RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
زن ها همه شروع کردن انتقاد کردن بدون در نظر گرفتن موضوع !
اگه همین همسرتون کار و درآمد رو نداشت ، همین خود شما و امثال خانم هایی که اومدن انتقاد می گفتن که شوهرمون تنبل هست و خرجش و ... !
یا همین مرد بیاد خاستگاری اولین سوالتون اینه شغل شما چی هست ؟
وقتی ارزش مرد به پول و کارش اول سنجیده می شه ( اکثر اوقات ) ، انتظار دارید مردها کاری غیر از این بکنند ؟
کم کاری می کنه همسر شما و حق با شما هست ، ولی اینجا سایت مشاوره هست ! نه خاله ... بازی ! هر کسی بیاد بگه مردها اینجور هستند و ... !
تنها پست مفید ، فرشته مهربان بود !
الان به همسرتون انتقاد کنید اولین چیزی که می گه ، اینه برای تو دارم کار می کنم!
مهارت محبت و صحبت رو بلد نیست ، شما باید کمکش کنید !
البته نه با غر زدن و ناراحتی و ... ! راه خودش رو داره
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
زیبا عزیز ممنون به توصیتون واسه ایمیل عمل میکنم درست میگی چه دختری شدم غرغرو منی که از نق زدن متنفر بودم حالا ممنون که روشنم کردی
بهار زندگی عزیز واقعا سپاسگذارم
کلی دیدم به خودم و رفتارم باز شد
بارها و بارها پستتونو خوندم دختر متوقعی نیستم شاید من هم مثل نازنین اریایی عزیز به همسرم دلبسته ام و تشنه محبت و صد البته اغوش اون .حقیقاتا دل میخواد ببینم که به وجودم نیاز داره اونم تشنه دیدنمه دلش واسم تنگ شده اونم زبونی
اما اون میگه نمیخوام مزاحم کارت باشم واسه همین نمیام پیشت یا صدات نمیزنم نمیتونم منظور و خواسته اصلیمو بهش بفهمونم
از همه کارهایی که میکنم خودم هم لذت میبرم و محسن هیچ توقعی ازم نداره اگه خونه به هم ریخته باشه یا نباشه حرفی نمیزنه ولی باحرفاتون این نتیجه رو میگیرم که هنوز مردارو نشناختم یا وظیفه اصلیم نسبت به اونو نمیدونم
دقیقا بهم بگین از بدو ورودش باید چکار کنم ؟
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
منم با اصل حرف اقا داوود موافقم.هرچند یه کم عصبانی گفت :)
الان که زندگی مشترکتون شروع شده همسرتون کلی احساس مسئولیت نسبت به شما و زندگیتون داره.با این تورم وحشتناکی هم که هست ذهن مردا خیلی درگیره..مطمئنا وقتایی که همسرت سکوت کرده خیلی وقتاش داره برای بهتر شدن زندگیتون یا ایندش برنامه ریزی میکنه و دنبال راه حل هست.
ما زنها بیشتر دوست داریم الان بهمون خوش بگذره..مردا چون مسئولیت روی دوششونه به اینده دورتر هم فکر میکنن.
وقتی میاد..
خوب خیلی با روی بازباش برخورد کن...حتی اگه خسته ای بذار خودش سمتت بیاد.یادمه تو همین سایت یکی از اقایون گفته بود بعضی وقتا (نه همیشه:305:) دلم میخواد وقتی میام خونه ببینم زنم مثلا داره مجله میخونه یا تلویزیون میبینه،بعد به خودم بگم اِ این کیه که زنمو ازم گرفته و نیومده دم در..بعد عین یه شکارچی برم سراغش زنمو شکار کنم و دوباره صاحبش بشم..
این بازیا هم میتونه به رابطتون تنوع بده.
و بعد تا اونجایی که من میدونم مردا از زنی که به خودش هم توجه میکنه خوششون میاد..کارای جدید انجام بده..سرگرمیای خودتو داشته باش..مردا خوششون نمیاد زنشون 24ساعته فقط به اونا فکر کنه و هیچ کار نکنه.
اینطوری موضوعات جدید برای گفتگو هم پیدا میکنی.
یا مثلا خستگیش که در رفت صداش کن بگو:محسن بیا تو درست کردن شام کمکم کن.دو تا کار بده اون انجام بده..باهم شوخی کنید..یهو میبینی نفهمیدی چطوری شام حاضر شد.
البته اینا کلیه و اصل کار اینه که با همسرت حرف بزنی و خواسته هاش رو اززبون خودش بشنوی..تو هم خواسته هاتو بگی.
و نکته اخر اینکه به تنهایی همسرت احترام بذار..همون غار تنهایی فکر کنم اسمشه.
این معنیش این نیست که تو رو نمیبینه یا بی توجهه.فقط میخواد مسائلی که ذهنشو مشغول کرده رو حل کنه و به ذهنش نظم بده.اینکار اعتماد به نفسشو بالاتر میبره.
موفق باشی
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط fm.mohajer
تو خودت تلاشی میکنی در جهت سربه سر گذاشتن و خندیدن بیشتر باهاش؟
اره اما نه زیاد وقتی اون حواسش به من نیست انگار یهو تخلی میشم انرژیم صفر میشه
عزیزم خوب نباید این جوری باشی تو باید به زندگیت مسیر بدی ،ی مدت بعد می بینی شوهرت شد مثل خودت...
ولی اگر نه ناراحت شی و سکوت کنی و شادابیتو خاموش کنی ی مدت که بگذره توهم میشی مثل اون و سرد میشه روابطتون.
محسن فکر میکنه من از کمک نکردنش دلخورم هی میگه کاری هست من بکنم این سوالش دیوونم میکنه اخه پسر خوب من کمک تورو نمیخوام من توجه تو رو میخوام دلم شوخی و شادی میخواد اینکه اگه لباس جدید پوشیدم ببینی و بهم بگی اگه خونه تمیزه بگی خسته نباشی چه خوب شده اینکه اگر کارای شخصیتو خودت انجام بدی
خوب چرا باهاش حرف نمی زنی با مهربونی بهش بگو که از چی ناراحتی.
ببین من مثلا ی اوایل زندگیمون رفتم خونه دیدم که همسرم جلوی تلویزیونه بعد فقط بی تفاوت ی سلام می کنه ...به حالت دراز کش همیشگی....
بعد من رفتم سمتش گفتم یخ کردم ،بعد بازهم هم با حالته بی تفاوت گفت دست کش بپوش عزیزم.. (می دونی چه حسی به آدم دست میده که!!! ).و همه اش حواسش به این بود که تلویزیون رو از دست نده...
منم کنارش خوابیدم تلویزیون نگاه کردم .بعد اون خودش حواسش به من جلب شد و محبت کردو گفت خسته نباشی و این حرفا .گفتم می خوای تلویزیون ببینی بهم بگو ها گفت نه میخوام تو رو ببینم.
به خدا مطمئنم اگر اون روز من ازش ناراحت می شدمو وتند میرفتم تو آشپزخونه کار می کردم اونم اصلا محل نمی ذاشت.
بعضی وقت ها میشه اون حوصله نداشته باشه یا من حوصله نداشته باشم ولی روال کلی زندگیمون اینکه هر دومون خیلی شادیم و خیلی دوستیم یعنی واقعا تو خونه خوش می گذره بهمون.
منم می دونم اگر منم میخواستم بهش بی تفاوتی کنم و در قبال بی محلی گریش ساکت شم زندگی مون سرد می شد
وقتی لباس خوشگل می پوشم اگر بهم نگه لباست قشنگه ناراحت نمی شم
بهش می گم من همه ی قشنگی هام؟؟؟(به حالت سوالی )اینو یکم غمگین با صدای یکمی بچگونه .
بعد میگه آره تو همه ی قشنگی هایی تو همه زیبایی هایی ....:311:
یا می گم خانمت اینهمه خوشگله متوجه هستی ؟ی جوری می گم که انگار دارم حرص می خورم ولی
با لحن خوب میگم یکم بچه گونه و تخس
اونم دیگه خیلی خوب میشه همش میگه نازنین این کارو نکن لهت میکنما :227:
یعنی خودم دارم راهش می ندازم.
ولی خوب همه این خوشی ها زمانی هست که باهم خوبیم،کافیه سر چیزی به مشکل بخوریم انگار که اصلا براش مهم نیست .بی تفاوت هرچی می گم فقط سر شو تکون میده
:302::302:
البته دیگه دارم تحملمو می برم بالا،بالا ،بالاتر
بالاتر از ستاره:310:
[/quote]
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام خانومی
مهاجر عزیز
زندگی مشترک همش خوبی و خوشی و بریز و بپاش و گردش و تفریح و ...نیست !
بهتره بدونی سهم زن در این وسط از مرد خیلی هم بیشتره.
کسی که تصمیم به تاهل میگیره باید سختی های این راه رو هم به جون بخره.
یه زمانی گرسنگی و نداریه...مریضیه...قهره ...دعواست...دلشورست...سوظنه..د� �هرست و ....
تو وقتی گفتی "بله" همه اینها رو باهم قبول کردی.
شما هم بهتره هرکاری میکنی اعتدال رو رعایت کنی!
همیشه لازم نیست همه چی تاپ باشه.
خب با این پیش زمینه خراب ذهنی هم که داری (فکر میکنی میاد الان میزنه تو ذوقت ) معلومه که هیچ وقت نمیتونی موفق باشی..مگر اینکه ذهنت رو یک شست و شوی اساسی بدی !
سعی کن درکش کنی.
حالا که با لبخند وارد میشه و....قدرش رو بدون.
خیلی مردها مثل برج زهرمار میان تو خونه !
اونم روزای اول زندگی و روی پا ایستادنشه و ممکنه نگران باشه.
فکر کردی اونم دوست داره از صبح تا شب سرکار باشه و شب هم باز بشینه پای کارای شرکتش؟!
نه به خدا....اون از خداشه کنار شما بشینه.
فائزه جان
اگر اهل کار خونه نبودی اشتباه کردی ازدواج کردی !
حالا هم که کردی باید پاش بایستی !
میدونی مثل چی میمونه؟مثل اینکه همسرت بگه من اصلا اهل کار کردن و نون دراوردن نبودم ! اما حالا میبینم باید کار کنم !
تنها چاره ات تغییر دیدگاهته.
فکر کردی قراره بعد از ازدواج چی بشه !؟
باور کن مشکلی ندارید اما دوست داری مشکل تراشی کنی.
خیلی زنها هستن از صبح تا شب خونه هستن و همسرشون که میاد تازه میره میگیره میخوابه تا 12 شب !
12 شب بلند میشه شام میخوره و دوباره میخوابه !
اگر اینطوری بود چیکار میکردی/؟!
خداروشکر کن و قدر زندگیت رو بدون و این رو هم بدون زندگی مراقبت و مسئولیت پذیری و شناخت وظایف رو میخواد.
خود به خود زندگی شیرین نمیشه
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
سلام عزیزم ...تبریک میگم شروع زندگی مشترکتو.......خوشبخت باشی گلم
من نزدیک دوساله که ازدواج کردم و خداروشکر خیلی خیلی از زندگیم راضیم و اینو هم از تلاش خودم میدونم و هم تلاش همسرم...
میدونی فائزه جون زندگی شیرینه یه شرطی که خیلی سخت نگیری.گاهی وقتا پیش میاد باید خودت پیشقدم بشی و به همسرت محبت کنی و گاهی وقتا باید منتظربمونی اون بیاد طرفت......
وقتی از سرکار میرسم خونه نیم ساعت بعدش همسرم میاد و باکمک هم سفره پهن میکنیم و ...معمولا از اول طوری باهمسرم رفتار کردم که تشویقش کردم کمک دستم باشه..مثلا میرم توی آشپزخونه که ظرف بشورم با لحن مهربون صداش میزنم که اگه کاری نداری بیا پیشم دلم برات تنگ میشه .و وقتی اومد یه کار کوچولو میدم دستش که انجام بده مثلا میوه از توی یخچال بیاره بیرون .و با شوخی و قربون صدقه شارژش میکنم...الان دیگه این روتین شده ..البته نه همیشه ولی بیشتر وقتا کمکم میکنه با عشق ...
یعنی میدونی چون شاغل هستم نمیتونم از هر نظر کولاک کنم اونم تنهایی.واسه همین به قول بهار روی اون چیزایی که واسه همسرم مهم تره زوم میکنم و بقیه کارهارو سعی میکنیم باهم انجام بدیم..مثلا شبایی که عصرش میرم باشگاه وقتی برمیگردم خونه همسرم شام آماده میکنه..البته معمولا نه همیشه .یا باهم آماده میکنیم...
خلاصه عزیزم باید باهم دوست و رفیق باشین...همه جوره....شادباشی
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
فائزه ی عزیزم؛ تبریک میگم ازدواجت رو! امیدوارم با تدبیر بهترین روزهای زندگی رو برای خودتون رقم بزنید!
میخوام به جمله ای که نوشتی؛ بیشتر دقت کنم.
"اما....شام میخوریم و واسه خواب حسابی اشتیاق نشون میده"
این خوابی که میگی میتونه به شیرین ترین و صمیمی ترین لحظات براتون تبدیل بشه!
نزدیکش شو؛ بخند و شاد باش و نیاز جنسی اون رو هدایت کن به سمت بازی و خنده و شادی و توجه!
این به هنر یه زن برمیگرده که چقدر موفق بشه از این موضوع به نفع موضوعات دیگه در زندگیش استفادده کنه!
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
فائزه جان ازدواجت رو تبریک میگم من هنوز تجربه نکردم هم خونه شدن با همسرم رو ولی عزیزم قرار نیست همه چی ایده ال باشه وقتی همسرت میاد خونه مشغول کارای خونه نشو خودتو خسته نکن شاید اونم احتیاج داره کنارش بشینی باهات صحبت کنه یا با محبت صداش کن اروم اروم کمکت کنه مثلا تو سفره چیدن سعی کن کاری کنی باهات همکاری کنه اونوقت این افکار رو هم که زن همش باید کار کنه و.... از ذهنت میره وقتی محل نمیذاره به قول دوستان خودت برو بشین کنارش بگو بخند شیطنت کن وقتی خسته نیست بگو یادته چه برنامه هایی داشتیم واسه خونه مشترکمون برنامه هارو براش بشمار انتظاراتی که داری بهش بین حرفات بگو از همسرت هم بخواه که بگه یواش یواش درست میشه همسرت رو هم درک کن عین شما الان زیر بار مسئولیته حتما براش سخته افکاری که داری رو هم بریز دور نا خود اگاه بهت تلقین میشه عزیزم با صحبت کردن و یکمی تلاش درست میشه
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
مجددا سلام عرض میکنم با حال و هوایی بهترو خوش تر
ممنون از همتون به خاطر راهنمایی هایی که خالصانه و دوستانه به سمتم ارسال کردید.
دیشب وقتی اومد خونه یه کاغذ همراهش بود عکس یه پیرمرد و پیرزن که پشت به هم زیر بارون نشسته بودن انگار دلخوری داشتن اما پیرمرد با تمام دلخوریاش یه چتر رو سر خانومش گرفته بود
پایین عکس نوشته بود
حتی اگر ازم دلخوری هم هوامو داشته باش
کلی بغلم کرد همون وسط یک سری از حرفامو زدم
انگار باید توقعمو کم کنم خودم پیش قدم شم دقیقا زمانی که من میگمو میخندم و شادم اونم شاده و اگر من نخندمو اروم باشم اونم....
ولی قبول کنید اینم شد همون اولین جمله های اولین پست این تاپیکم.زن رکن اصلی و اساسی یک زندگیه.همه بار زندگی به دوش زنه.
RE: روزهای اول هم خونه شدن با همسر و مشکلاتش
"زن رکن اصلی و اساسی یک زندگیه"
این درسته و نقش یه زن توی زندگی فوق العاده مهمه.
"همه بار زندگی به دوش زنه"
این غلطه؛ مدیریت بارهای زندگی به دوش یه زنه! اوکی!:43: