره تاکید کرد (ودرست هم تاکید کرد)
باید حتما با همسرت صحبت کنی درموردش.با رفتن چیزی حل نمیشه.
فعلاً باید صبر کنی و خودت رو آروم کنی تا بعدا راجع بهش حرف بزنیم که چه جوری باید چی بگی بهش.
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
دوستان عزیز
واقعا خیلی این حس همدردی بچه ها ستودنیه. اما ازتون میخوام فعلا پستی نذارید . ببینید در فاصله یه دقیقه 5 پست اخیر ارسال شده.
اجازه بدید مراجع بتونه یه کمی هم روی نوشته های ما فکر کنه.
از همتون ممنونم.
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نازی یه سووال...... قبلا توی ذهنت این بوده که اگه یه روزی امیر حرفی از گذشته زد و یا به روم آورد چی میشه و یا چیکار کنم؟؟؟؟؟
بنظر من یه گوشه ای از ذهنت قبلا هم درگیر این موضوع بوده.درسته؟؟؟؟ و اینکه باخودت میگفتی اگه پیش بیاد چی میشه..
شاید اشتباه میگم اما بنظر من خیلی هم بدنشد.همسرت اشتباه کرد.همسرت بعد از اشتباهش عذرخواهی کرد.همسرت خودشو تخلیه کردو بعد پشیمون شد.همسرت به اوج عصبانیت رسید.تخلیه شد.رفت آب خورد...و آروم شد...پشیمون شد.واقعا پشیمون شد...حس غیرتش جریحه دار شد.اما بعد آروم شد....حق داشت.غرورش جریحه دار شده بود.اما به هرحال به زبون آورد ولی فهمید اشتباه کرده..
به همه اینا فکر کن..
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نازنین جان! راستش اولش میخواستم به توصیه ی بی بی عزیز؛ توجه کنم و چند لحظه سکوت توی تاپیکت اعلام کنم؛ اما چون ساعت کاریم تموم شده بود؛ دلم میخواست یه صحبتی باهات داشته باشم.
نازنین جان! هیچ وقته هیچ وقت؛ ناراحتی خودت رو وقتی از بیرون به خونه برگشتی؛ در اولین لحظات ورودت بیان نکن! همیشه یادت باشه وقتی ناراحتیم؛ به شدت احساسی هستیم و هر حرفی که می زنیم یا میشنویم؛ بدترین نوع لحن و برخورد و بازخورد رو خواهد داشت.
بنابراین سعی کن یاد بگیری که همیشه مثل یه خانوم با سیاست برخورد کنید و دلخوری و ناراحتیت رو در فضای آرامش بخش بیان کنی؛ که هم اثر بیشتری داشته باشه؛ هم از تندی و تیزی و احیانا دعواهای بعدش گرفته بشه و هم بالغ بودن و عزیزبودنت پیش همسرت حفظ بشه!
نازنین جان! این تجربه ی شخصیم هست که واقعا نتیجه داده.:43:
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
هیچ کدومتون درد نازنینو متوجه نشدید،گیر دادین به رفتنش.نازنین از اینکه گذشته شو به رخ کشیده ناراحته،گذشته از این
مگه چه گذشته ای داشته که گفتن با دختری که گذشته داره ازدواج نکن؟که گفته از گذشتت چشم پوشی کردم
هر کی ندونه فکر می کنه ناپاک بوده.در صورتی که فقط صیغه بوده.
من فکر نمی کنم درد نازنین چیزی بوده باشه که بهش اشاره شده. چون وسط دعوا که حلوا خیرات نمی کنن!
این حرف به مثابه نبش قبر کردن یک چیزی هست که با ادامه دادنش آتش دعوا شعله ورتر میشه!
چون مخاطب نازنین از پاکی او آگاهه و اظهار ندامت هم کرده از گفته خودش! (همه ما ممکنه وسط دعوا چیزهایی
بگیم که پشیمان بشیم بعدش)
نازنین دست گذاشته روی غیرت یک مرد و اون هم مثلا خواسته از ناموس و غیرتش اینطور (البته به روشی غلط)
استفاده کنه! این بزرگ نمایی کمکی که به نازنین نمی کنه بیشتر تحریکش می کنه به گسترش افکار منفی پس لطفا
در راهنمایی هامون حواسمون باشه که احساسات رو دخیل در راه منطق نکنیم و آتش دعوا رو شعله ورتر نکنیم!
متشکرم
RE: می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
نازنین جان قهر نرو. اگه دلت گرفته و می تونی خودتو کنترل کنی و چیزی به خونوادت نگی فقط چند ساعتی برو ببینشون دلت باز شه. به نظرم تا کارشناسا دقیقا تحلیل نکردن رفتار شوهرتو کار خیلی خاصی نکن. نرو از خونه و یه دفعه ای هم با شوهرت مهربون نشو. اول باید بفهمیم چرا تونسته دست روت بلند کنه و کارشناسا اگه بشه رفتارشو تحلیل کنن تا دستت بیاد باهاش چه رفتاری کنی.
نازنین جونم درسته کار شوهرت جالب نبوده. من خودم همیشه سلسله مراتبو رعایت می کنم. تا وقتی همسر ادم ممکنه به کمک احتیاج داشته باشه دلیلی نداره ادم بره بی خودی به یکی دیگه که نیازی به کمک نداشته کمک کنه. اما گلم نحوه ی مطرح کردنش توسط تو خوب نبوده علتش هم این بوده که وقتی ناراحت و عصبانی بودی راجع بهش صحبت کردی. فعلا که اوایل زندگیته تا اخلاقای شوهرت دستت بیاد چند ماهی شاید طول بکشه. وقتی چیزی ناراحتت می کنه و گذشته و گفتنش توی همون لحظه کمکی بهت نمی کنه بهتره به خودت وقت بدی تا اروم بشی بعد توی ارامش با شوهرت صحبت کنی که بتونی دقیقا روی حرفای خودت و واکنش های شوهرت تمرکز و دقت داشته باشی.
نازنین جان مگه گذشته ات چشه؟ دلت نشکنه. منت زیادی سرت گذاشته. تو که گذشته ات مشکلی نداشته. تازه وقتی زن و شوهر قبول می کنن گذشته ی همدیگه رو دیگه قبول کردن. دیگه حرفی نباید بزنن منت اصلا مطرح نمی شه.
در مورد اینکه شوهرت توی عصبانیت دست روت بلند کرده باید کارشناسا بیان توضیح بدن و کمک کنن. این مهمه. بین همه ی چیزایی که گفتی فقط اینه که مهمه. الان مشکلی نیست اما شاید نیاز باشه بهش توجه کنی یا حداقل بدونی که در مقابل شوهرت چه رفتاری باید داشته باشی که کار به اینجا نرسه.
:72: