رویای صداقت چقدر حسمون الان شبیه همه منم مثل تو دلتنگم
نمیدونم چیکار کنم یک ماهه ازش خبر ندار م ازطرفی هم نمیخام خبر بگیرم
به نظرت اونا هم به اندازه من و شما دلتنگن؟
نمایش نسخه قابل چاپ
رویای صداقت چقدر حسمون الان شبیه همه منم مثل تو دلتنگم
نمیدونم چیکار کنم یک ماهه ازش خبر ندار م ازطرفی هم نمیخام خبر بگیرم
به نظرت اونا هم به اندازه من و شما دلتنگن؟
سلام:72:
به این دید به قضیه نگاه کن :نقل قول:
خیلی دلم براش تنگ میشه
چی کار کنم که وسوسه نشم ازش خبر بگیرم؟
چه کنم که بهش فکر نکنم؟
چه جور نگرانش نباشم؟
فکر معتاد هستی و میخوای ترک کنی. هر چند وابستگی هم نوعی اعتیاد هست.
اشتباهی کردی و دچار اعتیاد شدی.
انسان فرهیخته و بالغی هستی و می دونی مخدر برای جسم و روحت ضرر داره.
چه جوری ترکش می کردی؟
شما نوشتید:
خیلی دلم براش تنگ میشه
چی کار کنم که وسوسه نشم ازش خبر بگیرم؟
چه کنم که بهش فکر نکنم؟
چه جور نگرانش نباشم؟
خوب این از نظرمن یعنی هنوز همه چیز تمام نشده(لا اقل برای شما) و هنوز حس دوست داشتنه هست. درسته؟
شما باور نکردید که رابطه تمومه!درست مثل کسی که تازه عزیزشو از دست داده و هنوز نپذیرفته که اون دیگه نیست!گذر زمان این واقعیت را به انسان می باورونه!
هیچ خبری نگیر و اگه پیامی داد هیچ جوابی ندید.میدونم سخته ولی دوبارهدرگیر شدن شما و دوباره دل کندن خیلی سخت تره! اون دیگه از زندگی شما رفته حالا هر خبری ازش داشته باشید یا نداشته باشید فرقی نداره! باید باور کنید که اون رفته.
توصیه میکنم اگه میتونید ی مسافرت برید.گذر زمان باعث میشه کمی راحت تر بشید:310:
rooz 530عزيز
من از عمق وجود آرزو ميكنم ايشون اصلا دلش برام تنگ نباشه!
نميخوام نگران اين باشم كه اون هم سختشه
خوش به حالت،تو يه ماهت گذشته!
صبا جان
من نميتونم بهش همچين فكري داشته باشم!بيشتر حس ميكنم يه آدم ارزشمند رو به خاطر ترس از آينده از دست دادم!:302::302:
فكر كن هر ثانيه خودتو حفظ كني كه بهش فكر نكني
خيلي سخته
kamrava جان
معلومه كه هنوز علاقه م پابرجاست
من همه وجودم هنوز تو اون رابطه مونده!
واسه همين انقد سختمه
خيلي دلم ميخواد برم مسافرت!
اما متاسفانه حتي از خونه بيرون نميرم كه مثلا درسمو بخونم
اين روزها تمام لحظه هام پر از استرسه كه هم خورد و خوراكم رو به هم ريخته(كاملا بي اشتها) هم خوابم رو...
دلم روزهايي رو ميخواد كه درونم پر از آرامش بود...
واي خدايا ، ساعت ٣:٢٣ صبحه
دارم ديوونه ميشم
فكر اينكه ديگه هيچوقت نبينشم ميكشتم
بغض داره خفه م ميكنه
سخته وقتي با همه وجود يكي رو ميخواي و نيست
بعد از اين چند روز الان ديگه نميتونم جلوي گريه م رو بگيرم
يادش دلمو آتيش ميزنه
خيلي دوسش دارم
اين اوج برونگراييم بود!
اين حرفا رو نميتونم به كسي بگم!
الان ديگه توي گريه و غصه دست خودم نبود
رویای صداقت عزیز و مهربان
درکت می کنم، حالتو می فهمم می دونم یکی رو دوست داشت از ته دل یعنی چی؟
اما گاهی اوقات دنیا (سرنوشت) با ما انسان ها بازی غریبی می کنه ما رو دیوونه وار عاشق کسی می کنه؛ بعد می گه نه اون مال تو نه تو مال او انجاست که صدای شکستن دلت یه دنیا رو تکون می ده انگار از صدای شکستن دل لذت می بره این دنیای بی معرفت ....
اما من و تو باید قوی باشیم و فقط با یه لبخند از کنارش رد بشیم و بگیم ما هنوز امیدواریم به آینده ایی زیباتر...
و اینجاست که می گن باید سرنوشت را از سر نوشت به امید یه روز خوب ... :72::72:
اشکال نداره.باید خودتو تخلیه کنی. نوشتن،گریه کردن، ورزش و هرروشی که میدونی بهتره. حتی حرفای دلتو رو کاغذ بنویس و بعد کاغذ را پاره کن.:310:
بازم ممنون از همتون
راست ميگي آقا صابر
بايد سرنوشت را از سر نوشت
ولي خيلي دلم ميگيره به خدا
من تمام آينده م رو با اون تصور كردم،كلي خيال پردازي دخترونه !
الان حتي خواستگار هم كه بياد احساس ميكنم خيانته!
ميدونم اشتباهه
اما هنوز همه حسم منحصر به خودشه!!
من دختر ضعيفي نيستم(هرچند احتمالا شما اينطور فكر كنيد) اما خيلي حساس شدم
امروز دوباره درسامو شروع كردم(يكي از دوستام بهم گفت تو قبول نميشي!!!!خيلي به هم ريختم ، به خودم گفتم چته زانوي غم بغل كردي كه به خودش همچين حقي داد كه اين حرفو بزنه!)
kamrava جان
به خودم گفتم الان وقت مرثيه و ناراحتي نيست،بذار بعد كنكورت هرقدر خواستي گريه كن و دلتنگياتو خالي كن (هرچند خيلي سختمه،اما مجبورم)
باز توي روز حالم بهتره،از صبح كه بيدار ميشم از اينكه باز شب ميشه و خاطره هاش هجوم ميارن ميترسم..
باید واسه ساعتای اول شب وقتتون را حتما یجوری پر کنید وسعی کنید کاملا خسته شید و به رخت خواب برید تا زود خوابتون ببره.:310::310:
ميشه اسم تاپيكمو بذاريد:
سخت بود ،اما دل كندم...
از كلمه ي "خسته" خسته م
بدم مياد!
kamrava باورت نميشه من از ٩خوابم ميگرفت،اما ١١هم كه ميرفتم تا ٤بيدار بودم