RE: هر روز بدتر از دیروز.....
من یک ساله خونه ی پدرش نمیرم و سلام علیک ندارم اما با مادرش اینا رابطه ام خوبه . کاملا بیتفاوت شده کل روز یا خونه مادرشه یا بیرون بقیشم خوابه تو هال .از اول قرارمون بود که اینجا زندگی نکنیم خونه جدا رهن کرده بودیم اما انقد باباش قهر کرد خونه مون نیومد انقد رو مخش راه رفتن که زندگیو به کامم تلخ کرد و بهم زور میگفت هرجا مرد میره زندگی کنه زنشم باید بره وزیر تموم قولاش زد ومنم به اکراه و اجبار اومدم.با قول اینکه یه سال بیا دوست نداشتی هروقت گفتی میریم از اینجا. اما الان 3 ساله اینجام و حتی با اون اتفاقی که سال دوم افتاد بازم منو از اینجا نبرد و بازم زیر تموم حرفاش زد انقد ازش نامردی و کارای اشتباه دیدم که دیگه هیچ چیزش برام ارزشی نداره
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط asallll
من یک ساله خونه ی پدرش نمیرم و سلام علیک ندارم اما با مادرش اینا رابطه ام خوبه . کاملا بیتفاوت شده کل روز یا خونه مادرشه یا بیرون بقیشم خوابه تو هال .از اول قرارمون بود که اینجا زندگی نکنیم خونه جدا رهن کرده بودیم اما انقد باباش قهر کرد خونه مون نیومد انقد رو مخش راه رفتن که زندگیو به کامم تلخ کرد و بهم زور میگفت هرجا مرد میره زندگی کنه زنشم باید بره وزیر تموم قولاش زد ومنم به اکراه و اجبار اومدم.با قول اینکه یه سال بیا دوست نداشتی هروقت گفتی میریم از اینجا. اما الان 3 ساله اینجام و حتی با اون اتفاقی که سال دوم افتاد بازم منو از اینجا نبرد و بازم زیر تموم حرفاش زد انقد ازش نامردی و کارای اشتباه دیدم که دیگه هیچ چیزش برام ارزشی نداره
عزیزم امیدوارم مشکلت زود حل شه. خانوادت از این مشکل خبر دارن؟
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
مرسی سپیده جون خونواده که چه عرض کنم بابام وقتی هفت سالم بود فوت کرد مامانامم دوباره ازدواج کردو 6 ماهه نمیبینمش یا زنگ نزده جز تحقیر و..... چیزی بلد نیست زندگی من هییییییییچ اهمیتی براش نداره...
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
دوست عزيز همسرت دست بزن هم داره؟
اميدوارم مشكلت زودتر حل بشه
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
دست بزن داشت اولا چند بار اینکارو کرد اما بعدش که قهر کردم و رفتم و گفتم دیگه نمیام اومد دنبالم و دیگه تکرار نشد..... جریان مال همون چند ماه اول ازدواجمون بود....
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
کاش عنوان تاپیکت را عوض کنی تا کارشناسها و افراد با تجربه از روی عنوان متوجه بشن مشکلت چی هست و بهت کمک کنند.
به نظر من مشکل شما بی مهارتی است. بخاطر سن کم و نداشتن اطلاعات کافی در مورد زندگی مشترک و یک سری لج و لحبازی شوهرت را از خودت دور کردی. از غرغرهات خسته شده و ترجیح می ده با کسانی باشه که دوستش دارند و بهش غر نمی زنند. باهاش دائم دعوا نمی کنند. به خاطر اشتباه دیگران ( پدرش به شما سیلی زده، شما همسرت را تنبیه می کنی) تنبهیش نمی کنند و ...
خودت هم گفتی که همسرت خوب بود و خیلی هم تلاش کرد که تو مشکلات و اشتباهات خانواده اش را ببخشی، اما توجهی نکردی.
من فقط می تونم بگم زندگیت درست شدنی است. فقط باید لجبازی را بذاری کنار .
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
نمیدنم عنوانمو چی بذارم..................؟
هرروز تا بیدار میشه میپره میره بیرون منم میخوام امروز همینکارو کنم...... زود جوابمو بدین لطفا چیکار کنم؟برم؟3روزه تو خونه تنهای تنهام اون داااااااااااااااااااااائم بیرونه.....برم ؟یا نه؟
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
عسل جان عزيزم كجا مي خواي بري. بري بيرون چكار كني.
من جسته و گريخته پستهاتو خوندم. متوجه شدم كه با شوهرت توي يك دور لج و لجبازي افتادي. اين را هم متوجه شدم كه شوهرت دوست داره ولي از دست غرزدنهاي تو به تنگ اومده.
صبح هم كه پا ميشه و ميپره بيرون براي اين كه عصبي نشه و كاري نكنه كه بيشتر ناراحتي پيش بياد. و احياناً دست روت بلند كنه. آخه اين جور موقعها مردها خون به مغزشون نميرسه و ممكنه از زور بازو براي تخليه عصبي خودشون استفاده كنن.
بشيني پاي اينترنت يك چزخ كوتاه هم بزني حداقل 4 ساعت از روزت پر شده. بعدش هم پاشو يك مقدار به خونه و زندگي و خودت برس. و از اين فكرهاي مزاحم هم بيا بيرون. تو خيابون براي هيچكس فرش قرمز پهن نكردن. خونه و مامن تو پيش شوهرته.
يك پيشنهاد: اگه خونه خيلي حوصلهات سر ميره چرا نميري سركار. طبق تخصص، استعداد و تحصيلاتت. حداقل كمتر به شوهرت گير ميدي.
موفق باشي عزيزم
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
مدتهاست بهم ابراز علاقه نکرده یا ازم تعریف نکرده فقط اعتماد به نفسمو با زوم کردن رو نقطه ضعفم زیاد کرده اونم اینه که من یکم تپلم گرچه هیکلم طوریه که خودش گفت از اولشم از هیکلت خوشم اومد حالا شکم نداشتم که به خاطر ورزش نکردن و این قرص های ..... یکم شکم اوردم خوب پسفردا که پیر میشم چی چون ظاهرم شاید خوب نباشه حتما میندازتم دور..... چه میدونم تا قبل ازدواج بنا به تعریف تمجیدا از اعتماد به نفس بالایی داشتم و خیلی احساس زیبایی میکردم اما الان تو اینه نگاه نمیکنم چون از خودم بدم میاد....
کل دیروز خونه نبود اصلا نمیدونم کجا بود بهش شک ندارم که جای بدی.... اما همینکه تا ساعت 9شب منو تنها گذاشت ازش بیزارم میکنه .... خسته شدم از دستش من حق ندارم هیچ جا برم اما اون ازاده حتی اگه بخوام برم پیش مامانم میگه رفتی دیگه برنگرد میگه نباید از خونه تکون بخوری یه بار رفتم پیش مشاور گفت فقط طلاققققققققققققققق همون اولا بود گفت این ادم از لحاظ رفتاری کنترل نداره و زندگیت عاقبت نداره..... از مشاور متنفره میگه روانیا میرن پیش مشاور بعد میگه مامانت میدید تو مشکل داری میفرستادت پیش روانپزشک
تموم بعد از ظهر برق قطع بود از ساعت 4 تا 9 و خوردی اونم دقیقا همین تایم که رعد و برق وحشتناک و بارون شدید بود با اینکه میدونست از رعد و برق وحشت دارم نیومد .....
RE: هر روز بدتر از دیروز.....
سلام عسل جونم
ميدوني به نظر من تو خيلي وابسته شوهرت هستي به خاطر همين هم هست كه مثلا تعريف و تمجيد و كارهاي ديگه اش رو خيلي تو ذهنت پررنگ كردي.
سعي كن واسه خودت يه مشغوليت ذهني چيزي ايجاد كني و يه مدت روي همچين چيزهايي به جاي همسرت تمركز كني
ببين سعي كن حالا يه مدت روش حساس نباشي اصلا اصلا. رو خودت كار كن ، ورزش كن كاراي هنري كه دوست داري رو انجام بده . رو آشپزيت كار كن (مرد جماعت بنده شكم هسن!!!!)اگه ميتوني سعي كن درستو ادامه بدي(البته با رضايت همسرت و نه لج و لج بازي) و...
كم كم كه روحيه خودتو بالا بردي مشكلاتت هم درست ميشه
اين مشكلاتي رو كه ميگي اكثر مرداي ايراني دارن و همچين مشكلات حادي نيست
موفق باشي