RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
خانم rooz
مگه شما با پسره رابطه جنسی داشتید یا هرچیزی؟
تو اولین پستتون نوشتید درخواست جنسی داشته شما رد کردین،بعد توی بقیه مطالب نوشتین که توی رابطتتون از همه مهمتر جسمتون رو گذاشتین...
شما و اون پسر چند سالتونه؟
کار و تحصیلات شما چیه و همچنین مال پسر چی بود؟
از اول گفت هدفش چیه؟ چند مدت طول کشید؟
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
خانم رز
از نظر من و همه دوستان اینجا و از نظر خدا شما ارزش خودتو حفظ کردی که رابطه رو تموم کردی . ارزش شما نه تنها کم نشده بلکه خیلی هم زیاد شده..
یه چیزو بدون.. کسی که توی رابطه دروغ ، ریا ، نیرنگ و هوس بازی کنه از ارزش خودش کم کرده پس نگران طرد شدن نباشین . خدا شما رو خیلی دوست داره که از این وضع نجاتت داده..
پس اول از همه شکر خدا رو کن
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
دوست عزیز
باید دید ما وارد چه رابطه ایی میشم و به چه علت و هدفی؟اگر دوستیه که ذاتا چیزی به نام دوستی با جنس مخالف نمی تونه وجود داشته باشه.
شما خودتون خواستین که ازتون سوء استفاده بشه و شاید هم شما سوء استفاده کنید چون در این جور روابط معمولا سوءاستفاده دو طرفه است پس از اون نباید گله داشته باشین چون خودتون مقصر هستین!
شما وارده یک رابطه ی بی سرانجام شده بودیدن و انتظار دیگه ایی نباید می داشتین.
اما یک تجربه است برای شما تا بهتر بتونید اهدافتون رو مشخص کنید و برای خودتون چهار چوب تعریف کنید این رو هم بدونید در یک رابطه ی موفق علاوه بر اینکه شرطه ما چقدر طرف مقابلمون رو می خوایم این هم مهمه که اون هم چقدر ما رو می خواد وبه چه قصد و نیتی.
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
quote='elia joon' pid='246376' dateline='1354439087']
خانم rooz
مگه شما با پسره رابطه جنسی داشتید یا هرچیزی؟
تو اولین پستتون نوشتید درخواست جنسی داشته شما رد کردین،بعد توی بقیه مطالب نوشتین که توی رابطتتون از همه مهمتر جسمتون رو گذاشتین...
شما و اون پسر چند سالتونه؟
کار و تحصیلات شما چیه و همچنین مال پسر چی بود؟
از اول گفت هدفش چیه؟ چند مدت طول کشید؟
[/quote]
عزیزم درسته من اولش قبول نکردم ولی بعدا که نشتم فکر کردم گفتم با رفتارام بهش حالی میکنم درمورد من اشتباه میکنه برایهمین رفتم که بهش ثابت کنم اما یهو نمیدونم چی شد که تحت تاثیر احساس و نیازم قرار گرفتم و ...
من اول نمیخاستم باهاش رابطه برقررار کنم اما دست خودم نبود یهو چشم بازکردم دیدم از عشق به ناکجا رسیدم...
من 25 سالمه این اقا هم از من بزرگتره
من تحصیلکرده و این اقا دیپلم داره وضع مالی بدی ندارن اما تالان نتونسته خونه مستقل بگیره
از اول هدفش همونی بود که میگفت قصد ازدواج نداشت اون موقع میگفت قصد ازدواج نداره اما باراخری که باهاش صحبت کردم گفت میخاد بره خاستگاری البته اینو برای این میگفت که لج منو دربیاره تحفست اخه
کل 1سالی که میشناختمش همش 5ماه باهاش بودم
اینم جواب سوالتون
بچه ها خیلی احساس میکنم دلم براش تنگ شده نمیدونم چیکار کنم خیلی دوست دارم بهش پیام بدم اما نمیخام غرورم دوباره بشکنه چون شاید اصلا جوابمو نده یا بگه دیگه اس نده نمیدونم اصلا نمیتونم هرجا میرم هرکار میکنم میاد توذهنم باورم نمیشه که دیگه تموم شده
هی خطمو روشن میکنم به امید اینکه زنگ بزنه یا اس بده اما یک ماهیی میشه که خبری ازش نیست البته باراخر که باهاش صحبت کردم بهش گفتم خطامو میسوزونم همینکارم کردم اما بعداز دوهفته دوباره رفتم خطمو فعال کردم اما اصلا زنگی نمیزنه دلم گرفته خیلی دلتنگم خیلی تنهام و غصه میخورم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
من داستان شما رو خوندم و میدونم چی میگین..
مشکل شما مث منه.. تعادل عقل و احساس ندارین . نمیتونین نه بگین در برابر اینکه ممکنه طرد بشین یا مورد توجه قرار نگیرین...
ترس از دست دادن توی وجود هر کسی هست ولی من و شما و .. باید کنترلش کنیم. من به خاطر همین حس توی ازدواجم به مشکلاتی خوردم که دوستان میدونن.. خانم عزیز.. باید روی رفتارای خودتون کار کنین تا جرات مندانه رفتار کردن رو یاد بگیرین . توی همین تالار ها هم مهارت رفتار جرات مندانه هست .
انشالله با یه مرد خوب ازدواج میکنین ولی به هر حال باید در برابر شوهرتون هم رفتارتون جرات مندانه باشه..
پسرا از کسی که منفعل باشه خوششون نمیاد و فک میکنن ضعیفه.. اون پسر هم همین حسو به شما پیدا کرده ( البته اینو بگم که بشدت هوس باز بوده و اصلا مناسب شما نبوده و فکرشم نکنین )
امیدوارم بتونین مهارت جرات مندی رو یاد بگیرین..
خودمم دارم تمرین میکنم و تا حدودی هم یاد گرفتم ولی ترس از دست دادن هنوز اذیتم میکنه.
ادمای احساسی مث من و شما و ... اونقدر خودشونو غرق عشق و محبت به کسی میکنن که وقتی به خودشون میان میبینن چیزی از خودشون باقی نمونده و همش فنای عشق شده...
این عشقای رویایی جز توی افسانه ها کاربردی نداره . عشقای واقعی این نیست که یک نفر فدا و فنا بشه باید دوطرفه و با درک متقابل باشه .
خیلی ممنون از صحبتای زیبات اما من خیلی وقتا خیلی جاها بهش نه گفتم میخام بگم همچین بخاطر حس منفعل بودن من اینکارو نکرد ازمن خسته شده بود حرف خوبی زدی به شدت هوس باز بود هوس بازی که نشون نمیداد
خیلی از دوستای من هستن همین مشکل من رو دارن اما برخلاف من اونا تن به این روابط نمیدن یعنی جرئت گفتن نه رو دارن اما باز با مشکل من مواجه میشن شما فکر نمیکنید این فرد تا حدی بیمار بوده؟
یعنی شاید مشکل ازخودش بود شما اینطور فکر نمیکنید؟
یعنی خودشم نمیدونست چر ا میومد نه میخاست ازدواج کنه نه به هوای عشق میومد تنها چیزی که بود رابطه جسمی بود که اونم خیلی محدود بود یعنی تا حدی نبود که رضایت بخش باشه...
ولی نه یک بار چندین بار اینکارو میکرد که اما بی فایده بود یعنی رابطه ما توش رابطه جسمی بود اما بیشتر هردومون اذیت میشدیم تا اینکه بخایم راضی باشیم
از طرفی هم من نمیتونستم ولش کنم چون دوستش داشتم اونم به قولی شاید میخاست وقتشو بگذرونه که میومد
الانم دلتنگشم اما هرچی فکر میکنم میبینم اخه چرا من دوسش داشتم چرا الان دلتنگشم در حالی که خیلی بهم توجه نمیکرد نمیدونم چرا اما دلتنگم
راستی چرا بهم زنگ نمیزنه یعنی فکر میکنید خیال میکنه من خطمو سوزوندم چرا سراغی ازم نمیگیره اینهمه بهش خوبی
کردم ولی مثل یه غریبه یک روزه همه چیزو فرامو ش کرده چرا قلبش از سنگه:316:
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
عزیزم، مگه قبول نکردی که آدم هوس بازی بوده، پس چرا منتظری باهات تماس بگیره؟ حتی اگرم تماس بگیره تنها هدفش هوسشه، نه بیشتر. با وجود دونستن این موضوع، منتظری تماس بگیره و جواب بدی؟!
کلا فراموشش کن
فراموش کردن، یعنی اینکه دیگه برات مهم نباشه که زنگ بزنه یا نه، اس بده یا نه، بی اهمیت باشه برات
به آینده فکر کن، برای خودت برنامه ریزی کن و با برنامه هات زندگیتو جلو ببر، بدون اینکه به گذشته فکر کنی
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
ببین عزیزم واسه یه رفتارای یه ادمایی اصلا دنبال چرا و دلیل نباش. اون هوس باز بوده و هست و خواهد بود حتی با وجود زن و زندگی اینطوری هست چون ذاتش اینجوریه یا تربیت خونوادش اینجوریه نمی دونم.. ولی اصلا دنبال چرا به من زنگ نمی زنه و چی داره فکر می کنه نباش.. اصلا بهش فکر نکن..ببین 4 5 ماه ازت خبری نشه خودش میفته به صرافت اینکه سراغتو بگیره...حالا اونجاست که تو دختر گل که همسن منم هستی باید یه نه بزرگ بهش بگی و تمام
RE: حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
اول از همه دست اون پسر درد نکنه ..... دوما از آدما توقع زیاد نداشته باش دنیا همینه .. تا مشکلات و سختی نباشه خوبی معنی نمی ده ..... موفق باشی پیش میاد