RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
آخه من سوالم یه چیز دیگه بود ! ، من پرسیدم که ایمانم به خدا کم شده ، یاد خدا در زندگی ام کم شده ، چطور زیادش کنم ؟
سلام امید عزیز
حست کاملا قابل درکه و کسی قرار نیست بخاطر اینکه تاپیک زدی بهت بگه چرا باز شروع کردی.
به حالی که تو پیدا کردی میگن حال سرگشتگی و برزخ روحی.
همونطور که خودت گفتی دنبال یک عامل بیرونی برای کسب آرامش (نظیر ازدواج کردن و ... ) هستی
تا به آرامش برسی. اما آرامش و شادی 2 چیزی هستن که تنها از درون ما نشات میگیرن!
اگر نتونی این عوامل رو درونی کنی ، شادی و آرامشت در گرو عوامل بیرونیه و همونطور که وجودش
باعث شادی و آرامشت میشه عدم وجودش باعث افسردگی و ناراحتیت میشه و تو این دو سرمایه مهم
رو به یک شرایط بیرونی ناپایدار و فانی گره زدی که هر لحظه در حال تغییره.
به قول جناب حافظ :
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر .... کاین کارخانه ای است که تغییر می کند
پس دنبال درونی کردنش با! روحت بیمار شده! گرفتارش کردی. حسابی کسل شده و الان فصل تغییره.
این تغییر رو فقط باید خودت بوجود بیاری! وقتی تو دلت به حال خودت نسوزه و برای خودت کاری نکنی و
دائم دنبال نیروی محرکه خارجی باشی چطور توقع داری حالت خوب بشه یا دیگران به فکر تو باشن؟
افسردگی و ناامیدی دام شیطونه و تو با عکس العمل نشون ندادن در برابرش اون رو مهمون خونه
دلت کردی. با رکودت روحت رو گرفتار کردی تو زندان تنت.
روح که کسل بشه باورها روز به روز کمرنگ تر میشن و کمرنگی باورها ضعف ایمان رو به همراه داره.
شرایط اطرافت مساعد نیست قبول اما تو باید چنان این باورها رو قوی کنی و خودجوش بشی که طوفان
هم بپا بشه تو نلرزی و کم نیاری.
واسه افزایش ایمانت به خودت رجوع کن. با خودت خلوت کن! یک خلوت خوب به دور از همه کاستی ها
و مشکلات اطرافت. درست مثل یک معتکف! ببین با امید چه کردی؟ چطور باهاش رفتار کردی؟ با خودت
صادق باش. روزها و شب های خوبی پیش روته واسه زلال کردن روحت. واسه پیدا کردن خودت.
خودت رو پیدا کن. با خدمت کردن در محضر امام مظلوم شروع کن. خودش راه رو نشونت میده.
ایمان همینجا در درونته. فقط یکم روش گرد و غبار نشسته و راه زدودن این گرد و غبار تفکر ، خلوت با
خودت ، عزم راسخ بعد از تفکر برای تحول و در نهایت یاری گرفتن از خداست.
خونه دلت رو دریاب و سرچشمه آرامش واقعی رو پیدا کن. بیافت توی مسیر مطمئن باش همه چیز رو
بدست میاری. لازم نیست چیزی سرکوب بشه فقط باید کنترل باشه با جایگزین مناسب تا وقتش برسه.
خیلی طولانی شد اما خودت کلید حل معمایی. اگر حس کردی داری گم میشی توی راه باز کمک بگیر.
به این شعر جناب حافظ هم خوب فکر کن. حافظ هم میگه دنبال آرامش بیرونی نباش! گوهری که به
دنبالشی در درونته.
موفق باشی
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد .......... وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است ....... طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش ............ گو به تایید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست ........ و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم .... گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود .............. او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
بهار شادی !
واقعا ممنونم از کمکت .
جالبه که من واقعاً دنبال عوامل بیرونی برای رسیدن به آرامش بودم.
مثلاً ازدواج برای ارامش ، نشد؟ دوست دختر برای آرامش.
.
[quote]قاصدک تنها توی خرداد 91 برام نوشته :
اما خوب نيست كه ميخواي از ازدواجت روحيه بگيري. شايد الان در زندگيت يكم دچار روزمرگي شدي.
بگرد و نقاط ضعفت رو پيدا كن، ببين اميد كجاي كارش لنگ مي زنه كه مي خواد از ازدواج روحيه بگيره.[/quote]
.
در واقع مشکل اینه که من دنبال روحیه و یک آرامش درونی هستم .
.
شاید رسیدن به این آرامش مهمترین هدف من از زندگی باشه .
و الان دارم فکر می کنم رضایت خدا ، فکر خدا و یاد خدا بهتر می تونه برام آرامش درست کنه .
.
جالبه بدونی ، نکته جالبی که هست اینه که من همیشه با خودم می گفتم که در راه ازدواج بود که خدا رو شناختم .
اما وقتی موانع رو دیدم در مسیر ازدواج ، این شناخت رو به افول رفت.
یعنی شاید اصول اعتقادی من ، اصول درستی نداره .
و از پایه ضعیفه. و دارم این اعتقاداتم رو روی فونداسیون ضعیفی می چینم.
شاید بهتره برم کلاسهای اصول عقاید.
.
یعنی من دارم اعتقاداتم به خدا رو گره می زنم روی مسائلی مثه ازدواج.
.
از طرفی یه چیزی برام ناشناخته مونده ، اونم میگن شما قبل از ازدواج دارای یه سری ناملایمات روحی هستین که با ازدواج درست میشه و به آرامش میرسین.
نمی دونم من اول باید به آرامش برسم بعد ازدواج کنم یا بالعکس.
.
خواهش می کنم منو سرزنش نکنین به خاطر اینکه این همه تاپیک باز می کنم .
آخه من خیلی مشکل دارم و اینها چکیده هاشه .
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
از طرفی یه چیزی برام ناشناخته مونده ، اونم میگن شما قبل از ازدواج دارای یه سری ناملایمات روحی هستین که با ازدواج درست میشه و به آرامش میرسین.
نمی دونم
من اول باید به آرامش برسم بعد ازدواج کنم یا بالعکس
.
قطعا اول باید به ارامش برسی و بعد ازدواج کنی
چون مسائل قبل و بعد از ازدواج، حتی اگر بهترین انتخاب رو هم داشته باشی، با یه سری فشارها و استرس ها همراه هست
و اگر مشکلات روحی خودت رو حل نکرده باشی، این فشار مضاعف خواهد شد
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید جان بستگی داره شما ارامشو تو چی میبینی و چه طور معنا میکنی ؟!
یکی هست با پیشرفت تو کار و درسش ارامش میگیره یکی با داشتن یک همراه خوب و یکی با کمک کردن به دیگران .. هر کس ارامش رو تو یه چیزی میبینه و توصیف میکنه ..
شما تعریفت از ارامش چیه ؟ فکر میکنی با چه داشته هایی میتونی ارامش داشته باشی ؟
البته ارامش مطلق وجود نداره .. یه ارامش نسبی ..
اقای مهران .. در جواب سوالتون باید بگم که همسر من یک سال پیش حقوقش 15 تومن بود .. و الان برای هر دو ساعت کارش 50 هزار تومن میگیره و با وامی که گرفتیم تونستیم ماشین بخریم و توسط هیچ کس هم ساپورت مالی نمیشیم .. من فقط اون مثال رو زدم که بگم همه ی ادمها از کم شروع میکنند .. اگه ما اون موقع از روزی 15 هزار تومن شروع نمیکردیم و از اول دنبال کار خوب بودیم هیچ وقت پیشرفت نمیکردیم .. این تاپیک جای این حرفها نیست فقط گفتم که بدونید منظورم چیز دیگه ای بود ..
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
هیچ کسی که پیش از ازدواج آرامش نداشته بعد از ازدواچ آرامش بدست نیاورده! به نظر من واقع بینی به همراه توکل به خدا میتونه بهت آرامش بده. بپذیر شرایطی که هستی رو و سعی کن تغییرش بدی.
برای آرامش بهتره خدا رو به کار ببری نه اینکه فقط نماز و روزه و.. مثلا برو کمک کن به بقیه. ماهی یک روز رو بذار برای اینکه مثلا به بیماران سرطانی کمک کنی. قدر چیزهایی که داری رو بدون. برنامه ای اگر می ذاری سعی کن بهش عمل کنی و برننامه هات حتی الامکان منعطف باشه.
خانم الف. ح. من بهتر می بینم امید با مردهای متاهل صحبت کنه! خانومهایی که مسئولیت اقتصادی رو ندارند چطور به همین راحتی می گن که راحته و خدا بزرگه و...! نشستن دور گود و لنگش کن گفتن آره راحته! (توی همین سایت اکثر کارشناسان نظرشون اینه که مرد مسئول اقتصادی هست و زن مسئولیتی ندارد در این زمینه! این بیشتر شبیه به خودکشیه که کسی بدون شرایط اقتصادی لازم و با امید به اینکه حقوقش از روزی 15 هزار بعد یک سال به ساعتی 25 هزار برسه شروع به تشکیل زندگی مشترک کنه.) هنوز اون یکی تاپیک " با همسرم سر مشکلات مالی بحث داریم داغ داغه!!"
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
سلام امید
1-اصلا واهمه نداشته باش برای تاپیک باز کردن..اینجا همه جور تاپیکی مورد انتقاده..چه اون تاپیک در مورد رفتار خواهر شوهر،ارتباط با همکار،ازدواج،دوست دختر پسری،اشفتگی های روحی فردی ،خیانت و ...باشه..همشون مرد انتقاد عده ای هستن..پس تو سرتو بنداز به کار خودت..و توجه نکن به حرف بقیه.
2-حالتو کاملا درک میکنم..
3-منظور از ارامش چیه؟؟
اگه قرار بود یه فرد مجرد به طور کامل از هر نظر ارامش داشته باشه چه لزومی به ازدواج بود؟فقط ایجاد نسل جدید؟؟که خدا رو شکر زمین داره ازفرط جمعیت زیاد میترکه..
حتی اگه قران رو مرجع قرار بدیم خودش گفته زنان و مردان رو مایه ارامش همدیگه قرار دادیم.
پس مسلما تو ازدواج ارامشی هست که تو مجردی نیست.
اما کسی که وارد ازدواج میشه باید مسائل مهم زندگیش رو حل کرده باشه..شخصیتش شکل گرفته باشه.همون بلوغ فکری مالی و اجتماعی و عاطفی...
اون داستان قطعه گمشده که انی گذاشتش تو تالار به من خیلی کمک کرد.
قطعه گمشده
در واقع میخواد بگه اگه حس میکنی قسمتی از وجودت ناقصه و برای تکمیلش میخوای بری ازدواج کنی اشتباه میکنی.امااگه فکر میکنی تو مسیر زندگیت به یه همراه و همسفر احتیاج داری درست فکر میکنی.
حالا تو با خودت دودوتا چهارتا کن ببین شرایطتت چطوریه؟؟قطعه گمشده میخوای یا همسفر؟؟
اگه قطعه گمشده خواستی..برو اول کامل بشو بعد ازدواج کن..اگه همسفر خواستی برو سراغ ازدواج.
در مورد مسائل مالی هم قبلا بهت گفتم از مسائل مالی مهمتر هم کفو بودنه..اگه الان حقوقت سه برابر حقوق الانت بود و پس انداز هم داشتی اما دست رو دختری میذاشتی که هم کفوت نیست باز به مشکل مالی میخوردین.
اما من واقعا خیلیا رو دیدم که واقعا با دوماد راه میان..نذار حرفای تکراری برات بزنم.
بهت گفتم شرایط مالی فقط واسه تو نیست.اگه دختری هم سطح خودت انتخاب کنی اونم برای تهیه جهیزیه و مخارج ازدواج نیاز به زمان داره.
اونوقت هردوخونواده میتونن بهم زمان بدن واسه تامین مخارج و در کنارش تو با همسر عقدیت به ارامش برسی.
4-اما باز گاهی ادم همون لحظه،همون لحظه حس تنهایی میکنه...چاره ای نیست..باید صبر کنی..باید تحمل کنی..حتی اگه صبرت عین نمودار سینوس بالا و پایین بره..یه روز حالت بده..عوضش یه روز هم میاد که حالت خوبه.
5-ارتباط با خدا هم همینه...خیر سرمون بنده حتماالخطا هستیم..بلاخره خدا خودش میدونه هر کدوم از بنده هاش تو چه حس و حالیه؟پس باید درکش کنه.
پس اینجا هم اگه ارتباطت با خدا ضعیف و قوی شد نگران نشو..طبیعیه..
انتظار نداشته باش قله رو یه نفس بالا بری..بلاخره گاهی کم هم میاری.
6-خلاصه امید از این تکونهای احساسی و اشفتگیها وحشت نکن..هرکی بهت میگه من همیشه خوبم..و همیشه ارتباطم با خدا عالیه و هیچ وقت نیازبه کسی ندارم داره دروغ میگه و سخنرانی میکنه.
7-ناشکری نکن..رشته ای که داری میخونی خیلی اینده داره..من بشدت به ایندت امیدوارم..اینو از ته دل میگم.
بذار ارشدت تموم بشه.میبینی.
8-افراط و تفریط نکن..نمیخواد کلاس اصول عقاید بری..که از اونجا هم خسته بشی و برگردی...یه کوچولو خودتو درک کن و به خودت حق بده.
موفق باشی
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید کاملا مشخصه که دیدت خیلی منفی شده،یادمه اون اولا اینجوری نبودی،الان خیلی منفی بافی میکنی،خب همین باعث میشه حتی اون آرامشی هم که وجود داره از بین بره
من با این موافق نیستم که آرامشتو میتونی به طور کامل از خدا بگیری،چون تو سنی هستی که اگه نیاز روحی و عاطفی و جنسی ات برطرف نشه آرامش کامل نخواهی داشت،یه چیز طبیعیه و فکر میکنم درمورد همه صادقه
اما این که به خاطر اینکه شرایط ازدواجت به طور کامل فراهم نیست ،دلسرد شدی و از خدا دور شدی برمیگرده به همون چیزایی که خودت گفتی و اینکه به خدا اطمینان نداری،خدارو قبول داری ولی اطمینان قلبی نداری،همین عدم اطمینان باعث شده مشکلات خارجی اولا آرامشتو بگیره بعد هم تورو از خدا دور کنه...
درمورد ازدواج هم همین خانوم الف- ح هم نمونه بارز این "به خدا اطمینان قلبی داشتن" هستن که میبنید خدا هم چطور جوابشونو داده
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
امید عزیز، تجربه کسب آرامش نیازمند داشتن تسلط بر شخصیت خود و داشتن برنامه برای آینده هست. کسب آرامش مستلزم این هست که بدونی چه هدفی داری و با چه شرایطی به سمت اون حرکت می کنی. مسلما خداوند هم راهکارهایی رو برات در نظر خواهد داشت. مقصد و مقصود من از این حرفها این بود که وضعیت حال خودت رو بدونی که آیا تنها دلیل عدم آرامشت عدم ازدواجه؟ اگر آره، یکی دوسال شرایط اقتصادیتو خوب کن و بعد اقدام کن. اگر نه دقیقتر موشکافی کن و بیان کن چه مشکلاتی سد راهت وجود داره. مسیر کسب آرامش برای زنان و مردان متفاوته. به خصوص از طریق ازدواج. به قول یکی از کارشناسان"کیوان"، در تعیین اینکه آیا شرایط ازدواج را دارید یا ندارید واقعیت موجود جامعه را در نظر بگیرید نه روایات و... شما پس از ازدواج مسئول هستید در برابر خانواده خود. بایستی شرایط مالی خانواده را تامین کنید. حتی اگر همسر کارمندی نیز داشته باشید ایشان در جامعه فعلی این را لطف می دانند که به شما در شرایط مالی کمک کنند
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
سلام دوست عزیز
دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن امامیخواستم من هم نظر شخصی خودم رو بدم. خوب اینکه از خدا دور شدین راه چارش خیلی اسونه خصوصا اینکه شما خودتون هم میدونید.با دعاکردن درخواست کردن از خدا محرم هم که شروع شده از ائمه بخواهین....اما مشکل شما چیز دیگه ایست0خداییکه ارامش دهنده قلوب هست خیلی چیزهارو هم مایه ارامش قرار داده.علاقه به داشتن یک هم صحبت و همراه از جنس مخالف یک نیاز هست که خود خداوند در وجود همه قرار داده مثل بقیه نیازها مثل نیاز به خوردن و اشامیدن.وقتی شما تشنه هستین می تونین اب نخورین و یا وقتی گرسنه هستین غذا نخورین و بگین که ای وای مشکل من از شکم پرستی و دوری از خداست؟خوب شما وقتی تشنه و گرسنه هستین نمی تونین عبادت کنین بیحال هستین.خوب این هم نیاز هست باید برطرفش کنید تا به ارامش برسین اونم از راه درست.مگر نه اینه که خدا زن را مایه ارامش مرد قرار داده و مرد را مایه ارامش زن
عذرمندم طولانی شد
RE: تاثیر ازدواج من در تضعیف ایمانم به خدا و دوری من از خدا
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
و از پایه ضعیفه. و دارم این اعتقاداتم رو روی فونداسیون ضعیفی می چینم.
شاید بهتره برم کلاسهای اصول عقاید.
.
یعنی من دارم اعتقاداتم به خدا رو گره می زنم روی مسائلی مثه ازدواج.
.
از طرفی یه چیزی برام ناشناخته مونده ، اونم میگن شما قبل از ازدواج دارای یه سری ناملایمات روحی هستین که با ازدواج درست میشه و به آرامش میرسین.
نمی دونم من اول باید به آرامش برسم بعد ازدواج کنم یا بالعکس.
.
خواهش می کنم منو سرزنش نکنین به خاطر اینکه این همه تاپیک باز می کنم .
آخه من خیلی مشکل دارم و اینها چکیده هاشه .
امید عزیز
چرا همش از سرزنش شدن می ترسی؟
کسی قرار نیست برای سوالاتت تو رو سرزنش کنه!
اتفاقا سوال داشتن خیلی هم خوبه. ببین در خصوص حرفهات باید بگم اصلا بحث ازدواج رو با آرامش
درونی قاطی نکن!
همسر خوب یکی از ارکانیه که به ادم آرامش میده و در این شکی نیست.
اما چرا من میگم باید این آرامش درونی باشه؟
حالت زیر رو تصور کن :
امید با یک دختر فوق العاده از هر لحاظ ازدواج کرده ، زندگی خوبی هم داره. یک روز اتفاقی میافته که
امید اوضاع مالیش به شدت بهم می ریزه و شرایط زندگی خیلی نا بسامان میشه.
همسر امید که چشمش به امید و تکیه گاه زندگیشه این وسط خودش رو تنها می بینه! چون با سختی
و ناملایمات زندگی روبرو شده. به نظرت اگر امید آرامش درونی نداشته باشه چطور میتونه به اوضاع
مسلط بشه و با حفظ آرامش دنبال راه حل بگرده و به همسرش هم آرامش بده؟
این مثال رو زدم تا بفهمی دلیل اینکه میگم این 2 موضوع از هم باید تفکیک بشه چیه.
در مورد اینکه ایمانت قوی یا ضعیفه و پایه هاش انقدر سریع نگران نشو. کاملا پیداست دنبال آرامشی
اما فکر نکن راه رو اشتباه رفتی یا ایمانت ضعیفه! خودت و باورهات رو به یکباره زیر سوال نبر!
انقدر به خودت سخت نگیر! حالات روحی آدم نوسان داره. 11 روز حالش خیلی خوبه ، 11 روز معولیه و 11 روز افسرده. بیوریتم آدمها اینطوره.
یک توصیه ای که بهت دارم مطالعه این کتابه :
آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
این کتابی بود که وقتی من هم سالها پیش حال امروز تو رو داشتم دکتر شجاعی بهم معرفی کرد و
یک سری برنامه دیگه که خیلی راهگشا بود.
و مخلص کلام اینکه تو باید خودت رو همونطور که بچه ها گفتن خوب بشناسی و در طی این مسیر
میتونی ازدواج هم بکنی و با همسرت مسیر تعالی رو طی کنین.
جاهایی که تو کم میاری همسرت بهت کمک کنه و یک جاهایی تو بهش کمک کنی!
اما اول به یک ثبات نسبی و آرامش کلی برسون خودت رو و بعد ابا زدواج مسیر تکامل رو ادامه بده.
از یک جاییش به بعد این 2 بهم گره میخورن. اما قبلش ریشه آرامش باید در درون تو و یاد خدا باشه!
این یعنی همون استقلال هویت که حتی باید در ازدواج هم وجود داشته باشه.
یاد خدا وقتی تو رو به آرامش میرسونه که هر لحظه خودت رو در دامان خدا ببینی و در تمام سختی ها
مثل الان که شرایطت کمی دشواره ، خودت رو تنها نبینی و یک تکیه گاه محکم و قوی مثل خدا رو در
همه شرایط احساس کنی و این میسر نیست مگر در شناخت بیشتر خودت و تلاش برای رفع موانع
آرامش درونیت و 100 البته خوندن نماز با توجه (یعنی برای دقایقی فارغ از همه مسائلت فقط به نیروی
بی نهایت هستی وصل بشی و آرامش رو از اون بگیری)
فقط مراقب عقایدت باش که در برخی کلاسهای مختلف به بیراهه نره چون میدونی که داریم تو چه دوره
و زمانی زندگی می کنیم.
به قول امام علی معرفة النفس انفع المعارف هست! یعنی شناخت خویشتن از سودمند ترین معارفه!
و بعد امیر المومنین می فرمایند : من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر که خود را شناخت , خدای خویش
را شناخته است.
چون وقتی خودت رو بشناسی ، به خداوند میرسی و وقتی به خدا برسی آرامش خواهی داشت که
همون گفته خداونده که میگه تنها با یاد خداوند دلها آرامش میگیرد یعنی یک رابطه دو سویه و دو طرفه
و آرامشت که درونی باشه هر چه پیش بیاد میگی توکل به خدا حلش می کنم! اگر غمی پیش بیاد
خودت شرایط شاد بودن رو فراهم می کنی (شنیدی که میگن مومن شاده؟) و این یعنی یک حرکت
خودجوش که با ازدواج خوب و درست مستحکم تر هم میشه و این آرامش عمیق تر میشه و شکل
درست تری به خودش میگیره. این کلیات داستان بود که گفتم.
باز سوالی بود بپرس.
:72: