همسرم منزل پدرش هنوز اقدامی نکرده ولی به تمام خونواده گفته طلاق میخاد تقریبا همه میدونن که مشکل ما چی بوده تنها گذشت زمان و رفتار درست من میتونه خاطرشو جمع کنه البته اگر برگرده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
نمایش نسخه قابل چاپ
همسرم منزل پدرش هنوز اقدامی نکرده ولی به تمام خونواده گفته طلاق میخاد تقریبا همه میدونن که مشکل ما چی بوده تنها گذشت زمان و رفتار درست من میتونه خاطرشو جمع کنه البته اگر برگرده دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
ببینید باید شده چند بار برید ، حتی اگه شما رو پس زد
یه خورده نشون بدید که مصمم هستید
سعی کنید صحبت کنید و از احساستون بگید
حق رو بهش بدید که ناراحت باشه و بگید تلاش می کنید زندگی از قبل هم بهتر بشه
انشاالله حل می شه
راستین عزیز
به نظر من همه چیز رو خیلی رک و راست به همسرتون بگید. البته نمیخواد که خیلی وارد جزئیات گفتگوتون بشید! فقط به صورت کلی براش توضیح بدید. بعد هم بهش نشون بدید که از این کار واقعا پشیمون شدید و دیگه هیچوقت و با هر توجیهی با زن دیگری رابطه برقرار نمیکنید. البته باید بگم که اقدام عملی هم اطمینان خاطر بدی به ایشون که اینکارو تکرار نمیکنی!! من میدونم که چه احساسی داره! همش فکر میکنه که الان که اول زندگیمون هست و شوهرم اینکارو انجام داده چه تضمینی هست که بعدها اینکارو تکرار نکنه! باید یک جوری مطمئنش کنی که این اتفاق دیگه نمیوفته!
سلام به همه چند روز نبودم رفتم مسافرت دیدن خانمم در کمال ناباوری قبول کرد که همدیگرو ببینیم
بعد از مدتها رفتیم بیرون شام خوردیم خیلی باحال بود کلی هم حرف زدیم من هم دوباره همه چیزو واسش توضیح دادم البته گله شکایتمم گفتم انم همین طور خلاصه که قرار شد بیشتر حرف بزنیم ولی گفت من حرکاری هم انجام بدم نمیتونم خاطره اون دخترو از زهنش پاک کنم اون حرفا مثل پتک توی کللم میکوبه........
به نظرتون من باید چیکار کنم چه جوری میتونم کمکش کنم
اصلا میتونه فراموش کنه یا توی زهنش کمرنگ تر بشه
یعنی اگر بخواد نمیتونه ؟؟؟؟؟
اون توی این مدت یه از من یه الاحه خیانت نامردی توی زهنش ساخته که حتی لباس پوشیدنم قیافم کارام توی نظرش زشتن حرفام اشتباه میفهمه چجوری میشه که بتونه اروم بشه و فراموش کنه؟!!!!!!!!!
راستین عزیز!
ممکنه تو رو ببخشه و حتی خیلی دوستت داشته باشه ولی فراموش کردن خیلی سخته! واقعا خیلی سخته
من به عنوان زنی که شوهرم بهم بی وفایی کرده اونهم بعد از 16 سال زندگی مشترکبهت میگم که من بخشیدمش ولی نمیتونم فراموش کنم.
باید بهش فرصت بدی و برای اینکه همه چیز به حال اول برگرده صبر داشته باشی. میفهمم که دلت میخواد همه چیز سریع به حالت اولش برگرده ولی اینکار به سرعت امکان نداره باید زمان بدی تا این زخم التیام پیدا کنه.
باید بداخلاقی هاش و کنایه هاش رو تا مدتی تحمل کنی و همیشه به یادش بیاری که دوستش داری و بهش متعهدی و سعی کنی طوزی عمل کنی تا شکهاش برطرف بشه.
اگه دوست داشتی بهم بگو تا کارایی رو که شوهرم برای شفاف سازی انجام میده برات شرح بدم! شاید به درد شما هم بخوره. برای زندگی ما که مفید بوده.
موفق باشی:72::72:
سلام
بنظر من هم شما و هم خانومتون اشتباه کردین .... ما دیدیم که گاهی مردها برای کار و تامین معاش خانواده به شهر دیگری برای کار میروند ولی تقریبا نمیشه پذیرفت که یک زن به خاطر کار از وظیفه اصلیش که خانه داری و همسر داری و ایجاد فضای امن در محیط خانه برای خانواده و همسر و فرزندانش هست دست بکشه و بره یه شهر دیگه تنها زندگی کنه تا پول در بیاره .
قطعا دوری شما از همسرتون این خلا رو ایجاد کرده و شما رو به سمت کس دیگری کشونده .... امیدوارم همسرتون هم متوجه اشتباه و کم کاری های خودشون شده باشند ...
سلام
من می توانم درک کنم که چه اتفاقی در درون شما افتاد و چطور حس نیاز داشته اید . اینکه چه باید می کردید و چه نکردید و ..........گذشته مهم نیست . اما حال و آینده
خیلی مهم است که قصد خودت را واقعا بتوانی به همسرت تفهیم کنی . سعی بر توضیح داشته باش یعنی ابدا در وادی انکار و مقاومت نرو .
و دائم از کلمه ی من ترا درک می کنم ......استفاده کن ......و متعاقب بگو نیازمند درک تو هستم .
خودت را جای من مرد بگذار و برایش از شرایط و چشم اندازهای خودت بگو ...............بگو دنیا را چگونه می دیدی .....بگو من با قصد و نیت خیانت اینکار را نکردم علتش خلا و کمبود بوده ............به نوعی نیازم را مرتفع کردم اما روشم غلط بوده ( یکی که حرفهایم را فقط بشنود و به درد دل های من گوش بدهد و نیت قلبی خودت را در این میان مطرح کن . مثلا اگر نمی خواستی که با خانواده در میان بگذاری و یا حسی که مثلا در مقابل همسرت حس عجز داشتی و ....)
و باز ادامه بده . این را درک می کنم اما به تو علاقه داشته و دارم و کسی جای ترا از هیچ نظر نگرفته و........( یعنی سعی در اطمینان بخشی داشته باش .)
و دقت کن که این اطمینان بخشی کلامی نیست و تنها در بخش کلام جواب نمی دهد . باید هارمونی داشته باشی بین کلام گفتاری . زبان بدن . رفتار و احساسات و افکار . که اگر این هارمونی را با صمیمیت داشته باشی مطمئن باش او به مرور ترا باور خواهد کرد .
اینکه برای او بگو که به زندگی مشترک و او شخص او و تنها او علاقمندی و او را صمیمانه و صادقانه دوست داری و ( ویژگی های مثبت از ظاهری تا درونی را دانه دانه برشمار و از همان ها تعریف کن ) حاضری برای بهبود زندگی تلاش کنی و باز برایش از داشته های زندگی و موفقیت هایی که در این زندگی با هم کسب کردید و دارید حرف بزن و فرمان را زیادی به سمت همسرت نبر اما درخواست های خودت را و توقعاتت را به عنوان یک مرد و همسر ازش بخواه .
بگو نیاز نداشتم .................نگو تو برایم کم گذاشتی یا باید اینکار را می کردی و نکردی و .....او را نقد از جایگاه باید و نباید نکن . اما تائید و تشویق در نکاتی که مثبت اوست را داشته باش .
در نهایت زن به لحاظ ادراک منطقی حرف تو را خواهد فهمید . اما ادراک شهودی و حسی مسئله ی ست که تو با نوع گفتن و اعمال و رفتار و خرج کردن احساس و صبوری می توانی روی آن تاثیر بگذاری .
و در نهایت برایش توضیح بده که یک خشت از دیوار اعتماد شما آسیب دیده که باید به این یک خشت بپردازید نه اینکه کل دیوار را خراب کنید .
موفق باشید
سلام به همه دوستان
ببخشید که مدتی نبودم برای حل مشکلم به مسافرت رفتم پیش خانمم بودم خیلی صحبت کردیم
بعدشم واسه کار رفتم مناطق جنوب
وضع کارم خوب و اینده خوبی داره
از زندگیم بگم که راه سختی دارم تا اعتماد خانممو جلب کنم
ولی تلاشمو میکنم این طور که حرف میزدیم معلوم بود که اونم دلش نمیخواد جدا بشیم ولی به این راحتی هم نمیتونه کنار بیاد
از دوست خوبم ani خیلی تشکر میکنم
همچنین از زیبا کردستانی ممنونم و منتظر بهم بگی چه کاری انجام دادین
راستی اینو میخوام بدونم که خانمم این روزا خیلی عصبی هستش خیلی گیر میده خیلی بد حرف میزنه و..... به نظرتون ای رفتارا طبیعی هستن (البته با این وضعیت )
با سلام
دوستای خوبم بازم به کمکتون نیاز دارم
من چندین روز با خانمم حرف زدم خیلی کارا کردم تا رابطمون بهتر بشه تمام نصیحتای شماره انجام دادم
واقعا تاثیر گذاشه خیلی خوب بوده
ولی چیزی که هنوز درست نشده سردی خانمم که دیونم میکنه نه از نظر جنسی از این نظر که رفطارش سرده
بی محلی میکنه سرد حرف میزنه..... وقتی بهش میگم چرا میگه نسبت به تو سرد شدم نمیتونم به گذشته برگردم
شاید بخوام جدا یشم..... به نظرتون معنی این کارا چیه و من باید چیکار کنم
ممنونم که راهنمایی میکنید