RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
دوست عزیزم سلام ..
میدونی اینجا همه مون یه جورایی شبیه همیم .. خیلی از مشکلاتو تجربه کردیم و ازشون درس گرفتیم .. اگه واقعا به زندگیت علاقه داری از این تجربه ها استفاده کن و حرفهای بچه ها رو یه بار دیگه به دقت بخون ..
شما تازه سه ماه عقد کردین عزیزم .. طبیعیه این جور مسائل ..
همسرت 32 سالشه اما دلیل نمیشه بتونه مث یه مرد جا افتاده رفتار کنه .. اونم مث شما بی تجربه ست و خام .. طول میکشه تا بتونه خودشو وفق بده با شرایط جدید ..
خب حالا دو تا مساله هست اینجا .. که هر دوتاش هم ریشه ش برمیگرده به افکار خود تو ..
1- ببین گلم .. زندگی این نیست که همیشه بگیم و بخندیم و شوهرمون کادو بیاره و پول بده بهمون و ما بتونیم با این کاراش پز بدیم به بقیه !! اصلا پز دادن یعنی چی ؟ حرف دیگران نباید انقدر برات مهم باشه که زندگی اینده تو براش خراب کنی .. فک کن همسرت ماهیانه کل در امدشو ریخت به حسابت .. ولی بد اخلاق بود یا خدای نکرده با کس دیگه ای رابطه داشت یا ........ اونوقت همین مردم میان بگن وای چه خوشبختی که تمام در امد همسرت تو حسابته ؟؟؟ حرف مردم رو بریز دور .. تو یه زندگی جدیدو شروع کردی .. اگر همسرت بلد نیست کادو بخره یا بهت پول بده تو یادش بده .. چه اشکالی داره ؟؟
مثلا وقتی با هم میرید بیرون اگه از یه چیزی خوشت میاد بهش بگو .. بگو همسری این چقد خوشگله به نظرت تو تنم چه جوری میشه ؟؟ بریم بپوشمش ؟؟
تو داری ناخوداگاه همسرتو با شوهر خواهرت مقایسه میکنی .. ایشون 10 ساله داماده !! شوهر تو فقط 3 ماهه که ازدواج کرده .. اینا خیلی فرق دارن با هم دیگه ..
هیچ وقت زندگیتو با کس دیگه ای مقایسه نکن .. این دهن بینی و مامانم چی میگه و خواهرم چی میگه برات زندگی نمیشه .. یه وقت چشماتو باز میکنی میبینی با همین حرفای خاله زنکی زندگیت خراب شده ..
2- حست رو درباره ی مادرت درک میکنم .. چون مامان منم هنوزم بعد یک سال و نیم همین جوریه .. حتی وقتی همسرم کار خوبی انجام میده بازم مامانم یه نکته ی منفی از توش درمیاره و با اون اعصاب منو خورد میکنه ..
یک بار خیلی قاطع و منطقی با مامانت حرف بزن .. بگو مامان جون همسرم هر جوری که هست خوب یا بد من دوستش دارم و وقتی بله رو گفتم یعنی پای همه چیزش موندم .. بگو که با این کارهاش و حرفاش داره لطمه ی مستقیم میزنه به زندگیتون..
هیچ وقت بد همسرتو به خانواده ت نگو .. برای خودتون یه حریم درست کن .. یه حریم خصوصی که کسی حق نداره واردش بشه .. دلیلی نداره مسائل دو نفریتون رو کسی بدونه .. اگه مامانت حرفی میزنه مثلا میگه چرا شوهرت برات کادو نمیخره بگو مامان جون بلد نیست یاد میگیره و من همین جوری هم با همسر احساس خوشبختی میکنم حتی بدون کادو :43: یا اگه میگه عادتش نده به غذا درست کردن و اینا بگو انقد دوسش دارم که اسایش و راحتیشو میخوام و خوشحال میشم اگه بتونم کاری واسه ش انجام بدم ..
در اخر هم بازم میگم .. عزیزم زندگیتو رو حرف دیگران نساز .. خودت برای خودت تصمیم بگیر .. :72:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
ببینم عزیزم دوبار با یکی بری بیرون می فهممی طرفت خسیسه یا دست و دلبازه
با حرفهای مریم عزیز کاملا موافقم
ببین عزیز من عرف و قانون رو ماها خودمون می ذاریم در ضمن اگه همسرتو پول لباستو می ده نهایت لطفشو می رسونه نه وظیفه شو
حرف عشق و دوست داشتن خیلی خیلی بالاتر از این حرفهاست با این مسائل بی اهمیت ذهنتو و رابطه ات رو درگیر نکن درگیر نکن
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
خانم محترم
اولا هیچ وقت اجازه نده خانوادت پشت سر همسرت حرف بزنن یا اینکه بگن شوهرت خسیسه یا اینکه بهش زیاد نرس که فردا توقعاتش بالا میره. خانم این چرندیات رو ولش کن به خدا قسم همین شوهرت واست میمونه مگه مادرت چندسال دیگه مهمون این دنیاست .خواهرت فردا پس فردا که شوهر کرد اگه همین رفتاری که در قبال شوهرت داره بخواهی همین حرفها رو در مورد شوهر اون بزنی با پشت دستش میزنه تو دهنت.
همین رفتارهای تو رو نامزدم با من کرد الان ازش متنفرم هر قدر هم میخام رفتاری که با من کرد رو فراموش کنم نمیتونم الان هم که تحویلشن نمیگیرم داره به غلط کردن افتاده اما افسوس که دیر شد
دوما در زمان عقد بر شوهر وظیفه ای نیست که همش خرجتو بده سر خونت که رفتی میتونی این توقعات رو داشته باشی به این رفتار میگن گدا باز(با عرض شرمندگی)
اگه از شوهرت پیش خانوادت دفاع کنی و براش ارزش قایل شی مطمین باش دنیا رو به پات میریزه
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام
ممنونم از همتون برای راهنماییهایی که کردین
الف-ح عزیزم : من میدونم زندگی همش کادو این چیزا نیست.ولی به هر حال یه رسم و رسوماتی هست.الان که عقدیم و تازه عروسم نباید یه هدیه بگیره برام؟یه جعبه شیرینی حتی!! چند روز پیش خواهرم و همیرس اومده بودن شهر ما.رفتیم بیرون شام مهمون همسرم بهترین رستوران و سنگ تموم گذاشت واقعا.خیلی نگرانیم کمتر شد.ازش خیلی تشکر کردم.اما دیشب خودمون دوتا رفتیم بیرون منو بدون شام برگردوند خونه!!!! ( تو جاده مامانش زنگ زد که شام میای؟ گفت نه رجیم دارم شام نمیخورم!!!) منم دیدم اینو گفت وقتی پرسید شام میخوری گفتم نه دیگه.در صورتی که میبینم هر شب داره شام میخوره و رجیمی در کار نیست!!!
محرک جان من حتی اجازه نمی دم کسی اسم همسرم رو بدون کلمه جان بیاره.اینقدر بهش احترام میذارم و اهمیت میدم که شاکی شدن که اینقدر که تو دوسش داری اونم داره؟!!
نمی دونم شاید اشتباه میکنم.مثلا گفتم کابینت خونه رو عوض کن رنگشو دوست ندارم فورا کرد و ... .
من یه مدته سر کار نمیرم.چند ماهه.چون همسرم میگفت فلان جا نرو و ... .گفت خودم تو شهری که قراره زندگی کنیم برات کارتو درست می کنم هر وقت خواستی.منم قبول کردم.الان که دیگه عقد کردیم و میتونم رفت و امد کنم اون شهر .ازش خواستم که بریم دنبالش و گفت باشه ولی امروز و فردا میکنه :302: احساس میکنم داره بهم از نظر مالی فشار میاد:302: من تحصیلاتم در سطح بالایی هست.موقعیت شغلی خوبی داشتم.خیلی سخته برام این وضعیت .هم از نظر مالی هم از نظر منفعل بودنم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
نقل قول:
نوشته اصلی توسط همیشه نگران
سلام
ممنونم از همتون برای راهنماییهایی که کردین
الف-ح عزیزم : من میدونم زندگی همش کادو این چیزا نیست.ولی به هر حال یه رسم و رسوماتی هست.الان که عقدیم و تازه عروسم نباید یه هدیه بگیره برام؟یه جعبه شیرینی حتی!! چند روز پیش خواهرم و همیرس اومده بودن شهر ما.رفتیم بیرون شام مهمون همسرم بهترین رستوران و سنگ تموم گذاشت واقعا.خیلی نگرانیم کمتر شد.ازش خیلی تشکر کردم.اما دیشب خودمون دوتا رفتیم بیرون منو بدون شام برگردوند خونه!!!! ( تو جاده مامانش زنگ زد که شام میای؟ گفت نه رجیم دارم شام نمیخورم!!!) منم دیدم اینو گفت وقتی پرسید شام میخوری گفتم نه دیگه.در صورتی که میبینم هر شب داره شام میخوره و رجیمی در کار نیست!!!
محرک جان من حتی اجازه نمی دم کسی اسم همسرم رو بدون کلمه جان بیاره.اینقدر بهش احترام میذارم و اهمیت میدم که شاکی شدن که اینقدر که تو دوسش داری اونم داره؟!!
نمی دونم شاید اشتباه میکنم.مثلا گفتم کابینت خونه رو عوض کن رنگشو دوست ندارم فورا کرد و ... .
من یه مدته سر کار نمیرم.چند ماهه.چون همسرم میگفت فلان جا نرو و ... .گفت خودم تو شهری که قراره زندگی کنیم برات کارتو درست می کنم هر وقت خواستی.منم قبول کردم.الان که دیگه عقد کردیم و میتونم رفت و امد کنم اون شهر .ازش خواستم که بریم دنبالش و گفت باشه ولی امروز و فردا میکنه :302: احساس میکنم داره بهم از نظر مالی فشار میاد:302: من تحصیلاتم در سطح بالایی هست.موقعیت شغلی خوبی داشتم.خیلی سخته برام این وضعیت .هم از نظر مالی هم از نظر منفعل بودنم
بچسب به شوهرت.کاری که ازت میخاد انجام بده.دیگه دوران مجردی گذشت.
از نظر مادی هیچ مشکلی نداره شاید داره تو رو امتحان میکنه که آیا در زمان بد مالی میتونی ترکش کنی یا میتونی تحمل کنی یا نه. سعی کن از این امتحان سربلند بیرون بیایی.وقتی امتحانت رو خوب پس دادی اون موقع دار و ندارش رو به پات میریزه
گقتی که با حرف تو کابینت رو عوض کرد پس حدسم درست هست اون زن زندگی میخاد.منم نامزدم رو خیلی امتحان کردم که رد شد الان هم که دلم به کار نمیره چون فکر میکنم که دارم واسه کی کار میکنم همسری که خانه و زندگی براش اهمیت نداره فقط خودش مهم هست که فلان لباس رو بپوشه و پوز بده و الان هم که میخام ازش جدا شم.
بچسب به زندگی بیشتر از این که به خودت اهمیت بدی به ذندگی اهمیت بده مطمءن باش ضرر نمیکنی و عزیزترین کس شوهرت میشی به این حرفم ایمان دارم
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام خانمی
یه چیزی بهت بگم تو 27 سالته و همسرت 32 سال نه تو بچه ای نه اون . اینو هم بدون همسرت فقط 3 ماهه که تو رو میشناسه . چرا بهش فرصت نمیدی؟ اصلا شاید با این کاراش امتحانت میکنه. شاید میخواد ببینه تحمل تو چقدره؟ میگی اون درآمدش ماهی 10 میلیونه. پس اون داره که خرج کنه. بلدم هست اونجور که جاش بیفته مثل مهمون کردن خواهرت انجام میده . پس مطمئن باش به وقتش برای تو هم انجام خواهد داد ولی به وقتش. اون 32 سالشه و یک جوان عاقل و بالغ. تو اگه از الان سر یه خرید کردن اینقدر بی تابی کنی بعدش میخوای چیکار کنی؟ ببین همه دوستان جلوی کارت یک علامت هشدار گذاشتن پس تو خودت تغییراتی انجام بده.من خودم 1 سال نامزد بودم و عقد کرده و 2 ماهه عروسی کردم ولی هیچوقت نشد از همسرم پول بگیرم. مشکل تو مشکل نیست یه نگرانی بی مورده که به زودی رفع خواهد شد. البته با صبر. البته اینم بگم بعضی از چیزها رو باید به مردها گوشزد کرد چون هیچوقت تجربه اشو ندارن. اگه اون برای شما کادو نخریرده آیا شما تو این کار پیش قدم شدین که اونم ببینه و یاد بگیره؟
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
همیشه نگران گرامی ضمن عرض خیرمقدم به شما
برای اینکه نشوی همیشه پشیمان
مطالب زیر را آویزه گوشت کن :
1) وقتی خودت و شوهرت با همدیگه تفاهم دارید و مشکلی بینتون نیست ، اجازه نده دیگران ولو از روی دلسوزی برای رابطه عالی شما مشکل درست کنند
2) هیچگاه ، هیچگاه، هیچگاه نه خودت و نه اجازه بده که دیگران، همسرت را با دیگری مقایسه کنند
3) با احترام و مهربانی اما قاطعیت مرز و حریم خودت و همسرت را برای دیگران مشخص و پررنگ کن ... و حواست باشه ، برآورده کردن آرزوها و خواسته های دیگران ، وظیفه تو نیست ، بلکه خواسته اونهاست و تو تحقق آرزوهای دیگری نیستی
4)نسخه هر زندگی هم برای همون زندگی مناسب هست و بس ( پس با مامان و آبجی ، خاله و عمه و... با مهربانی و احترام جوری برخورد می کنیم که اولا شخصیت و حرمت و جایگاه خودمون و همسرمون حفظ بشه دوما با کنترل کردن احساساتمون و بروز رفتاری بالغانه اونها رو هم از نگرانی بی مورد فارغ کنیم)
ازدواج مرحله ای از زندگمون هست ، مثل مرحله نوجونی ، جوانی ، بلوغ ... مثل پیش دبستانی رفتن ، مدرسه رفتن ، دبیرستان رفتن و دانشگاه رفتن و ... برای هر کدوم از این مراحل قوانین و مقرراتی هست .. بعضی هایش رو گفتند مثل سن رفتن به مدرسه ، مثل حدنصاب نمره قبولی ، مثل سرفصل درس ها برای تدریس ، بعضی هاش رو هم خودمون یاد گرفتیم یا از تجربه دیگران استفاده کردیم ، که مثلا برای این درس ، باید این کتاب کمکی رو بگیریم ، یا اون درس رو با اون استاد برداریم بهتره ، یا مثلا اگه سرکلاس صدای استاد رو ضبط کنم بعد خونه با صدای ضبط شده تمرین کنم بهتر یاد می گیرم
ازدواج هم همین طور هست یک سری قوانین داره که واضح و مشخص هست
یک سری تجربه هست که دیگران دارند و تو می تونی از اونها استفاده کنی ، اگه زیرک و باهوش باشی
یک سری هم کتاب و مقاله و مطلب نوشته شده توی کتابخانه و اینترنت و البته همین سایت هست
دیگه خود دانی
از ما گفتن بود ، ببخشید اگر لحنم تند بود .... :72::72:
RE: مشکل من و دخالت های احتمالی خانوادها
سلام
مرسی از راهنماییهاتتون
kmar عزیز من براش کادو خریدم و اخیرا جشن تولدش بود یه تولد عالی گرفتم براش و کلی سورپرایز شد.همون موقع گفت هزینه شام و اینها رو خودم میدم بهت ها.ولی من قبول نکردم و با شوخی گفتم تو هم برام جشن بگیر بعدا.اونم گفت چششششم جونم هم میدم..!
مرسی بالهای صداقت عزیزم.چشم دارم سعی خودم رو میکنم که راهنماییهاتون رو انجام بدم:46: