RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya_aram
من چطوری این موضوع رو بگم بهش؟ ادم خیلی حساسیه .اگه مستقیم بگم خیلی بهش بر میخوره/خیلیییی.
نمی دونم چیکار کنم.اصلا احساس خوبی ندارم.احساس میکنم دارم ازش فاصله میگیرم.:302:
تو رو خدا بگین چیکار کنم زندگیم داره خراب میشه:302: اینجا هیچ کارشناسی نیست؟
اگر فکرمی کنید طرف مقابلتون فرد حساسیه میتونید برای اینکه مشکلتون حل بشه باایشون که صحبت میکنید قبل ازاینکه بخواهید مشکلتونو مطرح کنید و از ایشون علتشو بپرسید، به ایشون اظهارعلاقه نشون بدید و محبت کنید و بعد با زبان نرم مشکلتونو مطرح کنید. مثلا بهش بگید خوشحالم که پیشت هستم، بهم آرامش میدی و... بعدبهش بگیدکه مثلا علی جان،عزیزم مشکلی یا چیزی که وجود نداره؟ ممکنه که بگه نه چیزی نیست بعدشما بهش بگید یه مدتیه که احساس می کنم رفتارت عوض شده. تحت فشار هستی؟ و... تااینکه تصورتونو نسبت به رفتارش رو بصورت نرم و صمیمی و خارج از تنش بگید تا اون رفتارشو توضیح بده.
http://ahlekhaneh.ir
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
من خودم اخه نگرانیهای مالیش رو میدونم.چند ماه دیگه عروسیمونه که هزینه داره.یه مقدار دکوراسیون داخل خونه هزینه باید بکنه.وسایل کارش رو باید بخره که 90 میلییون فقط قیمت اونه!! میدونم همه اینها رو.ولی یه بار پرسیدم مشکل مالی داری گفت نه خیالت راحت!!! از طرفی مثلا پول شام و شیرینی و کادو اینا مگه چقدر میشه؟! فکر نکنم تاثیر گذار باشه اونقدر تو پس اندازش!:(
از طرفی من خودم به اندازه اینکه واسه خرید و این چیزام لازم داشته باشم پول دارم و اصلا احساس نیاز به کمک اون نمی کنم ولی از نگاه اطرافیانم ناراحت میشم.دلم نمیخواد در موردش بد فکر کنن.احساس میکنم مامانم استرس گرفته که نکنه من پشیمونم.نکنه خوشحال نیستم و ... . اینها بدتر اثر منفی میذاره روم
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya_aram
من خودم اخه نگرانیهای مالیش رو میدونم.چند ماه دیگه عروسیمونه که هزینه داره.یه مقدار دکوراسیون داخل خونه هزینه باید بکنه.وسایل کارش رو باید بخره که 90 میلییون فقط قیمت اونه!! میدونم همه اینها رو.ولی یه بار پرسیدم مشکل مالی داری گفت نه خیالت راحت!!! از طرفی مثلا پول شام و شیرینی و کادو اینا مگه چقدر میشه؟! فکر نکنم تاثیر گذار باشه اونقدر تو پس اندازش!:(
از طرفی من خودم به اندازه اینکه واسه خرید و این چیزام لازم داشته باشم پول دارم و اصلا احساس نیاز به کمک اون نمی کنم ولی از نگاه اطرافیانم ناراحت میشم.دلم نمیخواد در موردش بد فکر کنن.احساس میکنم مامانم استرس گرفته که نکنه من پشیمونم.نکنه خوشحال نیستم و ... . اینها بدتر اثر منفی میذاره روم
به نظرم چیز بسیار مهمی نیست که نسبت بهش حساس شدید.به فکر افکار و تصورات دیگران هم نباشید بلکه به فکر تفکرات و تصور خودتون باشیدو اجازه ندید که تفرات و دیدگاه دیگران روی زندگی شما تاثیر بگذاره. چیزی که مهمه اینه که زن و شوهر همدیگه رو بپذیرن و قبول داشته باشن.نهایت امر اینه که شوهر شما خسیس باشه، خوب این مشکل هم قابل حله و در یک فرایند مناسب باکمک همدیگه میتونیدحلش کنید. سعی کنید خودتونو از این فضای منفی خارج کنید و با دید مثبت اگر مشکلی هست،برطرفش کنید.
http://ahlekhaneh.ir
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
دوست عزیزیه سوال دارم:آیامادریاپدرشون خسیس هستن؟آیاتوی تحقیقاتتون قبل ازدواج دراین مورد پرسیدین یاچیزی بهتون گفتن؟آیاخودتون توخانواده همسرتون کارای خسیس گونه دیدین؟
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
مرسی که توجه می کنین:(
mostafavi جان.من تو خانواده خیلی دست و دلبازی بزرگ شدم.خیلی سخت برام اگه واقعا خسیس باشه.باید خانوادم رو فراموش کنم اونوقت.چون اصلا پذیرفته نیست این موضوع تو خانواده ما.
pink butterfly
عزیزم پدرشون وقتی بچه بودن فوت کرد و مادرشون دست تنها با سختی بزرگ کرد بچه ها رو.خدا رو شکر خودشون پیشرفت کردن و سطح مالیشون خوبه.
مادرشون اصلا خساست ندیدم توشون.
همسرم تو مسافرت میگفت کیف پولم دست تو باشه هر چی میخوای بخر ولی همش حرف!!! من که روم نمیشه.یا میگفت اینجا نگه دارم لباس ببینی؟ولی شرلیط طوری بود که اصلا نمی شد وایستاد خودشم میدونست.منم گفتم نه!
فکر میکردم تو اولین مسافرت واسه عروس یه چیزی میخرن.
اونجا خونه خواهرم رفتیم شب اول شام درست کرده بود.اخر شب همسرم با شوهر خواهرم رفتن بستنی خریدن.فردا صبحش حلیم خریدن.هر دوتاشو شوهر خواهرم حساب کرده بود( نامزدم میگفت نذاشتن من حساب کنم!)
فرداشم بیرون بردنمون ناهار .همه زو اونا حساب کردن.نمی دونم ما اونجا مهمون اونا بودیم باید اونا حساب میکردن واقعا همه چی رو یا همسر من تعارف الکی میکرده .خیلی ناراحتم.خیلی
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط darya_aram
مرسی که توجه می کنین:(
mostafavi جان.من تو خانواده خیلی دست و دلبازی بزرگ شدم.خیلی سخت برام اگه واقعا خسیس باشه.باید خانوادم رو فراموش کنم اونوقت.چون اصلا پذیرفته نیست این موضوع تو خانواده ما.
pink butterfly
عزیزم پدرشون وقتی بچه بودن فوت کرد و مادرشون دست تنها با سختی بزرگ کرد بچه ها رو.خدا رو شکر خودشون پیشرفت کردن و سطح مالیشون خوبه.
مادرشون اصلا خساست ندیدم توشون.
همسرم تو مسافرت میگفت کیف پولم دست تو باشه هر چی میخوای بخر ولی همش حرف!!! من که روم نمیشه.یا میگفت اینجا نگه دارم لباس ببینی؟ولی شرلیط طوری بود که اصلا نمی شد وایستاد خودشم میدونست.منم گفتم نه!
فکر میکردم تو اولین مسافرت واسه عروس یه چیزی میخرن.
اونجا خونه خواهرم رفتیم شب اول شام درست کرده بود.اخر شب همسرم با شوهر خواهرم رفتن بستنی خریدن.فردا صبحش حلیم خریدن.هر دوتاشو شوهر خواهرم حساب کرده بود( نامزدم میگفت نذاشتن من حساب کنم!)
فرداشم بیرون بردنمون ناهار .همه زو اونا حساب کردن.نمی دونم ما اونجا مهمون اونا بودیم باید اونا حساب میکردن واقعا همه چی رو یا همسر من تعارف الکی میکرده .خیلی ناراحتم.خیلی
شما یکی از این دوراه رو دارید یا اینکه از ایشون جدا بشید و طلاق بگیرید که به نظرم نه منطقیه ونه درسته،چون با مشکلات بعد از جدایی مواجه میشید که کم هم نیست...
و یا اینکه همانطور که عرض کردم در یک شرایط مناسب این مطلب رو به صورت نرم و با سیاست بهش بگیدو... ویا اینکه توی زندگی کم کم بصورت غیر مستقیم روی رفتار و افکارش تاثیر بگذارید که مطمئنا تاثیر هم می پذیره.(چون بعد از یه مدت زندگی زن و شوهر خیلی از جهت رفتاری و حتی گفتاری شبیه هم میشند)
http://ahlekhaneh.ir
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
سلام عزیزم من تخصص در روانشناسی ندارم اما تجربه شخصیمو میگم.
یاد روزهای اول عقد خودم افتادم که حال و روز شما رو داشتم.خیلی نگران شده بودم که نکنه شوهرم خسیس یا حسابگر باشه .از طرفی خونوادم بیشتر ناراحتم میکرد اون رفتاراشون ناخواسته منو هم حساس کرده بود هم سرد.اخه خواهرم اوایل ازدواج هرشب رستوران و تفریح بودن اما من نه.
وقتی میرفتیم بیرون به جز دو سه مورد تو دوران عقد ما واسه شام بعد از تفریح یا میرفتیم خونه اونا یا خونه ما.
بهم اوایلش پول تو جیبی نمیداد بر عکس شوهر خواهرم .یا کادو های گرون قیمت نمی خرید .ولی خونوادش به من میگفتن ولخرجه و کنترلش کنم که پولش نره واین عصبیم میکرد.البته بعد فهمیدم اونا خسیسن.
یه مسافرت رفتیم با خونواده من و ویلا مال عموی شوهرم بود و مجانی در اختیار ما.رو اون حساب شوهرم کمتر خرج میکرد واین باعث شد شوهر خواهرم ناراحت شه که مثلا شوهر من داره زرنگ بازی در میاره.و مسافرت زهرم شد.
یا دو ماه بعد عقدم من قرار بود با دانشگاه برم مسافرت .وقتی اومد شبش خونه ما گفت ناراحته که میخواسته از حسابش پول برداره که نتونسته و بهم پنج تومن داد که بابام بیشتر ناراحت شد گفت مگه تو اینقد مونده ای.خود بابام پول داد.
خلاصه همه خونوادم نگران و ناراحت و همش میگفتن یه جور باید بفهمه.اینقد ناراحت بودن که من که واسه شوهرم عروسک سوغاتی اورده بودم یواشکی بهش دادم.
خلاصه یه مدت گذشت من سعی کردم خجالتمو بزارم کنار و خواسته هامو کم کم بگم یا به شوخی یه چیزایی میگفتم کم کم دیدم تقریبا همه چی سو تفاهم بوده وبیشتر خونوادش سعی میکردن جلوشو بگیرن
نزدیک به دوران عروسیمون هم پول توجیبی میداد بهم هم کادوهای خوب.الانم که بعد ازدواجه از این نظرا اصلا مشکل نداریم وحالا خونوادم خودشون با خنده یاد میکنن میگن یادته ما چقد ترسیده بودیم گناه بدبختو پاک کردیم.خلاصه میگم درصد زیاد از این رفتاراش به خاطر بلد نبودن بود مثلا نمیدونست باید پول تو جیبی بده به من.که خودم یه بار داشت پول میشمرد به شوخی گفتم میخوای بدی به من.یهو حس کردم ذهنش جرقه خورد باید به منم پول بده بعد اومد نصفشو به من داد از اون به بعد هروقت حقوق میگرفت یه مقدار میداد.یا علت دیگه از این حسابگریشم نگرانی از خرجای عروسی بود که بعد عروسی خیلی راحت میشی.
خلاصه ببخش سرتو به درد اوردم اما خواستم بگم حیف اون روزای خوب که اینجوری هدر رفت.اصلا هم نظر بقیه واست مهم نباشه. با ترفندای من میتونی یه کم اگه حسابگر باشه درستش کنی.سعی کن از همین اول عادت بدی
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
مرسی نورای عزیزم.خیلی حالمو بهتر کردی. چطوری از همین الان عادت بدم؟ اصلا روم نمیشه بگم چیزی میخوام.اصلا.چی کار کنم دقیقا؟
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
منم تقریبا تجربیاتم مثل تجربیات نورا است و می تونم با اطمینان بهت بگویم که تقصیر خودته که ازش چیزی نمی خوای. مثل اوایل من
منم اوایل ازدواج و به خصوص دوران عقدمون غرورم اجازه نمی داد که از شوهرم بخواهم بهم پول تو جیبی یا خرجی خونه بده و فکر می کردم که اون باید خودش متوجه باشه. در صورتی که حالا مطمئنم که اون موقع اصلا نمی دونست که باید همچین کاری رو بکنه
البته شوهر من از همون ابتدا تو کادو خریدن کم نمی گداشت اما بلد نبود که هرچند وقت یه بار باید بهم پول بده.منم غرورم اجازه نمی داد و چیزی نمی گفتم
حتی بعد از ازدواج که یه مدت سرکار نمی رفتم و درآمد نداشتم، هیچوقت از شوهرم پول نخواستم و مدام منتظر بودم که خودش متوجه بشود که البته اون خیلی کم متوجه می شد، بعد چند ماه رودروایسی رو کنار گذاشتم و هرچی می خواستم یا هرچقدر که پول احتیاج داشتم راحت بهش می گفتم. اون هم نه نمی گفت و راحت می داد
حالا طوری یاد گرفته که من با اینکه برای خودم درآمد دارم، همه خرجا رو خودش می کنه و به طور منظم هم خرجی خونه رو می دهد.هر مغازه ای هم که می رویم خودش اصرار می کند که چیزی لازم نداری بخری؟:104:
RE: خیلی نگرانم لطفا راهنماییم کنین.میترسم مقتصد باشه!
ای خدا :(
اخه یه ماهه عقد کردیم .اصلا روم نمیشه.من تا حالا حتی تو عمرم از پدر و مادرم هم روم نشده بگم فلان چیز رو میخوام.
همسرم یکی دو بار بهم رفت پول بده واسه خرید مواد خوراکی ( 100 تومان میخواست بده) من نگرفتم.یه طوری گفتم نه لازم نیست که گفت ناراحت نشو خوب باشه.خودم پشمون شدم ولی هر بار ناخوداگاه این رفتار رو دارم.حتی با مامان و بابام