وقتی شرایط ازدواج مهیا نیست داشتن دوست دختر چه مشکلی داره؟

drake محترم

من هم نصیحتی بهت بکنم.

ببین عزیزم شما یک اشتباهی میکنی و اون هم اینه که موضوع رو بر اساس طرز فکر و رفتار خودت می سنجی در حالی که قوانین و آداب زندگی هیچ گاه بر اساس طرز فکر شخصی افراد بوجود نمی آید.

مثلاً من میتونم برای شما ثابت کنم که قفل کردن درب ها کاری کاملاً غیر عقلانی و بیهوده است چون منطقاً هیچ انسانی نباید به خود اجازه دهد بدون اجازه از دری عبور کند .... ولی می بینیم که اینطور نیست.

جامعه بشری همواره مملو از انسان ها با رفتار و عادات و خصائص مختلف بوده و خواهند بود و آداب و رسوم و طرز زندگی صحیح صرفنظر از دستورات دینی و باید ها و نباید های آن بر اساس کنش و واکنش این عادات و رفتار ها بوجود آمده و چیزی نیست که من و شما امروز بیائیم و فکر کنیم که کشف جدیدی کرده ایم و بخواهیم آنرا به دیگران عرضه کنیم.

DRAKE برای من سوال پیش اومد که چند درصد از نیاز های شما قراره با یه رابطه کاملا پاک و ساده و معمولی رفع بشه؟

ببین دوست عزیز من 24 سالمه و خیلی زیاد احساس تنهایی میکنم و کاملا درکت میکنم .



ولی اینکه میگی من دزد و خلافکار و ... نیستم پس مشکلی نیست رو کاملا مخالفم .

انسان بسیار طماعه .


یک آدم بی سواد نهایت خواسته اش اینه که سواد خوندن و نوشتن داشته باشه .
یه آدمی که سواد داره آیا راضی میشه؟

یکی که دیپلم داره چی؟ اونم میخواد بره دانشگاه .
کسی که دانشگاه رفت و لیسانس گرفت به فکر فوق و ...هست .


یه آدم بیمار نهایت آرزوش سلامتیه .
سلامتیشو به دست میاره به کل گذشتش فراموش میشه (اینو دقیقا خودم تجربه کردم)
گاهی انقدر درد دارم که تنها آرزوم اینه که بتونم راحت نفس بکشم .خوب که میشم شروع میکنم به ناشکری که چرا وضع مالیم بده و... در حالی که تو اون لحظه حاضرم همه چیمو بدم دردم تموم بشه .

وقتی سالمی دنبال پول و ماشین و ...


الان میگی با یکی دوست بشم .اتفاقی که نمیافته یه دوستی سادس .
فردا که دوست شدی میگی بذار دستشو بگیرم .یه باره اتفاقی که نمیافته .
بعد بوسه و بقل و...
و احتمالا رابطه ی جنسی و...

بعد چشم که باز میکنی میبینی نفر دوم و سوم و...

دیدم که میگم ...:305:

سلام drake عزیز

منم مثل خودت جوونم و همین نیاز به همراه رو دارم اینو گفتم که حرفامو به چشم نصیحت نگاه نکنی چون از نصیحت کردن و شنیدن بدم میاد

ببین شما میگی که فرهنگ ما غلطه من قبول دارم اینو ولی مشکل فرهنگ ما در این نیست که چرا نمیذاری جوونا با هم دوست بشن مشکل فرهنگ ما اینه که ازدواج رو یه چیز سخت و بغرنج و وحشتناکی کرده

نه که مثلا برای ازدواج سخت گیری های مثبتی که بشه که در زندگی به کار بیادا! سخت گیری هایی که میشه بدتر زندگی ها رو داغون میکنه

ولی من با دوستی اصلا و ابدا موافق نیستم
در حد ارتباطات اجتماعی رابطۀ زن و مرد رو قبول دارم
ولی دوستی بنیان خونواده ها رو سست میکنه

شما میگی که وقتی یکی رو دوست داشته باشی خب بعدشم ازدواج میکنی باهاش! چطور همچین حرفی رو میزنی مگه تو ازدواج فقط پسر و دختر سهیمن؟
خونواده ها هستن شرایط هست خیلی چیزا هستش
تازه یه آدمی میتونه دوست خوبی باشه ولی همسر خوبی نباشه!

اون کشورهایی که به نظر همه فرهنگشون خیلی بالاست خونواده های متزلزلی دارن و یه عالمه بچه ای اون وسطا هست که معلوم نیست که مال کی هستن

قداست باکرگی که شما ازش حرف میزنی به خاطر اینکه فرزندی به دنیا نیاد که برای پدر و مادرش مایۀ ننگ باشه کودکی که بی گناه ولی بی پناهه

تو این فیلمای خارجی دیدین حتما طرف میگه مادرم فلانیه ولی بابا ندارم
یا مادرش نیست و هیچ وقتم نبوده

فکر نکنید که کسانی که این بچه ها رو به وجود میارن همه دزد و قاتلن

حالا فرض میکنیم که این اتفاق نمیفته دو نفر با هم ازدواج میکنن با قلبی که هر تیکه ش مال یکیه
خداییش اون زندگی میشه؟

به نظر من اگه نیاز به همراه داری اینو با خونواده ت مطرح کن
وقتی کسی رو پیدا کردی که میخواستی باهاش دوست بشی به قصد ازدواج برو جلو اونقدرام کم سن نیستی که نتونی پای تصمیمت وایسی

از طرفی تنهایی رو میشه با دوست همجنسم پر کرد نمیشه؟
شما که میگی هیچی جز درد دل و اینا قرار نیست باشه یعنی نمیتونی با دوستات درد دل کنی و تفریح داشته باشی؟

حرف دو نفر آخر مخصوصا unknownGirl به دلم نشست...مشکل فرهنگی که من گفتم اصلا منظورم آزادی مطلق رابطه نبود....منظورم آزادی مطلق در انتخاب بود...بعدش من که نگفتم فرهنگ غربی خوبه اونم آسیبای خودشو داره شایدم بیشتر....ولی unknownGirl عزیز....شما بین پسرا نبودید....چهارتا پسر وقتی به هم میرسن تنها حرفی که بینشون زده میشه فقط جک و درس و مشکلات مالیه و فوتبال و ورزش و از اینجور چیزا نه چیز دیگه....کافیه بخوای با یکیشون کمی آروم بحث کنی تا آخر عمرت سوژه میشی!!!!

سلام عزیزم
حرفات درسته با توجه به سنی که داری و نیازی که داری واقعا درکت میکنم خصوصا این که تو یه پسری و نیازت خیلی بیشتر از یه رابطه معمولی هستش من خودم با اینکه یه دخترم و 25 سالمه احساس نیاز میکنم دیگه چه برسه به تو
تو راست میگی باکرگی یه دختر اصلا ارزش اون رو تعیین نمیکنه اما چه کنیم که پسرای جامعه ما اینطور فکر میکنن
مثلا وقتی به یه پسر ابراز علاقه میکنی فوری ذهنش میره به سمت دیگه و حتی اگه واقعا به قول شما این رابطه یه رابطه خوب و پا ک و عاقلانه باشه بالاخره این نیاز یه روزی سرباز میزنه
من خودم دقیقا همچین حسی رو نسبت به یه اقایی داشتم که اوایل اصلا فکرنمیکردم به روزی برسه حتی بتونم دستشو بگیرم و رابطه باهاش داشته باشم پس میبینی که اون نیاز خیلی قویه مخصوصا در سنین شما و من
حالا چیکار کنیم که این نیاز سرکوب نشه من خودم اصلا با محدود کردن و سرکوب کردن موافق نیستم اما به نظرم باید رابطه اصولی باشه من نمیگم شما دوست نشو بر عکس خودت رو حبس نکن اما اول طرفت روبشناس و بعد اقدام کن مثلا همین اقایی که ازش صحبت میکنم خودش میدونست من دختر احساسی هستم و بهش علاقه مند شدم اما شیطون رفته بود تو جلدش که منو بازی بده حالا بگذریم که من خودم خواستم یا نخواستم ولی اونم حق نداشت بااحساسات من بازی کنه حالا شما میگی پسری که این کارو میکنه عاقل نیست میبینی که همچین پسرای عاقلی هم تو جامعه ما نیست
اول طرفت رو بشناس ببین مثل خودت فکر میکنه ببیین میتونه با این رابطه دوستی کنار بیاد حالا اخرش هرچی میخاد باشه
و سعی کنی تو رابطتون بیشتر عمق داشته باشه تا مسائل دیگه تا یه چیزی از اون رابطه بدست بیاری نه این که از طرف سواستفاده ککنی ها همین که تو مشکلات و خوشی ها درکنار هم باشید
و طوری رفتارنکنی حس تنفر اون دخترو بشما بوجود بیاد
سلامت باشید

گفتم که عطش میکشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه ترین، قلب تو دریاست


دوست عزیز این روزها این تشنگی را تحمل کنیداین هم قسمتی از راه زندگیه. حالا رسیدی به روزهای سختی که باید ی نیاز را واسه آینده خودت فعلا تحمل کنی!:310: