-
RE: از زندگی ام خسته ام
سلام به همه دوستان
ممنون از راهنمایی هایتان
راستش دعوا تو خونه ما کم پیشمیاد بشتر حالت های دلخوری و کم حرفی
نمی دونم چرا اینا رو اینجا می گم
اما دلم میخواد با یکی روارست باشم و مشکلم بگم با خانوادم که نمیشه چون نمی خوام فکر کنن دخترشون مشکل تو زندگیش داره
تازه هم اکه بگم دردی را دوا نمی کنن
حرفای زندگیم هم تو فامیل می پیچه که اصلا برام خوشایند نیست
ما باهم بد نیستیم اما سر یه مسائلی مشکلات داریم
میدونم که می گید اینا عادیه
مثل زمان بچه دار شدن
(که من واقعا از فکر کردن بش فراری هستم)
نمی دونم چرا شاید به علت فشارهای خانواده شوهرم(مادر شوهرم) برای بچه دار شدنه
نمی دونم
تازه درسم تمام شده این یک سال که دانشجو بودم و همزمان خانه داری کردم خیلی بم فشار اومد
و حالا دلم می خواد یه نفس راحت بکشم از زندگی ام لذت ببرم
اما فکر بچه اعصابم بهم می ریزه
سعی می کنم با منطقی حرف زدن با همسرم اونو متقاعد کنم که الان برامون زود
گاهی موفق می شم
اما تازگیا نه خیلی مشتاق شده و من فعلا بچه نمی خوام حداقل تا یکی دو سال دیگه
اینم که گفتم احاس می کنم با یه بچه ازدواج کردم منظورم این بود
که احساس می کم شوهرم یه محبت بی انتها می خواد
یه توجه دائمی
یه مراقب یه همراه پا به پا
و من دوست ندارم انقدر وابسته باشه
از حق نگذرم اون واقعا برای من اینطور
مثلا وقتی من مریضم تمام کارها رو خودش می کنه و نمی ذاره من حتی از جام پا شم
ولی من در بیماری اون اینطور نیستم نمی دونم چرا اما احساس می کنم واقعا حالش بد نیست و برای اینکه بش توجه کنم خودش به مریضی زده
فکر می کنم مشکل از من
من نمی تونم همیش محبت کنم
همیشه در کنارش باشم
می خوامم همیشه آزاد باشم و مال خودم
از انجام وظایف زناشویی خوشم نمی یاد
ازدواجم تحمیلی نبود اما می خواستم آزاد تر باشم از قید بند های خانوادم رها شم
و همسرم بهترین گزینه انتخابیم بود
الانم که آرومتر از آن شب هستم
فکر نمی کنم مرد بدی باشه ویژگی های مثبت زیادی داره
شاید مشکل در من
من که آدمی درون گرا هستم
بیشتر در خودم هشتم
تازگی ها تحمل هیچ انتقادی ندارم حتی از خواهرم که با هم فوق العاده صمیمی هستیم
یا از شوهرم
تا می خواد انتقادی از من بکنه قهر می کنم و از اتاق خارج می شم
مدتی با دیگران حرفی رای زدن ندارم
و تعجبم اینه که چرا با شما(دوستان این سایت(انقدر راحت هستم
از خودم خستم
دلم می خواد تنها سفر کنم
تنها باشم
تنها باشم
هرچی که می خوام و بعد بم میدن اصلا خوشحال نمی شم
از کمک های دیگران بدم میاد و اونو یه جور دخالت فرض می کنم
با اینکه مدام بیرون هستم باز دلم می خواد از خونه برم بیرون و وقتی می رم بیرون می خوام هرچه زودتر برگردم خونه
مشکل در منه؟
-
RE: از زندگی ام خسته ام
سلام ترانه جان مي تونم بپرسم شما چند سالتونه ؟ و همينطور شوهرتون چند سالشه ؟
به نظر من اگه شما يك مدت تنها باشي و تنهايي رو حس كني شايد قدر شوهرتو بيشتر بدوني اينطور كه معلومه شوهرت مشكل خاصي نداره فقط شايد كمي بيشتر از تو احساسي باشه . من فكر مي كنم به خاطر اين يك سال كه هم فشار درسي روت بوده و هم از طرفي وارد يك مرحله جديدي از زندگي شدي و اين مرحله از زندگي خودش براي شروع هم كلي انرژي مي خواد هم مطالعه و صبرو شكيبايي و چون اين فشارها براي تو ادغام شده باعث شده به اين مرحله از خستگي برسي و احساس كني كه دوست داري تنها باشي و كسي بهت كاري نداشته باشه و فقط خودت باشي و خودت و مجبور نباشي براي كسي شام درست كني خونه تميز كني و ناز كسي رو بكشي . اين حالت تو گذراست و فقط كافيه كه براي مدتي تنها باشي و خودت و ازاد ازاد فرض كني و احساس كني تنهايي در ان صورته كه مي توني دوباره به زندگيت روح ببخشي فكر كن كه دوباره مي خواي ازدواج كني از نو و همه چيزو مي خواي از ابتدا با انرژي بيشتر شروع كني البته بعد از اينكه خستگيت در رفت و به تنهايي خودت رسيدي
-
RE: از زندگی ام خسته ام
من 23 سالمه و شوهرم 25 سال
نمی دونم شاید حق با شما باشه
و درس وندن همزمان منو زیاد خسته کرده باشه تا جایی که به این مرحله رسیدم
وقتی آروم هستم واقعا دوستش دارم و از انتخابم راضیم اما من می خوام همیشه این حس را داشته باشم
-
RE: از زندگی ام خسته ام
سلام
ميدوني بعد از يه مدتي همسرت چجوری ميشه؟
ميشه يه مردي مثل من
هر جا که زوجي رو ميبينه که با هم ميگن و ميخندند وحال ميکنن خودشو ميذاره جای اونها
شايد ديگه نخواد وقت بيشتری تو خونه باشه
هميشه تو روياها و يا تو فيلمها دنبال عشقبازي و... ميگرده
يا دلش می خواد خودشو تو کار غرق کنه يا با دوستاش باشه و شايدم يکي رو پيدا کنه که ...
من چند دفعه با همسرم صحبت کردم ولی اونهم مثلا شما فکر می کنه
من آدمی شاد و شوخ طبع بودم و دوست داشتم با انژري زياد با همه احوالپرسی و معاشرت کنم
ولي الان دنبال يه جاي خلوت می گردم که کسی توش نباشه و برم تو غار تنهاييم
چند وقتيه دنبال کسی می گردم که درکم کنه ، محبت داشته باشه ، غر نزنه و ...
ولی اينو بدون من عاشق همسرم بودم ولی کم کم اين طور شد.
نصيحت منو گوش کن و با همسرت اونطور باش که اون می خواد ( حداقل کمی بهش توجه کن) نتيجه اش رو خيلي زود در زندگيت مي بيني
-
RE: از زندگی ام خسته ام
مرسی از راهنماییتون
راستش چند روزیه که دارم باش با حوصله برخورد می کنم
و دیگه ازون چیزایی که قبلا غر میزد حالا با خنده در بارشون حرف می زنه
مرسی از راهنماییتون
کاش همیشه بتونم براش وقت بذارم
امروز جشن سالگرد ازدواجمونه
و هردومون خیلی خوشحالیم
مرسی از همه دوستان
-
RE: از زندگی ام خسته ام
سلام عزیزم
خوب ببین نه تنها مردها بلکه زنها و تمام موجودات روی این کره خاکی تشنه محبت هستند شما قربون صدقه رفتن و ناز کشیدن رو بچگی می دونید و به نظرتون اشتباه هست و شوهر تو برعکس این چیزها نیازش هست و اگر برآورده نشه مشکل ساز میشه. اصلا این جوری فکر نکن که به من وابسته میشه. اصلا بگو ببینم اگه به تو وابسته نشه پس به کی وابسته بشه به دخترهای توی خیابان؟ اشتباه زنان ما همین هست فکر می کنن این حرکات بچه بازی هست. در حالی که خیلی خیلی در اشتباه هستند و چوبش رو هم می خورن. این فکرهای بیهوده و بی فایده رو بنداز دور، تا شوهرت از سر کار می یاد برو به استقبالش و در آغوشش بگیر و ببوسش و بگو بدون اون هیچی از گلوت پایین نمیره. بزار احساس کنه که یک نفر هست که براش ارزش قائل هست. خشک بودن و جدی بودن برای بقال سر کوچه هست نه شوهر. امیدوارم که عملش کنی. شاد باش و بخند
-
RE: از زندگی ام خسته ام
-
RE: از زندگی ام خسته ام
چه روز خوبی بازهم یکی دیگه توی این تالار مشکلش حل شد بدون مراجعه به روانکاو و فقط با اهمیت دادن به خواسته همسرش و یه مقدار گذشت
قابل توجه آقای گردآفرید!!!!!
گردآفرید جان فکر کنم خیلی کتابهای نیچه رو می خونی اینقدر منفی و ناممکن به مشکلات نگاه نکن خیلی از مشکلات ساده تر از اونی هستند که ما فکر می کنیم فقط کافیه یه مقدار عاقلانه تر و با آرامش بیشتر به موضوع نگاه کنیم تا اختلاف سلیقه ها خودشون رو به شکل یه موضوع روحی و روانی نشون نده
در پناه حق
-
RE: از زندگی ام خسته ام
چرا اينقدر خسته اي عزيزم مشكل شما واقعاً در برابر بعضي مشكلات خيلي كوچيكه چه اشكالي داره با محبت با هم رفتار كنيد همسر شما واقعاً اگر دوستتان نداشت اينقدر به محبت شما احتياج نداشت پس مطمئن باشيد دوستتون داره تازه يكساله از زندگيتون ميگذره نبايد اينقدر زود از مسائل كوچولو خسته شي مقاوم باش بعضي وقتها براي راضي نگه داشتن طرف مقابل گذشت لازمه.
-
RE: از زندگی ام خسته ام
ممنون نقطه سر خط و zhrh
عزیز